مقاومت در دل پایتخت؛ «در تهران می‌مانیم تا سقوط نظام را با چشم خودمان ببینیم»

«می‌خواهم در آن لحظه تاریخی در خیابان‌های تهران برقصم، بنوشم، ببوسم و جشن بگیرم»

شماری از مردم تهران در خیابان‌ها، همراه با تصویر روح‌الله خمینی در پس‌زمینه‌ــ ایندیپندنت فارسی

شماری از ساکنان تهران که با وجود دو هشدار رسمی دونالد ترامپ برای تخلیه پایتخت، همچنان در خانه‌های خود مانده‌اند، روز جمعه ۳۰ خرداد در گفتگو با ایندیپندنت فارسی از دلایل این تصمیم، انگیزه‌ها و امیدهایشان برای آینده ایران سخن گفتند.

المیرا، داروساز ۳۲ ساله که در یکی از داروخانه‌های مرکز تهران مشغول به کار است، در هشتمین روز از حمله اسرائیل به مراکز جمهوری اسلامی در ایران گفت: «خیلی با خودم کلنجار رفتم که آیا باید از تهران بروم یا نه، اما وقتی دیدم بسیاری از داروخانه‌های شهر به‌ دلیل خروج گسترده مردم با کمبود نیرو مواجه‌اند، تصمیم گرفتم بمانم. حالا در دو داروخانه، دو شیفت کار می‌کنم. این وظیفه ملی و اخلاقی ما است که در چنین شرایطی، هوای کسانی را که نتوانستند یا نخواستند از تهران خارج شوند، داشته باشیم.»

فاطمه، جوان دیگری که به همراه اعضای خانواده‌اش تصمیم گرفتند جایی نروند، نیز می‌گوید: «حقیقت این است که ما به ارتش اسرائیل بسیار بیشتر از جمهوری اسلامی و اعتماد داریم. اینجا شهر ما است و دلیلی ندارد خانه‌مان را ترک کنیم. اصلی‌ترین انگیزه من و خانواده‌ام برای ماندن این است که جزو اولین نفراتی باشیم که سقوط جمهوری اسلامی را از نزدیک به چشم خودمان می‌بینیم. می‌خواهم در آن لحظه تاریخی کف خیابان‌های تهران باشم تا برقصم، بنوشم، ببوسم و جشن بگیرم.»

هادی که در غرب تهران راننده تاکسی است، از اضطراب‌ مردم از انفجارهای پیاپی در نقاط مختلف پایتخت گفت اما تاکید کرد که هم‌زمان با نگرانی‌های روزافزون، «نور امید هم در چشمان مردم برق می‌زند». او افزود: «درست است که این جنگ مشکلات فراوانی مانند کمبود غذا، دارو، بنزین یا قطعی اینترنت را به وجود آورده، اما خب ما مردم ایران هم در این سال‌ها برای براندازی و سرنگونی نظام خیلی تلاش کرده بودیم که هیچ فایده‌ای نداشت. حالا اگر قرار است حملات ارتش اسرائیل باعث فروپاشی نظام شود، پس این سختی‌ها را تحمل می‌کنیم تا بالاخره آزاد شویم.»

مبین، نوجوان ۱۷ ساکن شمال تهران، نیز گفت: «من و پدر و مادرم دوست نداشتیم آوارگی و فرار از خانه‌مان را تجربه کردیم و به همین دلیل، ریسک ماندن در تهران را به جان خریدیم. کتاب و مطالعاتی که داشته‌ام، به من می‌گویند تمام دیکتاتورها همین مسیری را رفته‌اند که خامنه‌ای می‌رود و در نهایت در یک لحظه دچار فروپاشی می‌شوند. من دوست ندارم جوانی‌ام در جمهوری اسلامی تلف شود. با این حملات نظامی، برنامه مهاجرتم هم کاملا لغو شده است. در نتیجه برای تجربه دوران نبود آخوندها، ثانیه‌شماری می‌کنم. شما ببینید این‌ها چقدر پست‌اند که وسط جنگ هم اینترنت هم به‌طور کامل قطع کرده‌اند.»

سحر، پرستاری ۴۴ ساله در یکی از بیمارستان‌های تهران، روایت مشابهی دارد: «ما به خانه نرفتیم، چون بیمارها در تخت‌ها مانده بودند. اگر من و همکارانم می‌رفتیم، چه کسی باید به آن‌ها می‌رسید؟ از دید من، این لحظات شبیه لحظات آخر یک دیکتاتوری است. مردم دیگر نمی‌ترسند، فقط خسته‌اند. خسته از ۴۶ سال تحقیر، فقر، سانسور و شعارهای بی‌ثمر. حالا با تمام وجود امیدواریم پایان این کابوس را خودمان در تهران ببینیم.»

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در سطح تهران، سکوتی سنگین بر خیابان‌ها سایه انداخته، اما ساکنان محله‌هایی مانند جمهوری، صادقیه، نیاوران و شوش می‌گویند با وجود صدای ممتد انفجار، جنگنده‌ها و شلیک پدافندها، حس همدلی و ایستادگی بین مردم بیشتر شده است. پیام‌هایی که از طریق اینترنت ماهواره‌ای استارلینک یا تماس‌های پراکنده به ایندیپندنت فارسی رسیده، حاکی از آن است که جوانان در بسیاری از محله‌ها در حال کمک‌رسانی به یکدیگرند و حتی در برخی مناطق، پناهگاه‌های خانگی با حضور داوطلبان راه‌اندازی شده است.

با این حال، یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها در این روزها، قطع کامل اینترنت از سوی دولت مسعود پزشکیان است؛ تصمیمی که به گفته بسیاری از مردم، نه برای حفظ امنیت، بلکه برای قطع ارتباط مردم با جهان خارج و جلوگیری از انتشار اطلاعات و تصاویر مربوط به جنگ و حملات صورت‌گرفته به نهادهای حکومتی اتخاذ شده است.

در نبود اینترنت، دسترسی مردم به اخبار دقیق، دارو، غذا و تماس با بستگان خارج از کشور به‌شدت مختل شده و فضایی از سردرگمی و نگرانی بر جامعه سایه افکنده است. بسیاری از کاربران در تهران تنها از طریق ارتباط محدود با اینترنت ماهواره‌ای یا تماس‌های کوتاه توانسته‌اند از اوضاع سایر شهرها مطلع شوند.

در چنین شرایطی، روایت کسانی که مانده‌اند، یادآور لحظاتی تاریخی در دیگر کشورهایی است که دیکتاتوری در آن‌ها به ناگاه فروپاشید. آن‌ها بر این باورند که روزهای سرنوشت‌ساز در راه‌اند و اگرچه بهای آن سنگین است، ارزش ماندن در تهران و دیدن لحظه سقوط، برایشان فراتر از ترس است. همان‌طور که یکی از مصاحبه‌شوندگان در پایان گفت: «ما مانده‌ایم، چون این خاک سهم ما است، نه آن‌ها که با تفنگ و تجاوز و قتل و دروغ بر آن حکومت کردند.»