حسین امیرعبداللهیان را «قاسم سلیمانی دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی» میدانستند. برای اینکه نشان دهد چقدر با مهرههای نیابتی جمهوری اسلامی رابطه صمیمانهای دارد، در جایی گفته بود بعضیوقتها ساعت ۳ صبح با حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، صحبت میکند. او افتخارش را نه در حل پروندههای دیپلماتیک که در همین ارتباطاتش با مهرههای سپاه قدس در منطقه میدانست و میگفت پس از آنکه برای نخستین بار نصرالله را در سال ۱۳۸۹ ملاقات کرد، تاکنون هر ماه یا هر چند ماه یک بار به دیدار او میرود.
برخی وزیر شدن او را نشانه تسلط سپاه قدس بر وزارت خارجه خواندند، در همان دوگانهای که جواد ظریف، وزیر خارجه پیشین، «تضاد میدان با دیپلماسی» خوانده بود. حال او کشته شده است ولی به نظر نمیرسد روند تسلط سپاه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی با مرگ او، مختل شود.
نام حسین امیرعبداللهیان اولین بار با حضورش در تیم مذاکره سهجانبه حمهوری اسلامی ایران، عراق و آمریکا در بغداد به رسانههای خارجی راه یافت. او در آن مذاکره در سمت معاون دستیار ویژه وزیر امور خارجه در امور عراق حضور یافت، ولی روایت خودش این بود که در مذاکرات آنچه را قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین سپاه قدس میخواست، بر زبان آورده است: «من در سال ۱۳۸۶ برای مذاکرات سهجانبه ایران، عراق و آمریکا به بغداد میرفتم، مدیریت این مذاکرات در بعد نرمافزاری در اختیار سردار سلیمانی بود.»
حسین امیرعبداللهیان متولد دامغان در استان سمنان بود. او در زمان مرگ ۶۰ سال داشت. پدرش را در شش یا هفتسالگی از دست داده و پس از آن با خانواده راهی تهران شده بود. خود را بچه جنوبشهر تهران میدانست چرا که خانوادهاش ساکن خیابان ۱۷ شهریور در محله جنوبی فرودگاه مهرآباد بودند. در دهه ۱۳۶۰ دانشجوی رشته علوم آزمایشگاهی در دانشگاه بهشتی تهران شد ولی خیلی زود رشتهاش را تغییر داد و در سال ۱۳۶۶ به دانشکده روابط بینالملل رفت تا در راه دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی گام بگذارد.
دو سال پس از پایان تحصیلاتش با مدرک لیسانس و در سن ۲۸ سالگی به عنوان کارشناس اداره اول خلیج فارس جذب وزارت امور خارجه شد. حین کار به درسش ادامه داد و در انتهای دولت دوم هاشمی رفسنجانی در روابط بینالملل فوقلیسانس گرفت.
پیوند او با نیروهای عملیاتی سپاه قدس از عراق آغاز شد. او در سال ۱۳۷۶ به عنوان معاون سفارت جمهوری اسلامی ایران به بغداد رفت. آن هم در حالی که صدام هنوز روی کار بود و آمریکا هنوز به عراق حمله نکرده بود. در فضای پیش از سقوط صدام، حضور سپاه قدس در عراق بسیار محدود بود و اخبار این همسایه را مهرههای دیپلماتیک منتقل میکردند نه نیروهای میدانی.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
زمانی که دولت بوش در اسفند ۱۳۸۱ فرمان سقوط صدام را صادر کرد، حسین امیرعبداللهیان دو سالی بود که از بغداد به تهران بازگشته و معاون اداره اول خلیج فارس شده بود. چند ماه بعد، او به همان سمت معاون دستیار ویژه وزیر خارجه در امور عراق منصوب شد و به همین واسطه در مذاکرات سال ۱۳۸۶ با طرفهای آمریکایی شرکت کرد.
حضور در مذاکرات عراق شاید اولین ماموریت مستقیم قاسم سلیمانی برای دیپلماتی بود که بیشتر میخواست به سپاه نزدیک باشد تا به فضای رسمی دیپلماتها. از زمان حمله آمریکا به افغانستان کمکم پروندههای دیپلماتیک ایران در منطقه از وزارت خارجه گرفته شد و به شاخه برونمرزی سپاه رسید. سفرای ایران در افغانستان، عراق، سوریه و لبنان سالها است که با نظر سپاه قدس انتخاب میشوند و این روند در سالهای گذشته شتاب بیشتری گرفته و به کشورهای بیشتری تسری یافته است.
همین ارتباط نزدیک حسین امیرعبداللهیان با سپاه قدس سبب شد تا در سال ۱۳۹۰ و با موافقت رئیسجمهوری وقت، اولین سمت مهمش را در وزارت امور خارجه به دست آورد. او معاون عربی و آفریقایی وزارت امور خارجه شد و دوران معاونتش با عوض شدن دولت و روی کار آمدن روحانی هم تداوم یافت.
در سه سال اول دولت روحانی او نقش رابط سپاه قدس در وزارت خارجه کار میکرد. او خودش در مصاحبهای گفته بود که پس از قدم زدن ظریف با جان کری در لوزان سوییس، قاسم سلیمانی به او زنگ زد و خواست پیام محرمانهای را به ظریف برساند. در آن مکالمه، سلیمانی به طعنه گفته بود: «دارید با آمریکاییها قدم میزنید؟»
در سال ۱۳۹۵، ظریف او را برکنار کرد. اصولگراها میگفتند که برکناری امیرعبداللهیان خواست آمریکا از ایران بود و ظریف تبعیت کرده است. ظریف این موضوع را بارها رد کرده است. او پس از آن به مجلس رفت و دستیار خارجی رئیس وقت آن قوه یعنی علی لاریجانی شد.
در پایان کار دولت روحانی و آغاز ریاستجمهوری رئیسی، برای همه روشن بود که چه کسی وزیر امور خارجه خواهد شد. چهرهای که خود را سرباز قاسم سلیمانی میدانست، دو سال پس از کشته شدن قاسم سلیمانی به سمت وزارت امور خارجه رسید. او در این مقام نه موفق شد پرونده برنامه هستهای ایران را به سرانجام برساند و نه در روابط منطقهای جمهوری اسلامی موفقیتی داشت. حتی در زمینه ابتکارات شرقی و ایجاد پیوند راهبردی با روسیه و چین هم موفقیتی نداشت. در پرونده سقوط کابل و بازگشت طالبان هم او تابع سیاست سپاه قدس بود که نتیجهاش درد و رنج همسایه شرقی ایران است.
حسین امیرعبداللهیان کارنامهای در وزارت خارجه نداشت و شاید برای افشای ناگفتههای دوران خدمت او به جمهوری اسلامی، سپاه قدس باید آستین بالا بزند.