آلودگی هوای تهران: بررسی نقش تصمیمات فردی و مسئولیت نهادهای ملی

این پدیده را می‌توان خسران جمعی مبنی بر تصمیم فردی نامید

زمستان هر سال آلودگی هوا در کلان‌شهرهای ایران و به خصوص تهران خبرساز می‌شود. اوضاع رو به بهبود نیست؛ بلکه در حال بدتر شدن است. اما چرا مشکلی که تا این اندازه واضح است، نادیده گرفته می‌شود و شهروندان به زندگی عادی خود، که شامل فعالیت‌های آلاینده است، ادامه می‌دهند؟ چرا منبع این آلودگی باید مشمول یارانه‌های دولتی شود؟ وظیفه پاسداری از هوایی که همه تنفس می‌کنند به عهده چه کسی ست؟ نهادهای ملی یا مردم؟

این پدیده یکی از ملموس‌ترین نمونه‌های آلودگی محیط زیست در ایران است؛ و البته یکی از بهترین نمونه‌ها برای بررسی محیطی که در آن اتخاذ تصمیمِ به ظاهر درست توسط اجزاء، مجموعه را دچار مشکل می‌کند. رفتار میلیون‌ها نفر از ساکنان شهری مثل تهران، که هر روز برای تردد به ناچار از وسایل نقلیه‌ آلاینده استفاده می‌کنند، به ظاهر منطقی ست: هر کدام از آنها سهمی ناچیز در وخامت مشکلی دارند که فعلاً برایشان قابل تحمل است. اما در مجموع، کل جامعه از این رفتار آسیب می‌بیند. این پدیده را می‌توان خسران جمعی مبنی بر تصمیم فردی نامید.

بررسی پدیده آلودگی هوا تعدادی از ابزار تحلیلی رایج را ، که به منظور دریافت و بررسی رفتار جوامع از آن‌ها استفاده می‌شود، نمایان می‌کند. این ابزار به پرسش‌هایی از این قبیل می‌پردازند: چگونه می توان رابطه‌ای میان سود و ضرر یک رفتار تبیین کرد، در شرایطی که فاصله زمانیِ قابل توجهی بین این دو وجود دارد؟ در چه شرایطی ممکن است تصمیمِ فردیِ درست، یک مجموعه را در موقعیت خطرناک قرار دهد؟ منابع محدود را چگونه باید بین اعضای مجموعه‌ای که بازدهی متفاوت دارند (شهرهای یک کشور) پخش کرد؟ آیا باید منابع را صرف عضوی کرد که عقب مانده و آن را به بقیه نزدیک‌‌تر کرد؟ یا باید منابع را به عضوی اختصاص داد که از بقیه بهتر عمل می‌کند؟ در این یادداشت کوتاه، به پرسش‌هایی می‌پردازیم که در زمینه‌هایی همچون محیط زیست، مدیریت منابع، اقتصاد، و نیز تصمیمات فردی و اجتماعی کاربرد دارند.

۱. تاثیرِ گذرِ زمان بر رابطه سود و زیان یک رفتار

تحلیل و مقایسه سود و زیان یک رفتار، در شرایطی که هر دو در یک زمان واقع شوند، ساده است. اما ارزیابی خسارتی که با عدم قطعیت مواجه است و سال‌ها با آن فاصله داریم، دشوار و پیچیده می‌شود. برخی از رفتارها، عادت‌ها، هنجارها، و نیز مشاغل، فاصله‌ای زمانی میان انگیزه اصلی از انجام یک عمل، و زیان ناشی از آن در آینده ایجاد می‌کنند. استعمال دخانیات، اشتغال در صنایع پرخطر و آلوده، استمرار بر رژیم‌ غذایی ناسالم، نگارش تحلیل‌های سیاسی در کشوری که در آن آزادی رسانه وجود ندارد، همه از این دسته‌اند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

به عنوان مثال، شهروندی که در بخش حمل و نقل شهری اشتغال دارد و به ناچار تمام روز در معرض آلودگی هواست، نسبت به لطمه‌هایی که به سلامتی خود وارد می‌کند مطلع است. اما فقدان رابطه‌ای ملموس بین درآمد امروز و هزینه‌هایی که سال‌ها جلوتر باید بابت درمان بیماری‌های ناشی از تنفس این آلودگی‌ها بپردازد، توانایی اتخاذ بهترین تصمیم را از او سلب می‌کند.

