خمینی چه بلایی بر سر ایران آورد!

جز خمینی و جانشینش و رژیمی که از دستورات او اطاعت می‌کند، چه کسی مسئولیت فاجعه امروز را بر عهده دارد؟

لحظه ورود خمینی به تهران، ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ــ عکس از AFP

فراتر از مواضع سیاسی بین‌المللی و منطقه‌ای درباره‌ رویارویی جمهوری اسلامی و اسرائیل و نیز فارغ از تحلیلگرانی که برای بی‌طرف جلوه‌ دادن خود، تلاش می‌کنند یک طرف را تا حدی محق و منطقی نشان دهند، در حالی‌ که آن طرف اساسا چنین نیست، مهم‌ترین پرسشی که باید مطرح شود این است: آیا حمله‌ای که اسرائیل در بامداد ۲۳ خرداد علیه جمهوری اسلامی آغاز کرد، توجیه‌پذیر است؟

مسیر تحولات تلخ و پرمخاطره‌ای که از غزه آغاز شد و با گذر از بیروت، بغداد و صنعا سرانجام به تهران رسید، برای اسرائيل هم مسیر همواری نیست و عملا پرچالش و خطرناک است. با این حال، زمانی‌ که اسرائیل احساس می‌کند بقایش در معرض تهدید جدی قرار دارد‌ــ تهدیدی که نه‌تنها پایان نمی‌یابد، بلکه با گذر زمان شدت می‌گیرد‌ــ به‌ویژه وقتی درمی‌یابد که منبع این تهدید با تمام توان در پی نابودی هرگونه تلاش دیپلماتیک برای جا انداختن موجودیت اسرائیل در منطقه به عنوان یک واقعیت سیاسی است، جز ورود به یک نبرد سرنوشت‌ساز که می‌توان آن را نبرد «بودن یا نبودن» نامید، راه دیگری ندارد.

ایران پیش از روی کار آمدن نظام فعلی، از اسرائیل بسیار دور بود، اما از سال ۱۹۸۲ به بعد، عملا به همسایه‌ای برای اسرائیل تبدیل شد. آن هم نه فقط از یک جبهه، بلکه از چندین جهت. به‌گونه‌ای که می‌توان گفت ایران تحت رهبری خمینی با اسرائیل مرزهایی طولانی و نزدیک داشت و در عین حال، برای خود در منطقه عمق راهبردی با همین ماهیت و اهداف ایجاد کرد.

نکته‌ قابل توجه اینجا است که رژیم جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی‌اش‌ــ طبق اصل حقوقی «وکیل همان اصیل (موکل) است»‌ــ سال‌ها است که فضای منطقه را با شعارهای تند و بلند درباره‌ نابودی کامل اسرائیل انباشته‌اند؛ فریادهایی که بیشتر نوای جنگ و انکار موجودیت‌ بودند تا بیان مواضع سیاسی محض. اکنون آیا منطقی است کشوری که به محو و فنا تهدید می‌شود، برای دفاع از موجودیت خود هیچ کاری نکند؟

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در واقع، خمینی‌ــ که اکنون در آرامگاهی آرمیده که میلیاردها دلار برای ساخت آن هزینه‌ شده‌ــ معمار اتفاق‌های امروز در منطقه است. او نه‌تنها مسئول اصلی رویارویی خشن کنونی میان جمهوری اسلامی و اسرائیل است، بلکه حتی می‌توان گفت او مسئول اصلی ویرانی‌هایی است که در لبنان، سوریه، عراق، یمن و حتی خود غزه به وجود آمدند.

در لحظه‌ای که این مقاله را می‌نویسم، چندین تماس از دوستان ایرانی‌ام دریافت کرده‌ام که درباره راهبندان‌هایی صحبت می‌کنند که در جاده‌های اصلی بین تهران و شهرهای دیگر به‌ وجود آمده‌اند؛ کاروان‌ خودروهایی که از پایتخت ناامن گریزان‌اند. پایتختی که فاقد پناهگاه‌های مدرن و ایمن برای حفاظت از ساکنانش در برابر حملات موشکی احتمالی اسرائیل است. دردناک‌تر آنکه مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران، به‌صراحت اعتراف کرده است که تهران و دیگر شهرهای ایران پناهگاه‌های امن و کارآمد ندارند.

اکنون این پرسش مطرح می‌شود که جز خمینی و جانشینش و رژیمی که از دستورات او اطاعت می‌کند، چه کسی مسئول فاجعه امروز در منطقه است؟

این است آنچه خمینی بر سر ایران آورد. ایرانی که اگر ابر سنگین و تیره‌ ولایت فقیه ۴۶ سال پیش بر آن سایه نمی‌افکند، هرگز به مسیری که امروز در آن قرار دارد، کشانده نمی‌شد و گزندی به دیگران نمی‌رساند.

با همه آنچه درباره‌ اسرائیل گفته می‌شود، واقعیت این است که آغازگر این رویارویی اسرائیل نبود. همه می‌دانند که این جمهوری اسلامی خمینی بود که آتش این تقابل را برافروخت و همیشه آن کسی که آغازگر ظلم است، بیشتر سزاوار سرزنش و مجازات است.

بنابراین بهایی که این رژیم باید پرداخت کند، این است که به سرنوشت گذشتگان خود دچار شود تا مردم ایران طعم حکومتی را بچشند که برایشان امنیت، آرامش و رفاه به ارمغان آورد.

برگرفته از روزنامه ایلاف

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه