دگرباشی در کانادا، جامعه‌ای که به اندازه قوانین متحول نشده است

دگرباشان ایرانی‌تبار در فضای بازتر کانادا، همچنان با مشکلاتی مواجه هستند

سیدمصطفی رضیئی

البرز برای زندگی بهتر از جامعه زیرزمینی دگرباشان ایران به کانادا آمده بود، اما امسال وقتی چمدان‌هایش را برداشت و پیش خانواده‌اش برگشت، از افسردگی شدیدی رنج می‌کشید که در آن بهشت، درمان نشده باقی ماند. در چند سال زندگی کانادایی، نتوانست وارد بازار کار شود، یا از هراس‌هایی که به سراسر زندگی‌اش از کودکی وارد شده بودند، کنار بیاید. چند هفته پس از آنکه او از کانادا به ایران برگشت، دوست‌پسرش، برای سومین بار دست به خودکشی زد و این بار موفق بود. جنازه‌اش را در حمام خانه‌اش پیدا کردند، رگ دستش را زده بود.

کانادا از دور یا نزدیک، یک مثال ایده‌آل از قبول جامعه دگرباشان (همجنس‌گرا، دوجنس‌گرا و جنس سوم) است. این کشور جزو نخستین‌ کشورهای صنعتی دنیا است که در نیمه دوم قرن بیستم، ابتدا از رابطه با همجنس جرم‌زدایی کرد و سپس این روابط را به‌رسمیت شناخت. در این کشور، زوج‌های همجنس، اگر بخواهند می‌توانند ازدواج کنند، یا کودکی را به فرزندی قبول کنند، از برابری‌های اجتماعی استفاده کنند و از نخست‌وزیر کشور گرفته تا رهبران دولت‌های محلی، در راهپیمایی‌های پراید دگرباشان حاضر می‌شوند. 

پس چرا چرا انسان‌هایی مثل البرز در این بهشت دوام نمی‌آورند؟ مگر دیگر چه مانده تا کانادا برای این بهشت دگرباشان انجام دهد؟

وقتی در ۲۰ سالگی گریست و گفت یک فرد ترنس است

برای آریا رفتن به کالج در ونکوور تجربه‌ای تازه بود: تحصیل در فضای انگلیسی‌زبان و درعین‌حال حضور در گروه‌های درون کالج، از جمله گروهی که برای افراد دگرباش شکل گرفته بود. آریا به نخستین جلسه آن ترم این گروه رفت.  در ابتدا، از حاضران خواسته شد که اگر مشکلی ندارند، بگویند اسم‌شان چیست – یا دوست دارند با چه اسمی آن‌ها را خطاب کنند – و اگر دلشان می‌خواهد، از گرایش و هویت جنسی‌شان هم صحبت کنند.

نوبت به یک فرد کانادایی – متولد کانادا، بزرگ شده کانادا، سفیدپوست – که رسید، آریا درماند: «وقتی گفت یک فرد ترنس است، گریه‌اش گرفت. سکوت سنگینی حاکم شده بود. بعد از یکی دو دقیقه ادامه داد، توی این ۲۰ سال اولین مرتبه است که توانستم با صدای بلند بگویم که هستم».

آریا گفت: «قوانین هرچه باشند، جامعه کار خودش را می‌کند و آدم را خرد می‌کند».

در کانادا، هنوز مراکزی برای آنچه «درمان همجنس‌گرایی» خوانده می‌شود، وجود دارند و هنوز هستند خانواده‌هایی که فرزندانشان را به این مراکز می‌فرستند تا «آن‌ها را تغییر دهند». در این کشور، هنوز این امکان برای کودکان میان‌جنسی (intersex یا افرادی که ممکن است با اندام جنسی هر دو جنس مرد و زن متولد شوند) وجود دارد که پس از تولد، در معرض جراحی‌های ناخواسته قرار بگیرند.

چندین حزب در کانادا، برنامه‌هایی برای منع این مراکز یا جرم‌انگاری جراحی‌ها و درمان‌های ناخواسته به‌خاطر گرایش و هویت جنسی را مطرح کرده‌اند، اما هنوز قانونی در این زمینه‌ها به پارلمان این کشور نرفته است.

البته هموفوبیا یا هراس از همجنس‌گرایان، بیشتر خود را در زمان «اهدای خون» نشان می‌دهد.

پنج سال، دو سال یا سه ماه عدم آمیزش جنسی برای اهدای خون

ابتلا به ویروس اچ‌آی‌وی و سپس ورود به مرحله ایدز، در آمریکای شمالی یادآور جامعه همجنس‌گراست، چون در شهرهایی مثل نیویورک یا ونکوور، ابتدا بیماری در این جامعه دیده شد. چهار دهه از اوج‌گیری ابتلا به اچ‌آی‌وی گذشته است و امروزه اگر فرد به‌موقع متوجه ابتلا شود، با درمان روزانه دارو می‌تواند مثل هر انسان معمولی دیگری زندگی کند و همین دارو هم دیگر اجازه نمی‌دهد تا ویروس به دیگران منتقل شود.

همچنین، آزمایشگاه می‌تواند قطعا بگوید خون فرد آلوده به ویروس است یا نیست. البته هنوز آزمایش‌های موجود، آمیزش‌های جنسی سه هفته پیش از نمونه‌برداری از خون فرد را نمی‌توانند در آزمون خود لحاظ کنند. یعنی ممکن است فرد در این سه هفته فاصله، با کسی رابطه جنسی برقرار کرده باشد و از طریق او مبتلا شده باشد.

برای همین برای اهدای خون، می‌پرسند آیا فرد در سه هفته پیش از این اهدا، آمیزش داشته است یا نه.

در کانادا، ابتدا برای افراد همجنس‌گرا ممنوعیت اهدای خون وجود داشت. با پیشرفت‌های علمی، این محدودیت به پنج سال عدم رابطه جنسی کاهش پیدا کرد. دولت لیبرال جاستین ترودو، قول داد این ممنوعیت را برمی‌دارد اما در پنج سال گذشته ابتلا عدم رابطه جنسی به دو سال و اخیرا به سه ماه کاهش پیدا کرده است.

علم می‌گوید تفاوتی بین خطر ابتلا به ویروس اچ‌آی‌وی بین زوج‌های همجنس و زوج‌های غیر همجنس نیست. اما دگرجنس‌گرایان (یا افراد استریت) برای اهدای خون ملزم به این نمی‌شود که بگویند سه ماه یا بیشتر، آمیزش جنسی‌ای نداشته‌اند.

برای افرادی مثل آریا، این نشان از هراس‌هایی است که هنوز جامعه کانادایی به افراد دگرباش دارد. آمارهای دولتی و غیر دولتی کانادا همچنین می‌گوید که وضعیت سلامت روان جامعه دگرباش، به خوبی بقیه بخش‌های جامعه نیست – به‌عنوان مثال، تلاش برای خودکشی در میان دگرباشان بیشتر است.

کابوس می‌بینم که چه سر خانواده‌ام در ایران می‌آید

یک تحقیق دانشگاه بریتیش‌کلمبیا در شهر ونکوور، می‌گوید جامعه دگرباشان بیشتر از بقیه جوامع داخل کانادا، شانس این را دارند که دچار بیماری‌های مرتبط به سلامت روان شوند و تحت فشارهای جامعه، شانس بالایی را دارند که معتاد به الکل بشوند. آمارهای کانادا همچنین نشان می‌دهد که در نوجوانان دگرباش، فکر کردن به خودکشی یا تلاش برای خودکشی، بیشتر از بقیه نوجوانان است.

به قول آریا، «جامعه هنوز باید خیلی چیزها را بیاموزد».

مهاجرت دوری است، دوری از جامعه‌ای که آدمی با زحمت از کودکی و نوجوانی برای خودش آماده کرده: خانواده، فامیل، دوستان، زبان، فرهنگ، رنگ‌ها، بوها، طعم‌ها و همه آن‌ها فدا می‌شوند تا یک نفر نگران این نباشد که به‌خاطر گرایش و هویت جنسی‌اش مجازات شود. همه نمی‌توانند این سختی‌ها را تحمل کنند.

میلاد، جوان دیگر ایرانی‌تبار بود که در اولین سالگرد رسیدنش به ونکوور، خودش را از پل گرنوویل به رودخانه پرت کرد و نرسیده به آب اقیانوس، جنازه‌اش را بیرون کشیدند. برخی مثل میلاد یا البرز، توان تحمل سختی‌ها را ندارند، آن هم در جامعه‌ای با زبان، فرهنگ و خواسته‌هایی متفاوت از آنچه با آن بزرگ شده‌اند. برخی دیگر تحمل می‌کنند اما آسوده‌ خاطر نیستند.

سام اخیرا برای شهروندی کانادا درخواست داده است و در سال‌های اخیر، در یک شرکت معتبر در مرکز شهر ونکوور کار می‌کند. با تحصیلات و سطح زبان بالایی به این کشور آمده و توانسته بی‌دردسر سر کار برود و استقلال مالی خودش را دارد اما می‌گوید: «آنجا در ایران، چیزهایی را از دست دادم و اینجا در مقابل، چیزهای دیگری را به‌دست آوردم. ولی هنوز کابوس می‌بینم. خیلی نگرانم سر خانواده‌ام در ایران و در شرایط کنونی، چه می‌آید. اینجا نگران نیستم برای گرایش جنسی‌ام زندانی شوم، اما خوشحال نیستم».

* اکتبر در کانادا و آمریکا، ماه تاریخ دگرباشان جنسی است. در این ماه، روز ۱۱ اکتبر، روز ملی آشکارسازی هویت و گرایش جنسی (یا coming out) است. تمامی اسامی این گزارش، نام مستعار هستند.