مشکل فقط فاصله‌ ۳۰ یا ۴۰ ساله بین انجام عمل و رویارویی با عواقب آن نیست، بلکه همراه بودنِ این مشکل با عدم قطعیت تصمیم گیری منطقی* را غیر ممکن می‌کند: این فرد نمی‌داند در چه زمان دچار اختلالات تنفسی خواهد شد، و هزینه درمانش چه مقدار خواهد بود. اگر این اطلاعات را در اختیار داشت، شاید تصمیم می‌گرفت در آلوده‌ترین روزها بخشی از درآمد خود را فدای سلامتی‌اش کرده و در خانه بماند.

۲. خسران جمعی مبنی بر تصمیم فردی

در اولویت قرار دادن منافع شخصی در تصمیم گیری‌های فردی، رفتاری منطقی است؛ اما در برخی موارد استثنایی، این رفتار می‌تواند جامعه را در موقعیت بدی قرار دهد. این پدیده در مشکلات مربوط به منابع مشترک و نیز آلودگی محیط زیست به وضوح جلوه می‌کند. نفع فردیِ هر یک از سفرهای درون شهری، برای شخصِ تصمیم گیرنده، بزرگ‌تر از ضررِ تصمیم برای کل جامعه جلوه می‌کند. و البته اتخاذ تصمیم مشابه از سوی تک تک اعضای جامعه، شرایط بسیار وخیمی ایجاد می‌کند. هشدار مسئولان و پزشکان مبنی بر پرهیز از سفرهای غیر ضروری، از این رو نادیده گرفته می‌شود.

یکی از دلایل نیاز به نهادهای ملی، ایجاد هماهنگی در چنین شرایطی‌ست. در این نمونه، سیاست مورد نیاز، ایجاد هماهنگی به منظور کاهش هم‌زمان عرضه و تقاضای حمل و نقل شهری است. اتخاذ چنین سیاستی هم هزینه دارد و هم فایده: چشم‌پوشی رانندگان از بخشی از درآمد خود، و نیز چشم‌پوشی شهروندان از برخی سفرهای غیر ضروری ، می‌تواند از مرگ تعدادی از شهروندان (که هر ساله به علت آلودگی هوا جان خود را از دست می‌دهند) جلوگیری کند.

بررسی این سیاست، ذهن پرسشگر را به سمت سئوال بعدی سوق می‌دهد: چگونه می‌توان بین رزق و روزی کارمندانی که در بخش حمل و نقل به اقتصاد شهری خدمت می‌کنند و مرگ شهروندانی که به سبب آلودگی‌ها زندگی‌شان کوتاه می‌شود، ارتباطی برقرار کرد؟

۳. روش‌های رایج تحلیل هزینه و فایده در برخی موارد از ارائه راه حل باز می‌مانند

قیمت‌گذاری بر روی سال‌هایی از زندگیِ افرادی که به دلیل آلودگی هوا عمرشان کوتاه می‌شود، تقریباً غیرممکن است. تخمین‌هایی از میزان هزینه‌هایی که آلودگی هوا به جوامع و مخصوصاً به سلامت شهروندان تحمیل می‌کنند، موجود است. از این رو، به نظر می‌رسد که حداقل نیاز کلان‌شهرها به سرمایه‌گذاری برای دستیابی به هوای پاک را می‌توان با استناد به این تخمین‌ها محاسبه کرد. اما آیا اساساً قیمت گذاری روی زندگی افراد کار صحیحی‌ست؟

بسیاری از سیاست‌گذاران به ناچار مجبور هستند درگیر سئوال‌هایی از این قبیل شوند، چرا که منابع در اختیار آنها محدود، و خواسته‌های مردم تقریباً بی نهایت است. از این رو بخش‌هایی که بیشترین سرمایه را به سمت خود جذب می‌کنند، باید بخش‌هایی باشند که بیشترین تاثیر را در تولید و گسترش ذرات معلق دارند: ناوگان سنگین حمل و نقل شهری (اتوبوس‌، مینی‌بوس، کامیون و غیره) و نیز صنایع، نیروگاه‌ها و پالایشگاه‌ها.

 

واضح است که در زمینه بحران‌های محیط زیستی (که آلودگی هوا هم بخشی از آن است) پیش‌گیری بهتر و ارزان‌تر از درمان است. اکنون، پس از دهه‌ها افزایش چشمگیر جمعیت و تعداد خودروها در کلان‌شهرها - به‌خصوص تهران، سرمایه‌گذاری برای گذار از سوخت‌های فسیلی به سمت انرژی‌های تجدید پذیر بسیار دشوار شده است. و این موضوع سئوال بعدی را پیش می‌آورد: چرا رشد جمعیت تهران تا این حد بیشتر از رشد جمعیت سایر نقاط کشور بوده؟ یا به عبارت دیگر، مهاجرت به تهران طی چند دهه گذشته چرا تا این حد پر طرفدار بوده است؟

۴. موفقیت بیشتر برای موفق‌ترین

رویکرد مدیران ارشد به نحوه تخصیص منابع، عامل اصلیِ پیامدهای بسیار متفاوتی‌ست که امروزه شهروندان با آن‌ها زندگی می‌کنند. پرسش اصلی در این زمینه را می‌توان بدین شکل شرح داد: در صورتی که دو عضو یک مجموعه عملکردی ضعیف و قوی داشته باشند، هدایت کردن منابع به سوی عضو قوی‌تر صحیح است، یا عضو ضعیف؟

اختصاص منابع بیشتر به عضو قوی، عملکرد کل مجموعه را افزایش می‌دهد، در حالی که تصمیم برعکس، به عضو ضعیف کمک می‌کند تا بخشی از کاستی‌های خود را جبران کند. تصمیم اول، بهترین بازدهی را به ارمغان می‌آورد، و تصمیم دوم به افزایش حس عدالت و همبستگی کمک می‌کند. در مورد شهرهای ایران، به نظر می‌رسد مدیران ارشد روش اول را در پیش گرفتند: آن‌ها بیشترین منابع را به رشد تهران اختصاص دادند، و در نتیجه، میلیون‌ها شهروند ایرانی از شهرهای گوناگون، برای دسترسی به این منابع به تهران مهاجرت کردند.

شرایط وخیم تهران (ترافیک، آلودگی هوا، خطر کم آبی در تابستان، حاشیه نشینی و غیره) اکنون تبدیل شده‌اند به انگیزه بخشی از جامعه برای مهاجرت معکوس به مناطقی مانند لواسان، دماوند و غیره.

مشکلی که راه حل قطعی ندارد، اما می‌توان از وخیم‌تر شدن آن جلوگیری کرد.

با توجه به پیچیدگی مشکل، که ظاهراً معلولِ کاستی‌ها در برنامه ریزی دراز مدت بوده است، می‌توان یکی از راه‌های فوری برای جلوگیری از وخامت اوضاع را، گسترش استفاده از فیلترها برای محبوس کردن ذرات معلق (برای وسایل نقلیه دیزلی و نیز صنایع، نیروگاه‌ها، و پالایشگاه‌ها) معرفی کرد. اما در دراز مدت، شاید تدوین برنامه‌ای برای تمرکززدایی از تهران، و نیز گذار تدریجی از سوخت‌های فسیلی به سمت وسایل نقلیه برقی، مؤثرترین راهکارها باشند.

*پانوشت: تصمیم منطقی طبق تعریف فلسفیِ آن، در شرایطی اتخاذ می‌شود که فرد تصمیم‌گیرنده، پس از بررسی کل اطلاعات موجود، گزینه‌ای را انتخاب کند که بیشترین فایده را- بر اساس اولویت‌های درجه بندی شده، برای وی داشته باشد. تصمیم گیری منطقی در بسیاری از موارد به دلیل از دسترس خارج بودن اطلاعات لازم، با انواع دیگر تصمیم‌ها جایگزین می‌شود.

* بهروز شاکری فرد کارشناس ارشد اقتصاد بین‌الملل است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه