در حالی که تقریبا تمامی مدعیان ایرانشناسی و بخش بزرگی از رهبری جمهوری اسلامی در تهران از «شکستهای پیدرپی» رژیم در داخل و خارج سخن میگویند، رهبر انقلاب، آیتالله علی خامنهای، تصویر دیگری ترسیم میکند. در این تصویر جمهوری اسلامی، تحولات اخیر از جمله سقوط بشار اسد، تبدیل نوار غزه به تلی از ویرانی، ریزش زیربناهای نظامی، مالی و سیاسی حزب الله، ادغام حشد الشعبی در نیروهای دولتی عراق و در داخل ایران، کاهش تاریخی ارزش ریال همراه با بالاترین نرخ تورم در تاریخ کشور همگی پیروزیهای تازهای برای انقلاب اسلامی به شمار میآیند.
آقای خامنهای در سخنان اخیر خود ادعا میکند که در سوریه، خیانت ارتش به سقوط رژیم منجر شد، در حالی که مقاومت همچنان ادامه دارد و جوانان سوریه سرانجام کشور خود را آزاد خواهند کرد. در تایید این ادعا، روزنامه کیهان که بیانگر نظرات «آقا» به شمار میرود، مدعی است که نسخه جدید «مقاومت» با شورش علویان در لاذقیه و تظاهرات دروزیان مسلح در سویدا در سوریه آغاز شده است. کیهان با نقلقولی از «آقا» تاکید میکند به سوریه برمیگردیم! و میافزاید: «حزبالله از بین نرفت و نخواهد رفت. در غزه نیز مقاومت نیرومندتر از همیشه است.»
بهخوبی میتوان دید که آقای خامنهای و اطرافیان ایشان در یک جهان موازی با جهان واقعیات زندگی میکنند. به همین سبب، شگفتآور نیست که همگی میکوشند تا نگاه مردم را به سوی این جهان موازی بکشانند. خبرگزاری دولتی ایرنا در تحلیلی که هفته پیش منتشر کرد، خواستار آن شد که گردانندگان رژیم «پس از پیروزیهای اخیر» در منطقه، «برای تکمیل حضور مقتدرانه و نفوذ در خاورمیانه به سرمایهگذاری نهادینه و بالادستی در منطقه قفقاز و آسیای میانه بپردازند، زیرا مکمل شبکه نفوذ (جمهوری اسلامی) در محیط پیرامون آن از جمله در خاورمیانه است».
در این تحلیل، نامی از روسیه که جمهوریهای خودمختار شمال قفقاز را از آن خود میداند، در میان نیست. نویسنده تحلیل ایرنا تصور میکند که ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، از تبدیل بخشی از خاک فدراسیون خود به منطقه نفوذ جمهوری اسلامی استقبال خواهد کرد. تحلیلگر ایرنا همچنین نامی از پنج جمهوری آسیای مرکزی که قرار است جزو امپراتوری آیتالله بشوند، نمیبرد. آنان نیز تلویحا چارهای جز اجرای اوامر «رهبر عظیمالشان» نخواهند داشت.
از سوی دیگر، دکتر مسعود پزشکیان، رئیسجمهوری، و دستیاران متعدد او در ترسیم دنیای موازی رژیم با یکدیگر مسابقه میدهند. یکی از آنان از رشد اقتصادی سالانه ۸ درصد سخن میگوید؛ هدفی که نظام خمینیگرا در طی نیم قرن عمر خود هرگز به آن نزدیک نشد. آقای خامنهای این آرزو را تایید میکند و میافزاید: «حتما رشد اقتصادی ۸ درصد خواهیم داشت. ثابت شده است که این بدون احتیاج به خارج امکانپذیر است.»
برای منحرف کردن بحث به سوی دنیای خیالی یا تصوری، گروه پزشکیان از انتقال پایتخت از تهران به سواحل دریای عمان که این روزها «مکران» خوانده میشود، سخن میگویند. آنان میافزایند: «سیاست فرابردی ما باید دریامحور باشد و منطقه مکران، بخش جنوبی سیستان و بلوچستان، به خاطر ارتباط با دریای عرب و اقیانوس هند از یک سو و خلیج فارس و تنگه هرمز از سوی دیگر، بهترین گزینه برای پایتخت آینده است.» گروه پزشکیان فراموش میکند که ساختن یک پایتخت جدید در برزیل بیش از ۷۰ میلیارد دلار و در مصر نزدیک به ۱۰۰ میلیارد دلار هزینه داشت. در برزیل، پایتخت جدید، سائوپائولو، هرگز نتوانست جای ریودوژانیرو را بگیرد و در مصر نیز پایتخت موردنظر ارتشبد سیسی هرگز جای قاهره را نخواهد گرفت. فایده بحث بر سر پایتخت جدید منحرف کردن نظر مردم از واقعیات تاریخ امروز به سوی جهان خیالی آینده است.
کسانی که سروصداهای سیاسی در تهران امروز را تعقیب میکنند، میدانند که چشمانداز بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید بخش بزرگی از نظام را وحشتزده کرده است.
در مقابله با این وحشت، نظام به سه گروه تقسیم شده است. گروه اول ظاهرا به رهبری آقای خامنهای همچنان زیر علم «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» سینه میزنند. آنان متوجه نیستند اگر شعار موردبحث درست باشد، لزومی ندارد که «آمریکا» در مرکز تمامی افکار، گفتار و کردار نظام قرار داشته باشد. آقای خامنهای میگوید: «تصور حل مشکلات کشور با مذاکره یا حتی رابطه با آمریکا خطایی واضح است. آمریکا با اصل نظام ما مشکل اساسی و بنیانی دارد.» (البته منظورش بنیادی است!)
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بر اساس تحلیل آقای خامنهای، جمهوری اسلامی نیاز به تجدید نظر در مواضع خود برای گشودن راه مذاکره با آمریکا ندارد و برعکس، مذاکره، چه رسد به رابطه، را زیانبار میداند.
گروه دوم یعنی «بچههای نیویورک» برعکس، مذاکره با «شیطان بزرگ» را ضروری میدانند. اما از آنجا که جرات ندارند علنا با «رهبر معظم» مخالفت کنند، «مذاکرات محدود» (به گفته وزیر امور خارجه اسلامی، آقای عباس عراقچی) یا «مذاکرات غیرمستقیم» (به گفته معاون او آقای مجید تختروانچی) را توصیه میکنند. آنان همچنین خواستار محدود نگه داشتن هر مذاکره احتمالی به مسئله هستهای و رفع تحریمها هستند.
گروه سوم کوشش برای مذاکره از طریق میانجیگران را توصیه میکنند و ژاپن، عمان و عراق را در آن نقش میبینند. به گمان آنان، بازگشت به مسیر دیپلماسی میتواند با بازگشایی مذاکرات با قدرتهای اروپایی آغاز شود، به این امید که آمریکای ترامپ خود را در حالت انزوا ببیند و از موضع ضعف، خواستار تجدید مذاکرات با جمهوری اسلامی گردد.
هر سه گروه در دنیای خیالی خود روشن نمیکنند که منظورشان از مذاکرات چیست. آنان گاه از گفتوشنود سخن میگویند (مثلا آقای عارف، معاون اول آقای پزشکیان، میگوید ما اهل گفتوشنود هستیم!) گروهی دیگر «مذاکرات فراگیر» را توصیه میکنند (مثلا آقای محمدجواد ظریف که نقش جوکر را برای آقای پزشکیان برعهده دارد). دستورکار مذاکرات نیز از دید گروههای دوم و سوم نامعلوم است. تنها گروه اولی به رهبری آقای خامنهای این دستور را به شیوه خود ترسیم میکند.
آقای خامنهای میگوید: «اگر در مسئله هستهای عقبنشینی کردیم، مسئله شما با آمریکا تمام میشود؟ نه آقا! موضوع موشک را پیش آورید که چرا این همه موشک دارید؟ بعد قضیه محور مقاومت پیش میآید که اگر این قضایا را حل کردید و عقبنشینی کردید، قضیه حقوق بشر پیش میآید. اگر قضیه حقوق بشر را حلوفصل کردید و گفتید خیلی خوب ما به دستورالعمل شما عمل میکنیم، قضیه دخالت دین در دولت پیش میآید. مگر ول میکنند؟»
سخنان «رهبر معظم» نشان میدهد که از دید او، عقبنشینی در همه زمینهها لااقل قابل تصور است؛ همه زمینهها بهجز جدایی دین و دولت که ستون فقرات ایدئولوژیک نظام را تشکیل میدهد.
آمیختن دین و دولت به نظام امکان میدهد که دین تصوری خود را به مقام «حقیقت» ارتقاء دهد. در حالی که دولت معرف واقعیت است. از دید دین، حقیقت همواره بر واقعیت رجحان دارد. واقعیت قابل نفی و اثبات و البته انتقاد است. حقیقت قابل نفی نیست و نیازی به اثبات هم ندارد و صد البته مبری از انتقاد است.
از آنجا که دین آنی است که شما قبول دارید، بهعنوان حکمران میتوانید مدعی شوید که آنچه میگویید نهتنها حقیقت بلکه حق است و هر آنچه چالشگر این تصور باشد، باطل به شمار میرود.
از این دید، آقای خامنهای میتواند بدون آنکه از شرم سرخ شود، بگوید: «انقلاب اسلامی ما را در مسیر فتح قلهها قرار داد. در این مسیر گاه خسته میشویم و بهناچار متوقف میشویم، اما حرکت ما به سوی بلندترین قلهها متوقف نمیشود. قلههایی که الگویی برای همه بشریتاند!»
در ادبیات جهانی از جمله ادبیات پربار خودمان، نسخههای گوناگونی از جهانهای تصوری خیالی و مجازی را میتوان یافت. «هفت پیکر» نظامی گنجوی یک نمونه درخشان است. نسخه نیمهفکاهی جهان تصوری را میتوان در «کاندید»، اثر ولتر، فیلسوف فرانسویــسوییسی، یافت. دکتر «پانگلاس»، قهرمان داستان، معتقد است که جهان موجود بهترین جهان ممکن است، به یک شرط: همه بپذیریم که این بهترین جهان ممکن است! ولتر البته فلسفه لایبنیتس، فیلسوف آلمانی، را به طنز میکشد؛ فلسفهای که بر اساس آن، جهان موجود بهترین است، زیرا خالق آن، خداوند متعال، سازنده بهترینها است.
در «آلیس در سرزمین عجایب» از شاعر انگلیسی، لوئیس کارول، قهرمان نوبالغ داستان در جهان خیالی خود سفر میکند و علیرغم خطراتی که پیش میآید، خود را در جهانی بهتر از جهان واقعیات مییابد.
در «اعترافات یک تریاکی انگلیسی»، توماس د کوئینسی دنیای موازی خود را با مصرف تریاک ترسیم میکند و با تحمل همه دردها و مصائب جهان واقعیات، بهنوعی شادمانی یا رضایت از خویش میرسد؛ همانطور که آقای خامنهای، البته احتمالا بدون استفاده از مواد مخدر، رسیده است.
روزنامه کیهان که گزارش میدهد «جوانان بلژیک به ندای مقاومت آقای خامنهای لبیک گفتند»، میداند که چنین اتفاقی رخ نداده است.
سردار عبدالرحیم موسوی، فرمانده ارتش جمهوری اسلامی، میداند که توانایی «خرد کردن» اسرائیل را در یک جنگ تمامعیار ندارد، اما با این حال، هارتوپورتهای جهان خیالی را تکرار میکند. او همچنین میداند که ادعای مربوط به داشتن «سلاحهایی فراتر از تصور» او شایسته کمدین است نه یک فرمانده نظامی، اما چارهای جز قرار دادن خیال بهجای واقعیت ندارد.
سرتیپ امیرعلی حاجیزاده، فرمانده موشکیــفضایی جمهوری اسلامی، میداند که سخن گفتن از «موقعیت جمهوری اسلامی در مقام یکی از پنج قدرت فضایی جهان» جهانیان را به خنده میاندازد، اما در جهان خیالی او، فرستادن نخستین مسلمان به کرات دیگر، چرا نه مریخ؟، بهتر از یادآوری نابودی هواپیمای اوکراینی با موشکهای ابتدایی ایشان است.
سرلشکر حسین سلامی هنوز از «عملی شدن وعده صادق ۳» سخن میگوید، زیرا نمیداند یا نمیخواهد بداند که اسارت در یک جهان خیالی و نادیده گرفتن واقعیات ریشه اصلی تراژدی ایران در نیمقرن گذشته است.
متاسفانه بسیاری از روحانیون شیعه، حتی آنان که پاکتهای پراسکناس از رژیم دریافت نمیکنند، برای خود را در عالم خیالی دیگرمحبوس ساختهاند: عالم سکوت، عالم «انشاالله درست میشود!». نتیجه کار آنان نابودی همان دنیای خیالی است که آیتالله روحالله خمینی بر اساس دروغها، کینهها، جاهطلبیها و نادانیهای خود بنا کرد و آقای خامنهای با حدت و شدت بیشتری، توسعه بخشید.
خبر خوب این است که مردم ایران روزبهروز با جهان واقعیات آشناتر میشوند؛ جهانی که در آن رنج میبرند، اما در همان حال، راههای پایان دادن به آن رنجها را نیز نشان میدهد. حقیقت در تضاد با واقعیت دشمن انسان است. راه دوزخ با نیات محقانه سنگفرش میشود. آقای خامنهای هرگز نخواهد توانست از «پانگلستان» خیالی خود به درآید، اما ملت ایران میتواند.