ایران: پولارویدهای یک سفر

همه تصاویر پولاروید ما ایرانی را نشان می‌دهد که درد می‌کشد اما می‌کوشد تا خود را حفظ کند، به امید روزی که بتواند بار دیگر هویت واقعی خود را بازیابد

در سال‌های پایانی قرن پیش، پولاروید نام نوعی دوربین عکاسی بود که تصویر را چند لحظه‌ پس از گرفتن، چاپ می‌کرد و تحویل می‌داد. محبوبیت پولاروید یکی از دلایلی بود که کمپانی آمریکایی کداک را برای مدتی تبدیل کرد به بزرگ‌ترین شرکت جهان. 

در یک سفر اخیر به ایران در مسیر مطالعاتم درباره معماری سنتی میهنمان به‌ویژه بهره‌گیری از خشت برای ساختمان‌های ضدزلزله، دلتنگ پلارویدی شدم که در دوران جوانی داشتم و دیگر ندارم. اما این تصور که دوربین اعجازگر هنوز با من است، به من امکان داد که با یک دید پولارویدی تصاویری را که می‌دیدم، در ذهنم ضبط کنم. مجموعه این تصاویر مجازی کشوری را ترسیم می‌کند که روزی در مسیر پیشرفت اقتصادی قرار داشت و امروز با فقر روزافزون، فرسودگی و ریزش زیربناها و شکاف روزبه‌روز وسیع‌تر میان یک اقلیت حاکم و یک اکثریت محکوم روبرو است.

اما تصاویر مجازی موردبحث واقعیات دیگری را نیز نشان می‌دهد. از تهران به کرمان، یزد و خراسان با زنان و مردانی روبرو می‌شویم که آینده خود را در گذشته می‌جویند. عشقی که این زنان و مردان به حفظ بناهای تاریخی و سنت‌های ایرانی نشان می‌دهند، به‌راستی حیرت‌انگیز است. در بناهای تاریخی بم، جیرفت و طبس به‌عنوان مثال، با دو ایران برخورد می‌‌کنیم‌؛ یکی ایران «اونا» خوانده می‌شود، یعنی عوامل جمهوری اسلامی و دیگر کسانی که به دلایل گوناگون از وضع موجود بهره می‌برند. یک ایران دیگر، ایران «ما» خوانده می‌شود که بخش بزرگی از مردم، اگر نخواهیم بگوییم اکثریت، را در بر می‌گیرد. 

در گفتگو با مردم، همواره اصطلاح «ما» و «اونا» را می‌شنوید. «اونا» منابع طبیعی ایران را غارت می‌کنند، آب رودخانه‌ها را می‌دزدند، زمین‌های سبز را خشک می‌کنند و در مراکز تاریخی‌باستانی به دنبال گنج هستند. دولت زیر کنترل «اونا» حتی جواز کندوکاو برای گنج‌یابی صادر می‌کند. این گنج‌یابی که گاه با همکاری کاوشگران خارجی صورت می‌گیرد‌ــ مثلا ایتالیایی‌ها و ژاپنی‌هاــ غارت و قاچاق اشیای عتیقه و آثار هنری گرانبهای ایران را سازماندهی می‌کند. کاوشگران گاه با به کار گرفتن ماشین‌آلات سنگین در محل‌های حفاری صدمات بزرگ وارد می‌کنند.  

از سوی دیگر، زنان و مردانی را هم می‌بینیم که از جبهه «ما» برای حفظ میراث فرهنگی ایران مجانی کار می‌کنند. آنان خواستار ارتباط با جهان خارج‌اند تا بتوانند از تازه‌ترین روش‌ها برای حفظ این میراث بهره گیرند. 

در یک گفتگو با چند تن از «اونا»، پرسیدیم: چرا آثار باستانی را به امید گنج‌یابی ویران می‌کنید؟ پاسخ: نیازمند پول هستیم! البته بخش عمده این پول نفرین‌شده به صورت سهم امام یا خمس و زکات به روحانیون و پاسدارانی می‌رسد که قشر رهبری «اونا» را تشکیل می‌دهند. 

یکی از «ما» که در گفتگو با «اونا» حضور دارد، می‌گوید: آیا نمی‌توان با ساختن یک هتل یا مهمانسرا برای جلب گردشگران پول بیشتری به دست آورد؟

پاسخی داده نمی‌شود، زیرا پول درآوردن از طریق تولید یا عرضه خدمات در جهان «اونا» مفهومی است ناشناخته. در جهان «اونا»، ایران یک سرزمین کفار است که از سوی مومنان فتح شده و در نتیجه بر اساس تعلیمات دینی، می‌بایستی غارت شود.

با این‌ حال در این نبرد نامتقارن گاه «ما» موفق می‌شود؛ مثلا در اسپهک که اکنون آماده پذیرایی گردشگران است. البته این شهرک به‌‌زودی منبع درآمد تازه‌ای برای «اونا» خواهد شد، در حالی که «ما» چیزی جز شادی به مناسبت حفظ میراث به دست نخواهد آورد. 

در کرمان، با کسانی برخورد می‌کنیم که تجربه جمهوری اسلامی را نوعی کابوس می‌پندارند: خوابی سیاه و به‌ظاهر بی‌پایان که در آن مارهای غاشیه به انسان‌ها حمله‌ور می‌شوند. یک هم‌میهن کرمانی می‌گوید اگر کرمان یک کشور مستقل می‌بود، امروز از کویت نیز ثروتمندتر می‌شد. منابع طبیعی بزرگ‌ترین استان ایران به‌ویژه در بخش مخازن که مس سرچشمه یکی از آن‌ها است، هر سال میلیاردها دلار درآمد تامین می‌کند. دیداری یک روزه از سرچشمه به‌راستی شگفتی‌آفرین است: صف طولانی کامیون‌ها و مراکز فلزگدازی یک شهر صنعتی بزرگ را در پولاروید مجازی ترسیم می‌کند. 

سرچشمه که ششمین معدن بزرگ مس جهان را در بردارد، در دوران محمدرضا شاه پهلوی شکل گرفت. هرجا که می‌روید، محمدرضا شاه را «خدابیامرز» می‌خوانند. سرچشمه‌ای‌ها به یاد می‌آورند که نخست قرار بود که شرکت غول‌آسای آناکوندا از آمریکا کار بهره‌برداری را بر عهده گیرد. 

اما وزیر صنایع و معادن وقت، فرخ نجم‌آبادی، تصمیم گرفت که کنترل کار در اختیار خود ایران قرار گیرد. بدین‌ترتیب سرچشمه تبدیل شد به مجموعه‌ای معدنی، صنعتی و آموزشی برای نسلی نو از مهندسان و مدیران بومی.

یکی از «ما» در سرچشمه می‌پرسد: «ما خدازده‌ها چه کردیم که آن خدابیامرز ما را رها کرد؟» اصطلاح «خدازده» را برای اولین بار می‌شنویم، اما این اصطلاح بارها و بارها پس از آن نیز عرضه می‌شود.

در دیدار از باغ گل و گیاه طبس که پس از زلزله‌ای که شهر را ویران کرد، ساخته شد، باز سخن از «خدابیامرز» که سازنده باغ بود و «خدازدگان» که قدر او را ندانستند، به میان می‌آید. 

در این سفر چنداستانی و در مسیری بیش از ۱۵۰۰ کیلومتر، همواره آنچه «خدا بیامرز» ساخت، در پولاروید ما ضبط می‌شود: جاده‌ها، مهمانسراها، کارخانه‌ها، ساختمان‌های اداری، کشتزارها، دبستان‌ها، دبیرستان‌ها، بیمارستان‌ها، کتابخانه‌های عمومی، موزه‌ها، سالن‌های کنسرت و نمایش و… .

برعکس، به نظر می‌رسد که «اونا» هرجا که توانسته‌اند، ساختمان‌ها را به ویرانه و کشتزارها را به صحرا تبدیل کرده‌اند.

در کرمان، یکی از «ما» می‌گوید: «اونا» با علم کردن قاسم سلیمانی به‌عنوان یک کرمانی ما را بدنام کردند. این روزها تصاویر «بزرگ‌ترین سردار تاریخ اسلام» کم‌کم دور ریخته می‌شود و محل‌هایی که به نام او هستند، زیر سلطه محافظان مسلح قرار دارد.

در شهر بابک، یک تعمیرکار دوچرخه می‌گوید: «مگر ما چه کردیم که باید کشتی سانچی، متروپل آبادان، پلاسکو تهران و حالا فاجعه بندرعباس را داشته باشیم؟» او فراموش می‌کند که این سریال مرگ و وحشت را «اونا» با آتش زدن سینما رکس آغاز کردند‌؛ سریالی که متاسفانه هنوز بخش پایانی آن تهیه نشده است. 

از جیرفت تا طبس، حتی در میان افرادی که به مسجد می‌روند، کسی را ندیدم که از وضع موجود ابراز رضایت کند. وقتی برق یا آب قطع می‌شود، واقعه‌ای که اکنون روزانه رخ می‌دهد، حتی کسانی که می‌بایستی جزو «اونا» حساب شوند، رکیک‌ترین فحش‌ها را نثار رهبران جمهوری اسلامی می‌کنند و می‌پرسند: «این لجاره‌ها چرا آن‌قدر دروغ می‌گویند؟»

مجموعه تصاویر پولاروید ما نشان می‌دهد که اکثریت ایرانیان از این رژیم گذر کرده‌اند. ایران هم اکنون در مسیر گذار قرار دارد. این تصاویر مرا به یاد داستان حضرت سلیمان می‌اندازد که مرده بود، اما با تکیه به عصای خود، برای سال‌ها زنده به نظر می‌رسید و انس و جن و حیوانات همچنان از او اطاعت می‌کردند تا روزی که موریانه عصای او را جوید و تف کرد و حضرت به خاک افتاد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در موزه کاخ گلستان در تهران، بخشی را به هدایای رهبران خارجی به پادشاهان قاجار و پهلوی اختصاص داده‌اند. در بخش قاجاریه، نام تک‌تک پادشاهان ذکر شده است، اما در پخش پهلویان فقط از پهلوی اول و پهلوی دوم یاد می‌شود. به نظر می‌رسد که «اونا» با نام رضاشاه کبیر و محمدرضاشاه نیز مشکل دارند.

پولاروید ما تصاویری را نشان می‌دهد که در آن، خیابان‌ها، میدان‌ها و گاه دانشگاه‌های ما به نام تروریست‌های داخلی و خارجی یا چهره‌های خیالی اسلامی نام‌گذاری شده‌اند. «اونا» همواره کوشیده است تا شاعران، نویسندگان، فیلسوفان، مدیران دولتی و بخش خصوصی، رهبران سیاسی و سرداران میهن ما را در محاق فراموشی بیفکند، اما در این زمینه نیز وضع دارد عوض می‌شود. اینجا و آنجا خود مردم نام‌های گذشته را بازگردانده‌اند. در چند نمایشگاه مربوط به تاریخ معاصر، تصاویری از محمدعلی فروغی، سید حسن تقی‌زاده و احمد قوام یادآور دورانی هستند که ایران یک دولت‌ــ‌ملت سربلند، ترقی‌خواه و مبارز بود.

پولاروید ما تغییرات دیگری را نیز ضبط می‌کند؛ بانوانی که می‌کوشند سرووضعی را که پیش از تسلط «اونا» داشتند، تا حدی بازیابند و مردان جوانی که شعار «مرگ بر ریش‌تراش»‌ــ یکی از شعارهای انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ــ را فراموش کرده‌اند و ریشی را که یکی از علائم «اونا» است، رها کرده‌اند. افزایش ریش تراشان حتی در میان مقام‌های «اونا» سخن از بازگشایی یک کارخانه تیغ ریش‌تراشی در مشهد را به یاد آورده است. 

تصویری دیگر بیانگر افزایش سریع بانوانی است که دوچرخه‌سواری می‌کنند. آن هم در حالی‌ که «رهبر عالیقدر امت اسلام» چهار فتوا برای تحریم دوچرخه‌سواری خانم‌ها صادر کرده است.

«اسلام ناب محمدی» در یک زمینه دیگر نیز عقب‌نشینی کرده است. در دوران ریاست‌جمهوری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی اعلام شد که آبریزگاه‌های مردانه می‌بایستی در سراسر کشور ویران شوند، زیرا مومنان اجازه ندارند که ایستاده قضای حاجت کنند. اما در این سفر، پولاروید آبریزگاه‌های ایستاده نوساز را ضبط کرد. قضای حاجت به سبک اسلامی برای مردان که مانند آقای رفسنجانی دشداشه (نوعی پیراهن بلند) می‌پوشند، آسان است، اما برای اکثریت مردان ایرانی که شلوار پوشند، دشوار. 

«اسلام ناب محمدی» بزرگ‌ترین صدمه را به اعتقادات مذهبی مردم ما وارد کرده است. هرجا سفر کنید با مسجدهای خالی از مومنان، با زاغ‌ها و کلاغ‌های سیاه و لاغر و حوض‌‌های پر از آب‌های گندیده، روبرو می‌شوید. 

امسال کار به جایی رسیده است که حتی شماره خواستاران سفر حج رو به کاهش است. به طوری که پیشنهاد عرضه یارانه برای تشویق مومنان به این سفر مطرح شد. البته اینجا و آنجا حضور گسترده زائران کربلا که از پاکستان و افغانستان و از طریق ایران، عازم عراق هستند، نشان می‌دهد که «اسلام ناب محمدی» در نسخه اثنی‌عشری آن، هنوز در آن دو کشور همسایه زنده است. شگفتی‌آور این است که ایرانیان که شهره مهمان‌نوازی هستند، همواره خود را از این مهمانان ناخوانده دور نگاه می‌دارند. 

همه تصاویر پولاروید ما ایرانی را نشان می‌دهد که درد می‌کشد اما می‌کوشد تا خود را حفظ کند، به امید روزی که بتواند بار دیگر هویت واقعی خود را بازیابد. 

راستی تا یادم نرفته بگویم که پولاروید دیگر تولید نمی‌شود و کداک نیز محو شده است. اما آنچه از دید «ما» مهم است، این است که ایران زخم‌خورده و رنجدیده هنوز وجود دارد و روزبه‌روز در مسیر درمان دردهای خود سریع‌تر حرکت می‌کند. پولاروید و کداک پدیده‌های گذرا بودند. ایران، اما، همیشگی است.  

** مطلب بالا بر اساس مشاهدات یک هم‌میهن که استاد آرشیتکت در یکی از کشورهای اروپایی است، نوشته شد. او در سفر چند هفته‌ای خود که با هدف کمک به هم‌میهنانی که در زمینه حفظ آثار باستانی و جلوگیری از چپاول اشیا عتیقه صورت گرفت، پولارویدهای کلماتی خود را تکه‌تکه برایم فرستاد تا برای نوشتن این ستون مورداستفاده قرار گیرد.  از او سپاسگزارم.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه