سروش: احکام خشن قرآنی؛ چه باید بکنیم و چگونه بیندیشیم؟

عبدالکریم سروش در تازه‌ترین سخنرانی‌اش به نقد وتحلیل خشنونت در کتب مقدس پرداخت

سروش می‌گوید ما باید دیدگاه خودمان را نسبت به قرآن و فقه و احکام شریعت عوض کنیم- عکس از صفحه رسمی عبدالکریم سروش

عبدالکریم سروش، فیلسوف و اندیشمند ایرانی، در نشست عصر جمعه ۱۳ دسامبر در سن حوزه کالیفرنیا به تشریح خشونت در سه کتاب تورات، انجیل و قرآن پرداخت.

او با ابراز تاسف مجدد از رخدادهای اخیر ایران، که حاکمیت پاسخ منتقدان و معترضان را با گلوله گرم داد، به حضور یکی از مفسران نام‌آشنای قرآن در صدا و سیما اشاره کرد وگفت: «آقای ابوالفضل بهرامپور در تفسیر آیه‌ای از سوره مائده، منتقدان و معترضان را با این آیه تطبیق دادند و گفتند آنها را نه تنها باید کشت بلکه باید زجرکش کرد.»

سروش گفت: «ما باید دیدگاه خودمان را نسبت به قرآن و فقه و احکام شریعت عوض کنیم.»

به گفته سروش این خشونت‌ها که در قرآن از آن‌ها نام برده شده، وجود داشته و دارند، اما امروز عملی نیستند. آیات قرآن قانون نیستند و لذا قابلیت اجرا شدن برای امروز را ندارند. برخی از آیات عَرَضی هستند و نه ذاتی. دین اسلام و همچنین برخی از احکامی که در قرآن آمده، در زمانی که اجرا می‌شدند جنبه خشونت نداشتند. چرا که باور عامه مردم و مجریان آن را مذموم و خشن نمی‌دانستند، اما همان احکام اگر امروز اجرا شوند خشن هستند و مذموم و باید متروک بیفتند.

او از صدا و سیما به عنوان «بنگاه بانگ و رنگ» یا «صندوق صوت و صورت» یاد کرد وگفت: «این سخنان اعتراضات فراوانی برانگیخت و سبب شد تا مجددا در برنامه‌ای دیگر از این فرد دعوت کنند که اعتذار و اعتراف کند که در تفسیر قرآن خطا کرده است و ایشان نیز توضیح دادند که نه الفاظ و نه تطبیق بر مصادیق، هیچ‌کدام شایسته نبود.»

دریغ و درد از خاموشی و سکوت روحانیان

سروش گفت: «این دیدگاه در داخل کشور چندان واکنشی برنینگیخت، اما در خارج از کشور اپوزیسیون، از ارتجاع سلطانی گرفته تا تروریسم آلبانی، آن را به عنوان هدیه‌آی اسمانی دانستند تا به اسلام و تشیع حمله کنند و نغمه‌هایی را که همیشه سروده‌اند، این بار بلندتر بسرایند و بگویند که "اسلام دین خشونت است" و چنین و چنان.»

او همچنین افزود: «از مخالفان بعید نبود و همیشه انتظار می‌رفت که این گونه تفاسیر نسنجیده را بهانه‌ای کنند و در تضعیف دیانت و معنویت بکوشند؛ اما این انتظار از روحانیان می‌رفت که پا در میدان نهند و در شرح و تفسیر این آیه و این احکام نکاتی بگویند. اما دریغ و درد که یک تن از روحانیان در این ماجرا چیزی گفته باشد.»

سروش سپس گفت: «بر روشنفکران دینی است که درباره این گونه امور- که مبتلابه دنیای مدرن است توضیح دهند.» و افزود: «پس از این هیاهوها من تصمیم گرفتم در سلسله بحث‌های انجیل و قرآن و در دایره وسیع‌تری، ماجرای خشونت را در انجیل و تورات و قرآن بکاوم و این پرسش را در میان نهم که قرآن را چگونه بخوانیم و بفهمیم؛ بدون آن که کمترین تکلّفی بورزیم، یا آنکه بخواهیم توجیه کنیم یا معنا را عوض کنیم.»

او ادامه داد: «در قرآن مطالبی هست که با اندیشه‌ها و ارزش‌های امروزین ما چندان سازگار نیست، اما راه حل این نیست که معنی این آیات را عوض کنیم. بلکه باید دید خودمان را نسبت به وحی و این کتاب الهامی تغییر دهیم.»

احکام تورات شدید‌تر و غلیظ‌‌تر از احکام اسلامی است

سروش در ادامه به کتاب تورات اشاره کرد و گفت: «بسیاری از احکام تورات با احکام اسلامی و قرآنی با تفاوت‌های اندکی شبیه یکدیگرند؛ همان احکامی که در تورات و دین یهود درباره خوراک و پوشاک، طهارت و اقتصاد و خرید و فروش هست، در اسلام نیز با تفاوت‌هایی وجود دارد.»

او افزود: «احکام جزایی تورات، بسیار سختگیرانه‌تر و خشن‌تر از احکام قرآن است. اما امروز یهودیان آن احکام را رها کرده‌اند و اجرایشان نمی‌کنند چرا که در قرن هیجدهم یک اصلاح‌طلب یهودی اهل آلمان، به نام موزس مندلسون، تحولات شگرفی در شریعت یهود ایجاد و آن‌ها را تعطیل کرد. اکنون به جز ارتدوکس‌های بسیار اندک در دین یهود، تقریبا هیچ یک این احکام را اجرا نمی‌کنند.»

سروش به نداشتن قانون اساسی در اسراییل اشاره کرد و گفت: «۱۵ سال قبل که برای پروژه‌ای تحقیقی در آلمان بودم، یکی از اندیشمندان و حقوقدانان یهودی به من گفت که عضو مجمع نگارش قانون اساسی اسرائیل است. وقتی از او پرسیدم که با تورات چه می‌کنید؟ پاسخ داد ما احکام تورات را نمی‌توانیم وارد قانون اساسی کنیم، اما لسانا به آنها احترام می‌گذاریم.»

سنگسار در قرآن نیست اما در تورات هست

سروش سپس به سنگسار به عنوان نمونه‌ای از احکام تورات اشاره کرد وگفت: «سنگسار در قرآن نیست ولی در تورات هست. اما در روایات شیعه و سنی و فقه ما سنگسار وجود دارد. اگرچه ما نمی‌دانیم چگونه و تحت چه شرایطی وارد احکام اسلامی شده است.»

وی سپس به بیان برخی از احکام خشن در تورات پرداخت که کور کردن ، سنگسار و سوزاندن انسان را شامل می‌شد.

خشونت در آیین مسیح

سروش به خشونت در آیین مسحیت و انجیل پرداخت و گفت: «در تاریخ مسحیت نیز سوزاندن بسیار زیاد بود و در طول قرون وسطی، کلیسای کاتولیک مرتدان را در آتش می‌سوزاندند، به سیخ می‌کشیدند و کباب‌شان می‌کردند. یکی از نمونه‌های بارز آن جئوردائو برونو بود، که سوزانده شد و یا لوتر، که اگر فرار نمی‌کرد و مخفی نمی‌شد، به همین سرنوشت دچار می‌شد. منتسکیو، پدر فلسفه حقوق، صریحا در کتاب روح القوانین میگوید همجنس گرایان را باید به آتش سوزاند.»

سروش از قول انجیل متی نقل قولی از عیسی‌ مسیح آورد که گفته بود: «گمان نکنید که من آمده‌ام در میان شما صلح و سلام بیاورم، بلکه آمده‌ام که شمشیر در میان شما بنهم. من آمده‌ام تا اختلاف بیندازم بین پدر و فرزند، بین دختر و مادر، همسر و همسر، به نحوی که دشمنی میان خلق بیفتد. هر کس که پدر و مادرش را بیش از من دوست داشته باشد شایسته من نیست.» سروش این قول عیسی را شبیه آیه‌ای از قرآن، در سوره توبه دانست که خداوند در آن فرموده بود، اگر فرزندان و خانواده و عشیره نزد شما عزیزتر از خدا و رسولند، منتظر حکم خداوند باشید.

یا در جایی دیگر که حضرت عیسی گفت من نیامده‌ام که تورات را باطل کنم و از میان بردارم، بلکه آمده‌ام آن را تکمیل کنم و لذا می‌گوید: اگر تورات به شما گفته است که زنا نکنید، من به شما می‌گویم که فکر زنا هم نکنید، اگر تورات می‌گوید قسم دروغ نخورید، من می‌گویم اصلا قسم نخورید و اگر تورات می‌گوید که پدر و مادر را محترم شمارید، من به شما می‌گویم که دشمنان‌تان راهم دوست بدارید. این سخنان مسیح احکام فقهی تورات را یک گام اخلاقی‌تر کرد.

خشونت در قرآن

سروش در ادامه به آیاتی از قرآن پرداخت که در روزهای اخیر مورد استناد مفسر صدا و سیما قرار گرفت که از آیه ۳۲ تا ۴۰ سوره مائده را شامل می‌شد و در نهایت متمرکز بر آیه ۳۳ است که این روزها محل نزاع و بحث میان مخالفان و موافقان اسلام و دین شده است. در این آیه آمده "جزاى كسانى كه با خدا و پيامبرش جنگ مى‌كنند و در زمين به فساد مى‌كوشند، آن است كه كشته شوند، يا بردار گردند يا دست‌ها و پاهايشان يكى از چپ و يكى از راست بريده شود يا از سرزمين خود تبعيد شوند. اينها رسوايی‌شان در اين جهان است و در آخرت نيز به عذابى بزرگ گرفتار آيند."

به گفته آقای سروش این آیه پس از داستان هابیل و قابیل می‌آید و خطاب به قوم بنی‌اسرائیل است که اگر کسی را بدون آنکه کسی را کشته باشد، بکشید، مثال این است که همه آدمیان را کشته‌اید و هر کس نفسی را زنده کند، گویی که همه بشریت را زنده کرده است.

او در این مورد گفت: «این تنها آیه‌ای است که درباره محاربه با خدا و رسول آمده است که برای آن و نیز فساد در زمین، ۴ مجازات مختلف تعیین شده است، که عبارتند از: یا کشته شود، یا به دار آویخته شود، یا اعضای بدن بریده شود یا نفی بلد و زندانی شود.»

به گفته آقای سروش در تلویزیون معنایی نادر از دو کلمه "يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا" مستفاد شده بود که گویی باید زجرکش شوند. ضمن آنکه تعبیری که از نفی بلد رفت، ( گذاشتن افراد در کشتی و رها کردن‌شان در دریا) نیز تعبیری بسیار غریب بود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اولین آخرین باری که در دوره پیامبر مُثْله اتفاق افتاد

سروش شأن نزول این آیه را به داستانی مرتبط دانست که در آن کسانی آمدند نزد پیامبر و به دروغ اسلام آوردند و آنگاه چند روزی در مدینه ماندند و سپس گفتند "آب و هوای مدینه به ما نمی‌سازد، مریض شده‌ایم، شکم‌هایمان ورم کرده و فکری به حالمان بکنید." پیامبر آنها را به خارج از شهر می‌فرستد و شترهایی در اختیار آنها قرار می‌دهد و می‌گوید که از شیر و بول شتر بخورند. این گروه اما وقتی شیر شتر خوردند و حالشان خوب شد، شترها را برداشتند و بردند و چوپان‌ها را کشتند. سیوطی، که از جمله مفسران نامی قرن نهم هجری است، در این باره بسیار مختصر و مفید سخن رانده و نوشته است: "عرینیین آمدند به مدینه و مریض بودند و پیامبر گفت بروید نزد شتران و شیر و بول شترها را بخورید. وقتی صحت پیدا کردند چوپان را کشتند و شتران را بردند."

خبر به پیامبر رسید به قدری ناراحت شد که خودشان و به روایتی همراه با حضرت علی برای دستگیری آنها حرکت کردند و در نهایت دستگیرشان کردند و این مجازات‌ها را بر آنها روا داشتند که از جمله کشتن و بریدن دست و پا … بود.

بعد از این حرکت آیه نازل شد که (بنا بر بعضی روایات) به پیامبر توصیه می‌کرد تندروی کردی و این اولین و‌ آخرین باری بود که در اسلام دوره پیامبر، مُثله اتفاق افتاد.

به گفته سروش این مجازات قبل از دستگیری و توبه کردن بر آنهاست، اما اگر توبه کنند چنین مجازات‌هایی را نباید اعمال کرد.

او گفت: «اگر قرار شود به زبان امروزی آیه ۳۳ را معنا کنیم، چنین می‌شود: قطاع الطریق را به اشد مجازات برسانید. عموم فقها و مفسران گفته‌اند مراد از محاربه با خدا و رسول، راهزنی مسلحانه و آدم‌دزدی و ایجاد ناامنی است و اصلا و اساسا بر اعتراض و انتقاد و تظاهرات بر ضد حکومت اطلاق نمی‌گردد.»

او افزود: «هنوز مجازات‌هایی چون اعدام، کشتن و دارزدن و نفی بلد و تبعید وحبس در دنیای جدید وجود دارد، اما بریدن دست و پا و مثله‌کردن، امر مذموم و وحشیانه‌ای تلقی می‌شود.»

مفسران و سیر تطور معنایی

به گفته آقای سروش، برخی افرادی که می‌خواهند آیات قرآنی را تفسیر امروزی کنند کلمات را از معنای اصلی آن تهی می‌کنند. گویی که ۱۴۰۰ سال تمام مفسران بزرگ و برجسته در این زمینه اشتباه می‌فهمیدند و فقط آنها درست فهمیده‌اند.

 سروش سپس گفت: «حال که معنای درست این‌ آیات، همان است که نوشته شده،‌ درباره این گونه احکام خشن، چه باید بکنیم و چگونه باید بیندیشیم؟»

او سپس به سیر تطور معنایی واژه خشونت در تاریخ تحولات دولت‌ها و جوامع اسلامی پرداخت و گفت: «‌پرسش اساسی این است که‌ آیا این گونه رفتارها در تمامی زمان‌ها خشونت شمرده می‌شد یا امروزه این گونه است؟»

این دین پژوه نامی سپس از دانش هرمنوتیک برای تحلیل این واژه مدد گرفت و گفت: «در هرمنوتیک این اصل وجود دارد که در طول تاریخ، الفاظ، معنا و مفاهیم متفاوتی به خود می‌گیرند.»

وی از فردریک وون هایک، فیلسوف نامدار اتریشی، یاد کرد که گفته بود: «در علوم طبیعی و تجربی نام اشیاء همیشه معنای ثابتی دارد، مثل زمین و کوه و ... اما در علوم انسانی با تفاوت گرایش و میل ما، معانی آن‌ها فرق می‌کند. لفظ همان است اما ما برداشت دیگری از آن پیدا می‌کنیم. برای نمونه هیچ کسی تا صد سال پیش نمی‌گفت که این رفتارها خشن است. و عموم عقلا و متفکرین و مفسرین و حکما آن را قبول داشتند و نام چنین حرکاتی را خشن نمی‌گذاشتند و آن‌ها را مذموم و غیرانسانی و غیرعادلانه نمی‌گفتند. اما در ۵۰ تا ۱۰۰ سال اخیر این گونه اعمال رماننده و گزنده شده است. به همین دلیل اگر بخواهیم امروزه برای کسی‌ اشد مجازات در نظر بگیریم، دست و پا بریدن و شکم دریدن را به کار نمی‌بریم و به جای‌ آن‌ها به سراغ شیوه‌های دیگری از مجازات می‌رویم.»

سروش مثال "زینت" را از طرف هایک و مثال "عفت" را از سوی خود بیان کرد و گفت: «در طول تاریخ هر دوی این واژه‌ها کاربردهای متفاوتی یافتند، به نحوی که اگر در گذشته تکه سنگی را زینت می‌گفتند یا به منزله زینت بر می‌گرفتند، امروز دیگر آن معنا و کاربرد را از دست داده است. همچنان که پوشش‌های تابستانه امروز جوامع غربی، صد سال قبل در همین جوامع مصداق بارز بی‌عفتی و بی شرمی بود. حتی صدا‌زدن دختران بنام کوچک‌شان غیرمؤدبانه شمرده می‌شد و قس علی هذا.»

تاریخ‌مندی واژه‌ها و مفاهیم

آقای سروش در ادامه گفته‌های خود توضیح داد: «بر همین سیاق آن رفتاری که در گذشته مذموم نبود و طبع و ‌ذائقه ‌آدمیان آن را طرد نمی‌کرد و اصلا خشونت نمی‌دانست، امروزه مذموم شمرده می‌شود و به کاربردن آن با اعتراض و انکار فراوان روبرو می‌شود. پس خشونت نامیدن امری، تاریخ‌مند است و چنان نیست که در طول تاریخ ثابت بماند.»

به گفته آقای سروش: «مقابله و مخالفت با این‌گونه مجازات‌ها و خشونت‌ها از زمانی شروع شد که بحث حقوق بشر و اومانیسم درمیان آمد و آدمیان و ذائقه و طبیعت و میل‌شان تفاوت پیدا کرد. در گذشته بریدن دست دزد، امری نا پسند نبود، اما اکنون نه کسی آن را به کار می‌برد و نه کسی در مدح آن سخن می‌گوید و این است معنای تاریخ‌مندی واژه‌ها و مفاهیم.»

قرآن کتاب قانون نیست

آقای سروش سپس قانون دانستن قرآن را مورد تردید قرار داد و گفت: «قران کتاب قانون نیست، چرا که در قانون تمامی موارد و مفاهیم باید تعریف شود. اگر قرار است برای محاربه مجازاتی در نظر گرفته شود، واژه محاربه باید تعریف شود و افراد بدانند محاربه به چه گفته می‌شود،‌ حدودش کجاست،‌استثناها چه هستند، تبصر‌ه‌ها کدام است؟ در چه موردی قابل اجراست و در چه موردی قابل اجرا نیست؟ و اصلا حکمی که شفاها ابلاغ می‌شود( و همه قرآن ابتدا شفاهی بوده است) فقط برای حاضران و مخاطبان است مگر خلافش ثابت شود.»

او گفت:« شیعیان برخی از احکام مسلم قرآن را اجرا نکردند؛ همانند نماز جمعه که اهل سنت آن را واجب می‌دانند و شیعیان ۱۲۰۰ سال است که به دلیل آن که می‌گویند امام معصوم در میان ما نیست، آن را اجرا نکردند و تازه در این سال‌ها که در ایران آن را برگزار می‌کنند، آن را واجب تخییری( اختیاری) می‌دانند. برخی دیگر همانند آیت‌الله احمد خوانساری اصولا معتقدند همه احکام جزایی فقه در زمان غیبت معصوم تعطیل است و نباید اجرا شود. مجتهدان انسدادی هم قائل به احتیاطند که این احتیاط در امور جزایی از همه جا واجب‌ترست.»

سروش عدم پذیرش عامه را در عصر حاضر یکی از دلایل دیگر اجرایی نبودن احکام قرآنی دانست و با ذکر تجربه‌ای از اقبال لاهوری در این زمینه گفت: «مرحوم اقبال لاهوری، که خود حقوقدان بود و برای مدتی در ایالت پنجاب کار وکالت می‌کرد، بر این باور بود که اصل را نباید فدای فرع کرد و عاقلانه نیست که سود باعث سوختن سرمایه شود.‌ چنان که اگر مجازاتی افراد را جری‌تر و متنفرتر کرد و نتیجه عکس داد، دیگر نباید اجرایش کرد چون مجازات طریقیت دار،د نه موضوعیت.»

او در ادامه گفت: «اقبال، نداشتن حق طلاق برای زنان را مثال می‌زد و می‌گفت زن از نظر قانونی و شرعی حق طلاق نداشت، اما اگر زنی مرتد شود زوجیتش خود بخود فسخ می‌شود. لذا زنانی که از ستم همسران‌شان به ستوه آمده بودند، اعلام ارتداد می‌کردند. این یعنی سوزاندن سرمایه برای سود، یعنی فدا کردن اصل برای فرع.»

عرضی بودن احکام فقهی ونه ذاتی بودن آن

نکته دیگری که دکتر سروش به آن اشاره کرد، عَرَضی ‌بودن تمامی احکام فقهی است. عرضی، یعنی چیزی که هست اما می‌توانست نباشد.

سروش که پیش از این نظریه ذاتی و عرضی در دین را مطرح کرده بود، با اشاره به این نظریه گفت: «اگر پیامبر در عربستان به دنیا نمی‌آمد، قطعا بحثی همانند تهدید کردن به بریدن دست و پا وبه دار‌آویختن مطرح نمی‌شد، چرا که در قرآن در سه مورد از فرعون و تهدید او با همین ویژگی‌ها و مجازات (نسبت به ساحرانِ ایمان آورده) یاد شده است که نشان می‌دهد این گونه مجازات‌ها در عربستان و مصر آن زمان وجود داشته و اجرا می‌شده است.»

سروش در پایان گفت: «باید تاریخ‌مندی و زمینه تاریخی احکام را فهمید و دیدگاه خود را نسبت به قرآن و نبوت و احکام شریعت تازه و تصحیح نمود. این احکام ظاهرا خشن، در متن فقه و قرآن وجود دارند اما ‌قانون نیستند، تاریخمندند، عَرَضی هستند و منسوخ‌اند. در زمانی که اجرا می‌شدند خشن نبودند، اما امروز اگر اجرا شوند، مصداق بارزخشونت هستند و لذ امذموم‌اند و باید کنار نهاده شوند و هرچه هستند برای سارقان مسلّح‌اند، نه معترضان و منتقدان مدنی و محرومان به‌جان‌آمده و سربه‌شورش‌برداشته.

بیشتر از فرهنگ و هنر