در هفتهای که گذشت، شاهد فاجعه وحشتناک درگذشت ۱۷۶ سرنشین هواپیمای مسافربری بودیم که در سانحهای - که به نظر میرسد تصادفی بوده، به قتل رسیدند؛ اما گناه آن، بی تردید، متوجه رژیم بیکفایت جمهوری اسلامی است.
از آن جایی که این واقعه به دنبال تصمیم دونالد ترامپ در ترور قاسم سلیمانی رخ داده، منطقه همچنان در تشنج به سر میبرد.
بنابراین بجاست که نمایندگان پارلمان بریتانیا، نقش بریتانیا را در عرصه جهانی – از آمریکای ترامپ گرفته تا ورای آن – و آینده سیاست خارجی بریتانیا - که متاسفانه از اتحادیه اروپا خارج میشود، به شور بگذارند.
آنچه بدیهی، اما نادیده انگاشته میشود این است که سیاست خارجی بوریس جانسون، سیاست خارجی حزب جمهوریخواه ( در آمریکا) است.
دونالد ترامپ در ارتباط با چشمانداز انتخابات ریاست جمهوری سال جاری، به آنچه دست میزند که رؤسای جمهور آمریکا پیش از او کرده اند: اقدام به نمایش قدرت آمریکا در خارج - حتی به بهای ایجاد تنش – که رایدهندگان آمریکایی را به قدرتمند بودن خودش متقاعد کند.
از هنگام نشر کتاب آرتور ام شلزینگر، «ریاست جمهوری امپریالیستی»، بسیاری از شهروندان آمریکا در این نگرانی با سایر جهانیان شریکند که اگر بر اقدامات کاخ سفید نظارت نشود، همواره نیرویی نخواهد بود که به سود همگان باشد.
اما هرچند رفتار ترامپ در چارچوب مشخصی قرار میگیرد، هیچ رئیس جمهوری دیگری پیش از او چنین از خود بی پروایی، بی توجهی و بی علاقگی به مشاوره نشان نداده است – چه در واشینگتن و چه در پایتختهای جهان، از جمله لندن. یک چالش سیاست خارجی در سال جاری این است که آقای ترامپ ترغیب شود از اختیاراتش بیشتر شبیه به امپراطور کنستانتین استفاده کند تا نِرون.
بوریس جانسون، رو در روی حضار در صحنه تئاتر سیاسی جهان ایستاده است. نخست وزیر بریتانیا باید قدرت شخصیت را با خواست دوستی با ترامپ ترکیب کند. باید با برخورد دوستانه رئیس جمهوری عالیمقام را که با دادگاه استیضاح و انتخابات دور دوم روبروست، زیر نظر داشته باشد.
آیا نخست وزیر قابلیت آن را دارد؟ شواهد چنین نشان نمیدهند. شهرت او به عنوان یک وزیر خارجه بی کفایت و تهی از تدابیر دیپلماتیک، به مراتب فراتر از مورد نازنین زاغری رتکلیف میرود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
از این گذشته، در حال حاضر انگیزه اصلی آقای جانسون انعقاد یک پیمان بازرگانی با آمریکاست که بهرغم لطماتی که به ملل نزدیک به اتحادیه اروپا میزند، بتواند برگزیت را توجیه کند. در این مورد، به نظر نمیرسد تواناییهای شخصی جانسون و منافع سیاسیاش با منافع ملی بریتانیا هماهنگی داشته باشد؛ بعید بنظر میرسد بتواند به اندازه کافی جلو ترامپ محکم باشد.
کاخ سفید میداند که جانسون سخت محتاج یک پیمان بازرگانی است. آقای ترامپ در بیانیهای که پس از حمله ایران به پایگاههای آمریکا در عراق صادر کرد، با اشارهای معنی دار گفت، بریتانیا باید از توافق هستهای با ایران خارج شود - توافقی که نه تنها با بریتانیا، بلکه با متحدان نزدیکش در اروپا و نیز چین و روسیه و رئیس جمهوری سابق آمریکا، باراک اوباما، امضا شده است. بیانیه ترامپ نوعی تهدید بود؛ اگر بریتانیا سیاست خارجی خود را جدا از سیاست خارجی ایالات متحده دنبال کند، باید انتظار آن را داشته باشد که با یک پیمان بازرگانی نه چندان پربار مجازات شود.
تهدیدهای خود جانسون برای کندن و پاره کردن بریتانیا از اتحادیه اروپا – بیتوجه به این که توافقی در مورد آینده بازرگانی با آن خواهد شد یا نه ـ ما را در مقابل امیال رئیس جمهوری که اساس تصمیماتش به جای منطق و تعقل، احساسات شخصی و نفس خودش است، بیشتر آسیبپذیر میکند.
تجربه بریتانیا با برگزیت به رهبری حزب محافظهکار، نباید همکاری شفاف و صادقانه با متحدان اروپاییاش را تحت تاثیر قرار دهد. بریتانیا باید همکاری با اروپا را سپری در مقابل رئیس جمهوری خطرطلب و جنگافروز آمریکا قرار دهد. ما باید بخشی از هیئت ناظر بر این رئیس جمهوری سیطرهطلب باشیم.
در جایی که میتوان با ترامپ اشتراک نظر داشت، باید این همکاری را تقویت کنیم؛ اما جایی که با برخورد متغیر و متناقض این رئیس جمهوری به سیاست خارجی - به ویژه سیاست اقلیمی- روبهرو میشویم، روابط میان بریتانیا و آمریکا و اتحادیه اروپا با آمریکا حیاتی است.
همین گونه، زمانی که اقدامات غیرضروری ترامپ تنشهای جهانی را افزایش میدهد، باید محکم بایستیم و خواهان سیاستهای متفاوتی بشویم. برای مثال، میتوانیم نشان بدهیم که توانایی آن را داریم به گونهای سازنده، با حکومتهایی مثل حکومت ایران وارد تعامل شده و اوضاع را بهبود بخشیم. همچنین میتوانیم نشان دهیم که با اعمال جمعی تحریم علیه رهبران این کشورها، توانایی وادار کردن آنها را به مسئولانهتر عمل کردن داریم.
حزب لیبرال دموکرات با جنگ عراق مخالفت کرد، و اکنون نیز با بالا گرفتن درگیریها در ایران مخالفت میکند. از تجربه عراق آموختهایم که تنها کسانی که از جنگ سود میبرند، سوداگران اسلحه هستند. برای سایرین، جنگ یعنی از میان رفتن جانها، رنج و مصیبت غیر قابل تصور بشر و آسیبپذیری و آواره شدن هزاران – اگر نه میلیونها – نفر از خانههایشان.
به این دلایل است که حزب لیبرال دموکرات، دولت محافظه کار را به چالش میکشد تا نظام قانونمند بینالمللی را مراعات کند. یافتن راه حل مسالمتآمیز به هنگام تنش، مستلزم دیپلماسی است. نهادهایی چون سازمان ملل متحد – به رغم کاستیهایشان – همچنان نماینده راه صلح و امنیت در جهانند. آنها با ترغیب تعامل، به کشورها امکان میدهند همراه با یکدیگر به نتیجه دست یابند. بریتانیا باید پرچمدار قوانین بینالمللی باشد.
اد دیوی، کفیل رهبری حزب لیبرال دموکرات بریتانیاست
© The Independent