آخرین شعله‌های شهادت شمع؛ اوضاع صنعت چاپ و نشر افغانستان

اولین چاپخانه افغانستان سال ۱۲۴۸ هجری شمسی به فرمان امیر شیرعلی خان، پادشاه وقت، شروع به کار کرد

صنعت چاپ و نشر در افغانستان بسته به فراز و فرودهای تاریخی این کشور، سرگذشتی پرحادثه‌ داشته است- نشر واژه/فیس‌بوک

نشر واژه افغانستان اعلام کرد که به دلیل مشکلات اقتصادی و فروش نرفتن کتاب‌هایش از عهده‌ هزینه‌ها برنمی‌آید و کتاب‌فروشی‌ خود در چهارراه پل سرخ کابل را تعطیل می‌کند؛ خبری کوتاه اما تلخ هم برای بازار چاپ و نشر افغانستان و هم برای کسانی که روزگار کابل و پل سرخ را درک کرده بودند.

در سال‌های قبل از سقوط، پل سرخ قلب تپنده‌ فرهنگی و هنری کابل بود. چهارراهی که به علت نزدیکی به دانشگاه کابل و چند دانشگاه‌ مهم دیگر، به مرکز فعالیت‌های فکری و فرهنگی تبدیل شده بود. ساختمان تعداد زیادی از رسانه‌های معتبر، مقر تعدادی از انجمن‌های فعال ادبی و هنری، پاساژ کتاب و کافه‌های بی‌شمار آن همه و همه پل سرخ را پاتوق اهالی فکر و قلم کرده بود. چهارراه پل سرخ دیگر یک چهارراه عادی در کابل نبود؛ بلکه به نماد عشق و دانایی و خلاقیت تبدیل شده و به شعرهای شاعران و داستان‌های نویسندگان هم راه یافته بود.

در ضلع شمال غربی چهارراه، «مارکت ملی» قرار داشت؛ پاساژی سه‌طبقه که مقر کتاب‌فروشی‌ها و انتشاراتی‌های کابل بود و نشر واژه یکی از انتشارات جوان و پرطرفدار این پاساژ و فضای فرهنگی افغانستان بود.

صنعت چاپ و نشر در افغانستان، بسته به فرازوفرودهای تاریخی این کشور، سرگذشتی پرحادثه‌ داشت. مثل خیلی از کشورهای دیگر، در افغانستان نیز تا مدت‌های مدیدی بین «چاپ» و «نشر» تفکیک خاصی نبود و در واقع هر دو کار را سازمانی به نام چاپخانه انجام می‌داد و «ناشر» به مفهوم و ساختار مدرن آن، تا مدت‌های مدید در افغانستان وجود نداشت.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

بنا به روایت عزیزالدین وکیلی فوفلزایی در کتاب «تاریخ مطابع و جراید افغانستان»، اولین چاپخانه در افغانستان با نام «مطبعه‌ شمس‌النهار» در سال ۱۲۴۸ هجری شمسی به فرمان امیر شیرعلی خان، پادشاه وقت، در بالاحصار کابل شروع به کار کرد. دستگاه چاپ سنگی این چاپخانه، در سفر امیر شیرعلی خان به هند، خریداری و به کابل منتقل شد.

دو چاپخانه «مصطفاوی» بیرون بالاحصار و «مرتضاوی» در سر چوک فعلی در حیابان میوند و به دنبال آن «مطبعه‌ دارالسلطنه‌ کابل» با کیفیتی بهتر در جوار ارگ، مراکز بعدی‌ بودند که به منظور چاپ و نشر ایجاد شدند و کار همگی چاپ و انتشار فرمان‌ها، اسناد مکتوب، یکی دو نشریه‌ دولتی و تعدادی کتاب بود. این چاپخانه‌ها همه دولتی بودند.

شاید بتوان از «مطبعه‌ عنایت» به عنوان اولین چاپخانه خصوصی یا نیمه‌خصوصی افغانستان نام برد. این چاپخانه در سال ۱۲۹۱ هجری شمسی در ده افغانان کابل در جوار مسجد باغبان‌باشی شروع به کار کرد. موسس و مالک این چاپخانه سردار عنایت‌الله خان، پسر ارشد امیر حبیب‌الله خان، بود. این چاپخانه در کنار نشر آثار دولتی‌، کتاب‌های دیگری از جمله دیوان شاعران را منتشر می‌کرد. 

این شروع راه را به همان روال طی نکرد و چنانکه ذکر شد، پر از فرازونشیب بود و اگرچه در زمان شاه امان‌الله، رونق بیشتری گرفت، در زمان امیر حبیب‌الله کلکانی تعطیل شد و طی مسیر گاه تند و گاه ایستایش، به روزگار ما رسید.

در آشفتگی جنگ‌ها و ناامنی‌های دیرین روزگار ما، بازار نشر و مطالعه رونق چندانی نداشت و درصد بالای بی‌سوادی و فقر اقتصادی مردم برای رشد بازار کتاب مجال چندانی باقی نمی‌گذاشت؛ اما با ایجاد ثبات نسبی در دوره‌ ۲۰ ساله‌ دموکراسی، اوضاع آرام‌آرام بهبود یافت. کم‌کم نسلی پدید آمد که راه تحصیل را در پیش گرفت و مشتاق مطالعه و دانایی بود. انجمن‌های ادبی فعال شده بودند و روز‌به‌روز بر تعداد فعالان ادبی افزوده می‌شد. با توجه به افزایش تقاضا، ناشرانی نیز شروع به کار کردند. به این ترتیب هم برای پژوهشگران، صاحب‌نظران، شاعران و نویسندگان به عنوان تولیدکنندگان فکر و اندیشه و هم برای دانشجویان، دانش‌آموزان و عموم علاقه‌مندان علم و فرهنگ به عنوان مخاطبان، اوضاع بهتر شد.

فضای باز و آزادی بیان از دیگر عوامل مساعد شدن بازار نشر و چاپ بود. در نبود محدودیت و سانسور، این چرخه شتاب بیشتری گرفت؛ به‌طوری که تعدادی از نویسندگان ایرانی که آثارشان در ایران به مشکل ممیزی برمی‌خورد، هم علاقه‌ داشتند آن آثار را به ناشری در کابل بسپارند.

به طور کلی این فضای باز مزیت بزرگی بود. چنانچه امیلی امرایی، روزنامه‌نگار ایرانی، بعد از سقوط کابل، با ابراز اندوه از آن واقعه، با یادآوری آن فضای باز، در توییتر نوشت: «ما رمان‌هایی را که در افغانستان منتشر می‌شد و تیغ سانسور قلع‌وقمعشان نکرده بود، با حسرت می‌خواندیم. در درد امروز افغانستان، خیلی بیش از این‌ها شریکیم.»

درد ناشی از سقوط محدود به یک زمینه و دو زمینه نبود. تمام پیکره‌ افغانستان دچار درد شد. جهان تا چند روز از دیدن هراس و ازدحام مردم در اطراف فرودگاه کابل شوکه شده بود. رسانه‌ها مدام تصاویری از آن‌جا پخش می‌کردند که انگار مال فیلم‌های آخرزمانی بود. تشکیل صف‌ حتی داخل کانال‌ فاضلاب کنار فرودگاه، آویزان شدن مردم از چرخ‌های هواپیما و سقوط تعدادی از آن‌ها از آن‌ بالا بر شهر و انفجاری که همه‌جا را پر از خون کرد، هراس مطلق و ناامیدی مطلق بود.

بعد از آن، پل سرخ هم روح شاعرانه‌اش را از دست داد. اکثر هنرمندان، شاعران، نویسندگان، استادان، دانشجویان و فعالان فرهنگی و اجتماعی در برنامه‌های تخلیه یا از مرزهای زمینی، افغانستان را ترک کردند یا به کنج احتیاط و انزوا خزیدند و کسی نماند که کتابی برای نشر داشته باشد و کسی نماند که کتابی بخواند. بحران یک‌باره‌ بیکاری و فروپاشی اقتصادی نیز بر فضای فرهنگی، بر بازار چاپ و نشر کتاب و بر روح زیبای پل سرخ آخرین ضربه را محکم‌تر فرود آورد؛ کافه‌ها یکی‌یکی بسته شدند، کتاب‌فروشی‌ها یکی‌یکی تعطیل شدند و ناشران یکی‌یکی خبر توقف فعالیت خود را اعلام کردند.

پست کوتاه فیس‌بوکی نشر واژه چنین می‌گوید: «کتاب‌فروشی نشر واژه بعد از ۱۶ سال کار و خدمت در عرصه‌ نشر و پخش کتاب، در آستانه‌ سقوط قرار گرفته است.» این پست از کرایه‌ سنگین دکان و فروش نرفتن کتاب‌ها به عنوان علت‌های این اتفاق نام برد که ناشران و کتاب‌فروشی‌های زیادی را ورشکسته کرده بود. علت‌هایی که البته خود معلول علت دیگری‌اند و آن حاکم شدن گروهی است که در خشکسالی حکومت‌ واپسگرایشان، علم و فرهنگ و هنر را از نفس انداخته‌اند.

کتاب‌فروشی نشر واژه یکی از آخرین‌ پایگاه‌های فرهنگی پل‌ سرخ و کابل بود که بسیار کوشید مقاومت کند و پابرجا بماند؛ اما گویا دیگر توانی برایش نمانده و این یعنی برای مملکت توانی نمانده است تا چراغ علم و فرهنگ را در خانه‌ خود روشن نگه دارد.

بیشتر از فرهنگ و هنر