سپاه پاسداران: چهار دهه تروریسم در خاک اروپا

اتحادیه اروپا در حالی با خواست تروریستی اعلام کردن سپاه مواجه شد که ده‌ها سال است قربانی حملات این گروه بوده است

در سال ۲۰۱۹ که دولت آمریکا به ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، سپاه پاسداران را وارد فهرست سازمان‌های تروریستی کرد، این اقدام بی‌سابقه تلقی می‌شد و باعث ناباوری بسیاری ناظران و حتی دولت‌های غربی متحد آمریکا شد. هرچه باشد سپاه بخشی رسمی از نیروهای مسلح یک دولت عضو سازمان ملل بود و قرار دادن آن در کنار فهرستی که سازمان‌هایی همچون القاعده و داعش در آن قرار دارند عجیب می‌نمود؛ حتی اگر حمایت سپاه از بسیاری گروه‌های تروریستی و نقش نیروی قدس آن در هماهنگی بین این گروه‌ها آشکار بود.

حالا در سه سال و اندی گذشته، تروریستی اعلام کردن سپاه به یکی از خواست‌های وسیع بسیاری ایرانیان تبدیل شده است. هزاران ایرانی روز دوشنبه در استراسبورگِ فرانسه، مقر پارلمان اروپا، با همین خواست تظاهرات کردند. لایحه‌ای با این خواست وارد پارلمان اروپا شده که حداقل ۱۰۰ نماینده این مجلس حامی آنند از جمله علیرضا آخوندی، نماینده ایرانی‌تبار مجلس سوئد از حزبی میانه‌گرا. تصمیم نهایی را البته نه پارلمان اروپا که شورای اتحادیه اروپا می‌گیرد که متشکل از تمام دولت‌های عضو است. در دومین توییت مشترک چند چهره‌ اپوزیسیون (شاهزاده رضا پهلوی، علی کریمی، نازنین بنیادی، مسیح علی‌نژاد و گلیشفته فراهانی) نیز خواست تروریستی اعلام کردن سپاه اعلام شد تا محوریت آن برجسته شود.

نهادهای اتحادیه اروپا حالا در حالی با این خواست روبرو شده‌اند که در سال‌های اخیر بارها نیروهای سپاه و سایر عوامل جمهوری اسلامی یا در خاک کشورهای سراسر اروپا اقدام تروریستی کرده‌اند و یا به جرم تدارک چنین حملاتی دستگیر شده‌اند. در واقع سپاه از همان آغاز تشکیل حملات تروریستی در اروپا را سازماندهی کرده است؛ سیاستی که بالا و پایین داشت اما هرگز متوقف نشد. در این مقاله اشاره مختصری به برخی اقدامات تروریستی سپاه در خاک اروپا از آغاز تاسیس تا سال‌های اخیر دارم. این مقاله بر اساس پژوهش‌‌هایی که برای کتاب «فرمانده در سایه»، زندگی‌نامه‌ قاسم سلیمانی داشتم و همچنین نقشه فعالیت جهانی سپاه که «موسسه تونی بلر برای تغییر جهانی» تهیه کرد، نوشته شده است.

سپاه غیرایرانی

سپاه پاسداران در سال ۱۳۵۷ و با این هدف برقرار شد که جمهوری اسلامی نهادی داشته باشد که متصل به نهادهای نظامی پیشین دولت ایران نباشد و هدفش دفاع از «انقلاب» فرای قانون و نهادهای قانونی باشد. از همان‌ ابتدا عامدانه تصمیم گرفته شد که نام این نهاد جدید که از گرد هم آمدن برخی گروه‌های شبه‌نظامی و چریکی طرفدار روح‌الله خمینی تشکیل شد نام «ایران» را در خود نداشته باشد و هدفش «فرامرزی» باشد. با این حساب حتی سال‌ها پیش از تشکیل «نیروی قدس»‌ که وظیفه رسمی عملیات برون‌مرزی سپاه را به عهده گرفت این نهاد وظیفه خود را فرای جغرافیای ایران تعریف می‌کرد. در چند سال اول این واحد «نهضت‌های آزادیبخش» سپاه بود که این وظیفه را به عهده گرفت. اما محمد منتظری، بنیانگذار این واحد، در بمباران هفت تیر ۱۳۶۰ کشته شد و جانشین او، شوهر خواهرش، سید مهدی هاشمی، هم به دلیل اختلاف با فرمانده وقت سپاه، محسن رضایی، حذف شد تا این واحد به صورت مستقل فعالیت کند. بعدها البته هم آیت‌الله منتظری مغضوب حاکمیت شد و کنار زده شد و هم مهدی هاشمی و همین بود که در مهر ۱۳۶۶ اعدامش کردند و «واحد» نیز به کارش خاتمه داد.

اما مهمترین اقدام بین‌المللی سپاه در همان ماه‌های اول تشکیل آن این بود که گروه‌های شیعه اسلام‌گرای مختلفی را که همگی تحت تاثیر انقلاب ایران و رهبری خمینی بودند تحت عنوان «حزب‌الله» گرد هم آورد‌؛ سازمانی لبنانی که در سال ۱۹۸۰ تحت هدایت مستقیم سپاه تشکیل شد و با پایگاه گسترده‌ای که توانست در لبنان و دیاسپورای لبنانی در سراسر جهان ایجاد کند به یکی از مهمترین بازوهای سپاه برای عملیات برون‌مرزی تبدیل شد. مدت کوتاهی پس از تشکیل حزب‌الله، لبنان به اشغال اسرائیل در آمد - اشغالی که ۱۹ سال طول کشید و جنبه‌هایی جدیدی به جنگ داخلی لبنان که از سال ۱۹۷۵ برقرار بود اضافه کرد و به همین سان به حزب‌الله زمینه‌های بسیاری برای رشد داد.

یکی از اولین عملیات مهم سپاه در خاک اروپا نیز با کمک نیروهای لبنانی انجام شد: در ۱۸ ژوئیه ۱۹۸۰ بود که این عوامل کوشیدند شاپور بختیار،‌ آخرین نخست‌وزیر دوران شاهنشاهی ایران و از مهمترین رهبران وقت اپوزیسیون را در خانه‌اش در نزدیکی پاریس ترور کند. این تلاش البته ناکام ماند اما یک مامور پلیس و یک شهروند غیرنظامی در آن کشته شدند و عامل اصلی حمله، انیس نقاش، دستگیر و زندانی شد. نقاش از آن چهره‌هایی است که زندگی‌نامه‌اش به تنهایی دریچه‌ای به درک ماهیت و تاریخچه فعالیت‌های برون‌مرزی سپاه است. او متولد بیروت بود اما سال ۱۹۶۸ در سن ۱۷ سالگی به جنبش فلسطینی فتح پیوست و سابقه سال‌ها فعالیت مسلحانه در فلسطین، لبنان و اروپا را داشت. در سال ۱۹۷۵ او جزئی از تیم کارلوس شغال، تروریست ونزوئلایی، بود که به ساختمان اوپک در وین حمله کردند و وزرای چندین کشور از جمله وزیر نفت وقت ایران، جمشید آموزگار، را گروگان گرفتند. نقاش سال‌ها در زندان بود اما در سال ۱۹۹۰ در جریان مراودات پاریس و تهران، باکمک فرانسوا میتران، رئیس‌جمهور وقت فرانسه، آزاد شد. او که تا آخر عمر به نقشش در عملیات تروریستی سپاه در پاریس افتخار می‌کرد، دو سال پیش پس از ابتلا به ویروس کرونا در بیمارستانی در دمشق درگذشت.

پیش و پس از تقسیم کار

ترور برون‌مرزی مخالفان به یکی از سیاست‌های مهم جمهوری اسلامی تبدیل شد؛ سیاستی که انجام آن در این ابعاد گسترده در جهان معاصر کم‌‌همانند است. در سال ۱۹۸۹ که نیروی قدس سپاه تشکیل شد، نوعی تقسیم کار ایجاد شد تا نیروی قدس وظیفه ارتباط با حزب‌الله و سایر گروه‌های مورد حمایت سپاه در منطقه را به عهده بگیرد و کار انجام عملیات ترور برون‌مرزی که عمدتا در خاک اروپا بود به عهده وزارت اطلاعات گذاشته شود. اما حتی پس از این تقسیم کار هم سپاه بارها از نیروهای خود برای یاری‌رسانی به عملیات‌ پیچیده وزارت اطلاعات در خاک اروپا استفاده می‌کرد. وزارت خارجه جمهوری اسلامی نیز در ارتباط تنگاتنگ با این دو نهاد امنیتی قرار گرفته است. سفارتخانه‌های ایران در منطقه در سال‌های اخیر کاملا در اختیار نیروی قدس قرار دارند. تمام سفرای ایران در شهرهایی همچون بغداد، بیروت، صنعا و دمشق از نیروهای سپاه هستند و وزارت خارجه حتی کنترل صوری بر آن‌ها ندارد. در خاک اروپا نیز وزارت اطلاعات و سپاه نیروهای خود را به عنوان دیپلمات وارد سفارت‌های ایران می‌کنند و انجام عملیات در خاک اروپا از جمله از این طریق انجام می‌شود.

یکی از ترورهای چشمگیر دهه ۱۹۸۰ در خاک اروپا که در همکاری حزب‌الله و سپاه انجام شد کشتن غلامعلی اویسی بود. این ارتشبد نیروی زمینی شاهنشاهی و آخرین فرمانده آن پیش از انقلاب در بهمن ۱۳۶۲ در پاریس کشته شد؛ در عملیاتی که گفته می‌شود عماد مغنیه، از مغزهای عملیاتی جوان حزب‌الله، در آن نقش داشته است. اویسی فرماندار نظامی تهران موقع سرکوب تظاهرات ۱۷ شهریور ۵۷ بود و در دولت نظامی ازهاری در آبان تا دی ۵۷، وزیر کار و امور اجتماعی بود اما در آخرین روزهای حکومت شاهنشاهی تقاضای بازنشستگی کرد و از کشور خارج شده بود.

عملیات سپاه و حزب‌الله در خاک اروپا اما بسیار فراتر از ترور مخالفین بود و شامل عملیات‌های گسترده تروریستی نیز می‌شد. در تابستان ۱۹۸۵، این گروه دست به اقدامی زد که در دهه قبلی مشخصه گروه‌های فلسطینی و متحدین اروپایی‌شان بود و حزب‌الله با انجام این کار انگار می‌خواست در المپیک جهانی تروریست‌ها به مقامی برسد. در صبح ۱۴ ژوئن ۱۹۸۵ بود که پرواز «ترانس ورد ایرلاینز» که از قاهره به سن‌دیگوی آمریکا می‌رفت و قرار بود در آتن، رم، بوستون و لس آنجلس توقف داشته باشد مدت کوتاهی پس از بلند شدن از فرودگاه آتن ربوده شد. هواپیمارباها منکر رابطه با حزب‌الله بودند اما هواپیما را به بیروت بردند و خواست آزادی ۷۰۰ نیروی مسلمان شیعه از زندان‌های اسرائیل را داشتند. تحقیقات بعدی نقش داشتن سپاه و حزب‌الله را ثابت کرد. هواپیما چند بار بین بیروت و الجزیره جابجا شد. در طول سه روز مسافرینی که اسامی‌شان به نظر یهودی می‌آمد از بقیه جدا شدند و یک سرباز جوان ارتش آمریکا، رابرت استاتم، به قتل رسید و جسدش بیرون انداخته شد. در طول چند هفته بعدی، غربی که به گروگان‌گیری‌های حزب‌الله در لبنان عادت کرده بود، به برخی خواسته‌های آن‌ها عمل کرد تا گروگان‌ها آزاد شوند. جمهوری اسلامی هرچقدر هم نقش خود را در این گروگان‌گیری‌های رایج دهه ۱۹۸۰ پنهان کرده باشد، شواهد تاریخی شکی در مورد نقش سپاه و این حکومت باقی نمی‌گذارند. چنان‌که مدارکی همچون روزنوشت‌های هاشمی رفسنجانی نشان می‌دهد، مقامات جمهوری اسلامی در جریان معادلات خود با آمریکا و کشورهای اروپایی عملا از گروگان‌گیری‌های حزب‌الله به عنوان اهرم فشار بر غربی‌ها استفاده می‌کردند و به نقش خود در آنها اذعان داشتند. اروپا از همان سال‌ها با این وظیفه دشوار روبرو بود که چطور برای نجات جان گروگان‌های خود با جمهوری اسلامی معامله کند.

چند ماه پس از هواپیماربایی آتن بود که گروه‌های مرتبط با سپاه سلسله‌ای از عملیات تروریستی در پاریس را آغاز کردند که ماه‌ها به طول انجامید. در خلال ۱۳ حمله از دسامبر ۱۹۸۵ تا سپتامبر ۱۹۸۶؛ ۲۰ نفر کشته و ۲۵۵ نفر زخمی شدند. این حمله‌ها شامل انواع و اقسام عملیات‌ بودند: از بمبی در اداره پست شهرداری پاریس که یک کشته و ۱۸ زخمی بر جای گذاشت تا حمله به فروشگاه «مارک اند اسپنسر» و سینمای ریولی بوبورگ که جرم‌شان تنها یهودی بودن صاحبان‌شان بود.

حملات تحت رهبری گروهی با نام «کمیته همبستگی با زندانیان سیاسی عرب و خاورمیانه‌ای» انجام می‌شد که قبل و بعد از این ماجرا وجود خارجی نداشت؛ تاکتیکی آشنا از سوی سپاه برای رد گم کردن که تا همین امروز هم استفاده می‌شود. اما این‌که یکی از خواست‌های اصلی این کمیته آزادی انیس نقاش بود باعث می‌شد شکی در رابطه آن با جمهوری اسلامی وجود نداشته باشد. بعدها معلوم شد سپاه و حزب‌الله این گروه را در همکاری با چهره‌های پیکارجوی فلسطینی، تونسی، ارمنی و لبنانی تشکیل داده‌اند. فواد علی صالح، شهروند تونسی که به تشیع گرویده بود، در سال ۱۹۸۷ به جرم رهبری این گروه در فرانسه محاکمه شد.

سلسله ترور در خاک اروپا

علیرغم تقسیم کاری که به آن اشاره شد، در چند سال اول پس از پایان جنگ ایران و عراق چند ترور شاخص برون‌مرزی انجام شد که بدون همکاری وزارت اطلاعات و سپاه ممکن نبود. از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۲ شماری از سرشناس‌ترین چهره‌های بخش‌های مختلف اپوزیسیون در خاک اروپا ترور شدند. در تیر ۱۳۶۸، عبدالرحمان قاسملو، رهبر وقت حزب دموکرات کردستان ایران، در وین ترور شد. دو ماه بعد، در شهریور ۱۳۶۸، غلام کشاورز، متفکر برجسته حزب کمونیست ایران، مقابل چشمان مادر، برادر، همسر و دو فرزند خردسال خود ترور شد و ساعاتی در بیمارستان مرکزی لارناکای قبرس درگذشت. دو هفته بعد، دیگر چهره برجسته این حزب، صدیق کمانگر، در رانیه کردستان عراق ترور شد که نشان از هماهنگ بودن می‌داد. چند ماه بعد شاهد ترور کاظم رجوی در خاک سوئیس بودیم؛ برادر مسعود رجوی و از چهره‌های نزدیک به سازمان مجاهدین خلق که پس از انقلاب اولین نماینده جمهوری اسلامی ایران در مقر سازمان ملل در ژنو بود. در یک سال و نیم بعد چند چهره شاخص دیگر ترور شدند: بختیار که ترورش در پاریس این بار موفق بود؛ فریدون فرخزاد که در بنِ آلمان کشته شد؛ و صادق شرفکندی، جانشین قاسملو به عنوان رهبر حزب دموکرات که در سپتامبر ۱۹۹۲ در برلین در جریان یکی از بزرگترین عملیات تروریستی سپاه در خاک اروپا کشته شد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

ترور شرفکندی در رستورانی یونانی به نام «میکونوس» انجام شد و در کنار تمامی عملیات‌های قبلی مو بر تن اروپایی‌ها سیخ کرد. نه تنها سه نفر دیگر به غیر از شرفکندی در قلب اروپا کشته شده بودند که این ترور همزمان با نشست «انترناسیونال سوسیالیست» در برلین انجام شد که مصادف با حضور بسیاری رهبران اروپایی در این شهر بود. شرفکندی قرار بود در همان رستوران با اینگوار کارلسون، نخست‌وزیر سابق سوئد و مینا سالین، رهبر وقت حزب سوسیال دموکرات این کشور، دیدار کند. این واقعیت که جمهوری اسلامی تا یک قدمی احتمال کشتن برخی رهبران ارشد اروپایی رفته بود باعث واکنشی قوی‌تر از پیش شد. دادگاه‌های آلمان قضیه را جدی گرفتند و کمتر از پنج سال بعد، در آوریل ۱۹۹۷، حکم دستگیری علی خامنه‌ای، رهبر وقت جمهوری اسلامی، و چند نفر دیگر از مقامات رژیم صادر شد.

این حکم به‌اضافه انتخاب محمد خاتمی به ریاست‌جمهوری در سال ۱۳۷۶ و خواست برخی بخش‌های حاکمیت جمهوری اسلامی برای عوض کردن برخی سیاست‌ها موجب شد عملیات‌ ترور در خاک اروپا برای مدتی تعلیق شود. در فضای موقت و نسبتا باز رسانه‌ای که ایجاد شده بود نقش جمهوری اسلامی در ترورهای قبلی نیز مطرح شد و زیر سوال برده شد؛ همزمان مساله «قتل‌های زنجیره‌ای» وزارت اطلاعات نیز افشا شد، گرچه دولت خاتمی هرگز جرات پیگیری جدی آن‌را نشان نداد.

در دهه ۱۹۹۰ البته فروپاشی یوگسلاوی و تلاش جمهوری اسلامی و نیروی قدس سپاه برای ایجاد پایگاه بین مسلمانان این کشور اتفاق افتاد؛ تلاشی که در آن سپاه و حزب‌الله با گروه تروریستی القاعده علیرغم شیعه‌ستیزی‌اش متحد بودند. در فوریه ۱۹۹۸ بود که نیروی قدس مرکزی فرهنگی در کوزوو ایجاد کرد تا آلبانیایی‌های مسلمان این منطقه را به خدمت بگیرد. هدف این بود که آن‌ها پس از تعلیم زیرنظر حزب‌الله و سپاه بتوانند وارد خاک اروپا شوند و آن‌جا عملیات انجام دهند. (من و سایر پژوهشگران همچون ژیار گل در جاهای دیگری به اقدامات نیروی قدس در بوسنی هرزگوین و سایر کشورهای یوگسلاوی سابق و شکست نهایی آن در این زمینه پرداخته‌ایم). باید به یاد داشت که در سال ۲۰۱۳، بوسنی، باوجود روابط نزدیک با جمهوری اسلامی به عنوان کشور هم‌کیشی که در جنگ به یاری آن آمده بود، دو دیپلمات ایرانی را به‌خاطر اقدامات مشکوک در این زمینه اخراج کرد.

اوج دوباره

در حدود ۱۰ سال اخیر اما جمهوری اسلامی آن احتیاط‌های قبلی را کنار گذاشت و بار دیگر سیاست تروریسم گسترده از جمله در خاک اروپا را پیشه کرد. با پایان دولت خاتمی و به ریاست‌جمهوری رسیدن محمود احمدی‌نژاد، سپاهی‌ها بسیاری وزارتخانه‌ها را از آن خود کردند و بیش از پیش بر نهادهای رسمی غلبه کردند. خامنه‌ای با اتکای هر چه بیشتر به سپاه به آن فضای فعالیت بیشتر داد و در این میان از چهره‌ای بهره می‌برد که از سال ۱۳۷۶ به ریاست نیروی قدس گماشته شده بود و به زودی به یکی از تاثیرگذارترین عوامل سازماندهی گروه‌های تروریستی در خاورمیانه و حتی جهان تبدیل شد: قاسم سلیمانی. سلیمانی از فضایی که در پی اشغال عراق به دست آمریکا در سال ۲۰۰۳ و سپس بهار عربی سال ۲۰۱۱ در کشورهای عربی ایجاد شد استفاده کرد تا بین حزب‌الله، گروه‌های عراقی طرفدار خامنه‌ای، دولت بشار اسد در سوریه، حوثی‌های یمن و سایر گروه‌ها ایجاد هماهنگی کند و فعالیت‌های آن‌ها را گسترش دهد. سلیمانی در ضمن سال‌ها تجربه نظامی جمهوری اسلامی را نیز به همراه داشت و به جای برخی ناشی‌گری‌های سال‌های اول عملیات‌ بسیار پیچیده‌تر آغاز شد. حتی وقتی حسن روحانی سر کار آمد و جمهوری اسلامی سیاست برجام را دنبال می‌کرد، اقدامات نیروی قدس و سپاه از جمله در خاک اروپا هرگز متوقف نشدند. (من در کتاب «فرمانده در سایه» بیشتر در مورد رابطه سلیمانی و جواد ظریف، وزیر خارجه جمهوری اسلامی، در این سال‌ها نوشته‌ام.)

گرچه نیروی قدس معمولا در سطح خاورمیانه و با راه‌هایی همچون پروازهای ماهان بین تهران و دمشق و قایق‌های سپاه در خلیج فارس جابه‌جایی سلاح را انجام می‌داد، خاک اروپا نیز از عملیات مصون نبود. در سپتامبر ۲۰۱۰ بود که پلیس ایتالیا در منطقه کالابریا یک محموله سلاح را که سپاه به سوریه فرستاده بود و شامل هفت تن مواد انفجاری بود، توقیف کرد.

اروپا در این سال‌ها اما به طور مکرر و منظم شاهد عملیات‌ معمول‌تر سپاه بوده است: تلاش برای جاسوسی از مخالفان و ترور آن‌ها. از دیگر تلاش‌های سپاه همان است که در اولین سال‌های آن‌ هم جریان داشت: تلاش برای آسیب زدن به شهروندان اسرائیل و حتی شهروندان یهودی سایر کشورها. در سال‌های اخیر که جنگ سایه جمهوری اسلامی و اسرائیل بالا گرفت، این فعالیت نیز بیشتر شده و اروپا به عنوان قاره‌ای که گردشگران اسرائیلی در آن رفت و آمد می‌کنند جزو هدف‌ها است؛‌ گرچه سپاهی‌ها در سراسر دنیا، از ترکیه تا آمریکای لاتین تا آسیای جنوب شرقی تا آفریقا، دنبال ترور شهروندان عادی اسرائیلی بوده‌اند.

در سال ۲۰۱۲ پلیس قبری حسام یعقوب، شهروند دوتابعیتی سوئد و لبنان را به اتهام  جاسوسی از گردشگران اسرائیلی‌ دستگیر کرد. در سال ۲۰۱۵ یکی از اعضای حزب‌الله به همین جرم در قبرس زندانی شد. او متهم بود که قصد داشت به یهودیان مقیم این کشور حمله کند. از جمله عملیات تروریستی موفق علیه گردشگران اسرائیلی در سال ۲۰۱۲ انجام شد: در حمله‌ای در بورگاس بلغارستان، پنج گردشگر اسرائیلی و یک راننده بلغارستانی کشته شدند.

بین سال‌های ۲۰۱۵ و ۲۰۱۸، در حالی که حسن روحانی رئیس‌جمهور بود و جمهوری اسلامی با قامت سیاست برجامی و چهره خندان ظریف خود را در مجامع بین‌المللی نشان می‌داد چند عملیات ترور در خاک اروپا انجام شد. محمدرضا کلاهی صمدی، که گفته می‌شد عامل اصلی انفجار هفت تیر ۱۳۶۰ بود که مجاهدین خلق انجام دادند، در دسامبر ۲۰۱۵ در هلند کشته شد (گرچه آن عملیات پیچیدگی‌های بسیاری دارد و هنوز بیشتر حقایق آن روشن نیست.) احمد مولا نیسی، کنشگر سازمان‌های عرب ایرانی، در نوامبر ۲۰۱۷ در همین کشور کشته شد. در مارس ۲۰۱۷ بود که یک فرد پاکستانی متهم به جاسوسی برای جمهوری اسلامی و نیروی قدس در آلمان دادگاهی شد.

پرونده بزرگ اما در سال ۲۰۱۸ از راه رسید: اسدالله اسدی، دیپلمات جمهوری اسلامی در سفارت این حکومت در وین، در خاک آلمان دستگیر شد؛ جایی که در آن مصونیت دیپلماتیک نداشت. اسدی در دادگاه‌های بلژیک به همراه سه متهم دیگر محاکمه شد تا جزئیات دسیسه‌ای که در آن نقش داشت افشا شود: تلاش برای بمبگذاری در نشست هواداران مجاهدین خلق در خاک فرانسه. محمدجواد ظریف، وزیرخارجه وقت، مدعی شد که این عملیات ربطی به جمهوری اسلامی ندارد، اما یافته‌های دادگاه اینقدر گسترده بود که نمی‌شد هیچ شکی به نقش آفرینی سپاه داشت. در همین سال یکی از نیروهای اطلاعاتی سپاه با شهروندی نروژ در خاک دانمارک دستگیر شد. او متهم بود که می‌خواست سه ایرانی مقیم این کشور شمال اروپا را در خاک آن بکشد. آنها نیز از فعالان گروه‌های عرب ایرانی بودند. سال ۲۰۱۸ در حالی خاتمه یافت که آلبانی سفیر ایران در تیرانا و یک دیپلمات دیگر را اخراج کرد. در سال‌های اخیر چند دیپلمات ایرانی دیگر نیز به دلیل ارتباط با سپاه و وزارت اطلاعات دستگیر و از آلبانی اخراج شدند تا این‌‌که تیرانا بالاخره در سپتامبر ۲۰۲۲ در پاسخ به تلاش جمهوری اسلامی برای حمله سایبری گسترده به آن با این کشور قطع روابط کرد؛ اولین بار در تاریخ دیپلماسی جهانی که چنین واکنشی به حمله‌ای سایبری انجام می‌شد. روشن است که استقرار سازمان مجاهدین خلق در خاک آلبانی از دلایل اصلی است که جمهوری اسلامی این کشور را هدف قرار می‌دهد. 

۴۴ سال تروریسم

جمهوری اسلامی به زودی چهل‌و‌چهارمین تولد خود را جشن می‌گیرد. این حکومت در تلاش برای مقابله با نظم جهانی از ابتدا ابایی از زیر پا گذاشتن گسترده نه فقط قانون بین‌المللی که تمام عرف‌های بین‌المللی نداشته است. سپاه مشخصا نماینده این ماهیت مهم جمهوری اسلامی است. فرماندهان آن به صراحت می‌گویند که خود را نه فقط به قوانین بین‌المللی که به قانون اساسی خود جمهوری اسلامی نیز مقید نمی‌دانند. حتی دستگاه‌های دولت جمهوری اسلامی مثل وزارت خارجه و در مواردی حتی وزارت اطلاعات از این فراقانونی بودن سپاه گلایه‌مند بوده‌اند (نگاه کنید به «پرونده‌های ایران» که روزنامه «نیویورک تایمز» و وب‌سایت «اینترسپت» در اقدامی مشترک در سال ۲۰۱۹ منتشر کردند.)

تعجبی نیست که گروهی که حتی نام «ایران» را در شناسنامه خود ندارد مقید به نهادهای دولت-ملت ایران نباشد. اروپا حالا با خواست مردم ایران برای تروریستی اعلام کردن گروهی مواجه شده که شاید بیش از هر گروه دیگری در چند دهه گذشته در حمله‌های سراسر خاک اروپا نقش داشته است؛ از بلغارستان و قبرس تا آلمان و فرانسه و هلند — نگاهی به تاریخچه سپاه نشان می‌دهد که مردم ایران و شهروندان اروپا و سایر بخش‌های جهان قربانیان مشترک این گروه‌اند. مقابله با آن نیز باید خواست مشترک ایرانیان و جهانیان باشد.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه