تقابل انقلاب‌های عربی و امپراتوری‌های منطقه‌ای

اگر داعش نابود شود، گروه تروریستی افراطی تری جای آن را خواهد گرفت

گوشه از اعتراضات مردمی در میدان آزادی بغداد. عکس از: ‏AFP‏

چند سال پیش از برنارد لویس، خاورشناس و تاریخ نگار، پرسیده شد که چشم انداز جهان عرب در قرن ۲۱ را چگونه می‌بیند، وی در پاسخ گفت: «نقش ایران و ترکیه افزایش خواهد یافت، اقلیت‌های نژادی مانند کردها و بربرها، تبارز کرده و هویت طلبی در میان شان نیرومند خواهد شد، اما نژاد عرب که پس از جنگ سرد به سوی فرود در حرکت است، نقش خود را از دست خواهد داد».

بخش نخست پیش‌‌بینی برنارد لویس درست از آب در آمد، اما بخش دوم آن که مربوط به پایان یافتن نقش ملت‌های عرب می شود، با واقعیت‌های موجود سازگاری ندارد؛ زیرا در بحبوحه کشمکش‌ها و رقابت‌های ژئوپولتیک میان ایران، ترکیه و اسرائیل بر سر نفوذ در گستره جغرافیای عرب، شعور و احساسات قومی در میان عرب ها، بیش تر از پیش بیدار و نیرومند شده است.

اکنون که دهه اول قرن ۲۱ رو به پایان است، سه پدیده بارز در این مقطع زمانی، قابل تأمل و بازخوانی است:

پدیده اول: انقلاب‌های «بهار عربی» است که در آغاز این دهه، پدیدار شد و بسیاری از کشورهای عربی را فرا گرفت، اما در هر کشور با سرنوشت متفاوتی رو به رو شد؛ در یمن، سوریه و لیبی به جنگ داخلی، منطقه‌ای و بین المللی تبدیل شد، اما در مصر ارتش قدرت را از اخوان المسلمین که انقلاب مردمی را تصاحب کرده بود، به دست گرفت.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

از این میان، تنها در تونس انقلاب به پیروزی رسید و منتهی به نظام دموکراتیک گردید، اما با وجود آن بایستی صبر کرد تا انقلاب تونس، آزمون‌های بعدی را پشت سر گذارد تا این که موفقیت نهایی آن آشکار شود. البته موفقیت انقلاب تونس بستگی به این‌ دارد که مسئولان جدید کشور تا چه اندازه با خواسته‌های مردم هماهنگی نشان می‌دهند و تا چه اندازه سازمان «نهضت اسلامی» از ماجرای مصر، درس عبرت می گیرد.

قیام‌ها و انقلاب‌های مردمی در ایران، عراق، لبنان، الجزایر و سودان هم که در ۲۰۱۹ یعنی آخرین سال از دهه نخست قرن ۲۱ رخ داد، در واقع ادامه همان بهار عربی است که باید مورد مطالعه و ارزیابی قرار گیرد.

پدیده دوم: هویدا شدن کامل برنامه‌های نیروهای منطقه‌ای مانند ایران، ترکیه و اسرائیل است که با استفاده از خلأ موجود در صحنه بین المللی، هوای امپراتوری در سر می‌پرورانند و به دنبال مداخله و ایفای نقش در منطقه می‌باشند.

ایران خودش به صراحت افتخار می‌کند که درچهار پایتخت عربی، بغداد، دمشق، بیروت و صنعا، نفوذ و تسلط دارد. البته تردیدی نیست که تسلط ایران در پایتخت های یاد شده، یا به صورت مستقیم است و یا این که از طریق شبه نظامیان وابسته به آن کشور، مانند حزب الله در لبنان، حشد شعبی در عراق، حوثی‌ها در یمن و سپاه پاسداران و شبه نظامیان تربیت کرده اش، در سوریه صورت می گیرد.

ترکیه به گونه مستقیم در سوریه، عراق و لیبی مداخله نظامی دارد و یک پایگاه نظامی هم در قطر تأسیس کرده است. افزون بر آن، ترکیه برای ایجاد پایگاهی در جزیره سواکن در دریای سرخ برنامه ریزی کرده بود که با سرنگونی رژیم اخوان المسلمین به ریاست عمر البشیر در سودان، این پروژه لغو شد.

اسرائیل، بلندی های جولان و قدس را به خاک خود ملحق کرده و در صدد اشغال بخش‌های بزرگی از کرانه غربی رود اردن است. علاوه بر آن، ارتش اسرائیل به گونه مکرر مواضع ایران در خاک سوریه را هدف قرار می‌دهد.

البته کشورهای ایران، ترکیه و اسرائیل، اجرای سیاست‌های آزمندانه و توسعه طلبانه خود را در منطقه به گونه ویژه ای توجیه می کنند:

رژیم آخوندی ایران سیاست های خود را رنگ اسلامی زده و زیر نام اسلام، پروژه امپراتوری صفوی فارسی خود را پیش می‌برد.

ترکیه، به رهبری رجب طیب اردوغان، با صراحت از افتخارات سلاجقه و عثمانی‌ها و از احیای هژمونی «عثمانی نوین» سخن می‌گوید. چنان‌چه اردوغان پس از امضای توافق‌نامه دریایی با حکومت وفاق ملی طرابلس غربی، اظهار داشت که این توافق‌نامه، معاهده ۱۹۲۰ را که باعث بریده شدن بخشی از سرزمین‌های امپرتوری عثمانی گردید، تصحیح می‌کند و ترکیه حق دارد در کشورهایی که در گذشته جزوی از جغرافیای آن بوده، حضور پیدا کند.

علاوه بر آن، برت مک گورک، نماینده ویژه آمریکا در ائتلاف بین المللی علیه داعش، روایت می‌کند که اردوغان گفته است: «۴۰۰ میل مربع میان حلب و موصل منطقه امنیتی ترکیه محسوب می‌شود» اما توجیه اسرائیل برای سیاست‌های توسعه طلبانه اش، حفاظت از امنیت ملی اسرائیل است که به باور آریل شارون، نخست وزیر پیشین اسرائیل، قلمرو آن از مدیترانه تا افغانستان، امتداد دارد.

پدیده سوم، عبارت است از ظهور قدرت‌های متعدد در صحنه بین المللی، همزمان با حضور ابر قدرت تکرو ایالات متحده آمریکا، اما در غیاب یک نظام جهانی جدید.

پس از پایان جنگ سرد و به رغم سیاست انزوا طلبانه دونالد ترامپ مبنی بر شعار «نخست آمریکا»، ایالات متحده تا هنوز در صحنه بین المللی حضور پر رنگ دارد؛ در افغانستان می‌جنگد، در سوریه و عراق نیروی نظامی جابجا کرده است، در قطر و سایر کشورهای خلیج پایگاه های نظامی دارد و در اروپای شرقی با روسیه و در اقیانوس آرام و دریای چین، با چین و کره شمالی، درگیر است.

این در حالی است که، روسیه به گرجستان لشکر کشی کرده و شبه جزیره کریمه را به خاک خود ملحق کرده است و همچون یک ابر قدرت، در سوریه به مداخله نظامی ادامه می دهد و پایگاه‌های هوایی و دریایی در آن‌جا تأسیس کرده است.

چین از سیاست «تمرکز به درون» بیرون شده و با طرح پروژه «یک راه یک کمربند» نقش خود را در عرصه بین المللی افزایش داده و به عنوان یک قدرت بزرگ در آسیا، اروپا و آفریقا، ایفای نقش می‌کند.

خلاصه سخن، جهان در یک حالت بی‌ثباتی و کشمکش به سر می برد و به گفته اوپیر فیدرین، وزیر پیشین امور خارجه فرانسه، «یک نظام جهانی واحد وجود ندارد، بلکه هرج و مرج و آشفتگی بر صحنه سیاسی جهان حاکم شده است».

جالب است که بسیاری از دست درازی‌ها و مداخله‌ها، زیر نام جنگ با تروریسم و داعش صورت می‌گیرد و تردیدی نیست که اگر داعش از بین برود، گروه تروریستی افراطی تر از آن ساخته خواهد شد.

شایان ذکر است که هر سه پدیده یاد شده با هم تداخل داشته و متأثر از یکدیگر هستند: قدرت‌های منطقه‌ای سه گانه یعنی ایران ترکیه و اسرائیل، بر انقلاب‌های مردمی فشار وارد می‌کنند تا آن‌ها را از مسیر اصلی منحرف کنند؛ ترکیه در حالی‌که کردها را تروریست می نامد، با ارسال ده‌ها هزار تکفیری افراطگرا به سوریه، انقلاب سوریه را در منجلاب جنگ داخلی فرو برده و حال به منظور دخالت در جنگ در لیبی، به آنجا نیرو می‌فرستد.

رژیم آخوندی ایران، به دستور مستقیم آیت الله خامنه‌ای، معترضان آبان ماه را به خاک و خون کشید و ۱۵۰۰ نفر را کشت و ده‌ها هزار نفر را به زندان انداخت، افزون بر آن در سوریه می‌جنگد و در سرکوب بی‌رحمانه انقلابیون در عراق، و ناکام کردن انقلاب در لبنان نقش مستقیم دارد.

اما اسرائیل، با تمام قدرت در برابر جهان عرب ایستاده و نمی‌گذارد که عرب‌ها صاحب ارتش نیرومند، نظام دموکراتیک و جامعه مدنی شوند.

این درحالی است که سیاست‌های توسعه طلبانه قدرت های بزرگ جهانی، از مداخله و سرعت پیش‌روی قدرت‌های منطقه ای می‌کاهد؛ از این رو آمریکا نخواهد گذاشت تا ایران بر عراق مسلط شود و روسیه هم به ایران اجازه نخواهد داد تا در سوریه چیرگی پیداکند و البته چین نیز از گسترش نفوذ اسرائیل در منطقه جلوگیری خواهد کرد.

اما آن چه بیش از کلیه ای موارد گذشته برای آینده خاورمیانه حائز اهمیت می باشد، بیداری ملت های عربی است.

https://www.independentarabia.com

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

© IndependentArabia

بیشتر از دیدگاه