چشم‌انداز حکومت پادشاهی مشروطه در آینده​ ایران

شاهدخت نور، فرزند ارشد شاهزاده رضا پهلوی، نامزد مناسبی برای سلطنت است

سخنان کوتاه و بعد از مصاحبه​ مطبوعاتی شاهزاده رضا پهلوی در ۱۴ خرداد ۱۴۰۱، موجب هراس میان جمهوری‌خواهان سوسیالیست شد و برای چندمین بار به بحث میان طرفداران دو نوع حکومت جمهوری و پادشاهی برای آینده​ ایران دامن زد، در حالی که محور سخنان او هماهنگی میان مخالفان و چگونگی حمایت از جنبش‌​های داخلی بود. این سخنان طنین قابل توجهی در فضای سیاسی ایران داشت؛ تا حدی که خامنه‌ای غیرمستقیم به آن حمله کرد و معاون سیاسی سپاه و برخی از ائمه​ جمعه (۲۷ خرداد ۱۴۰۱) به سلسله​ پهلوی و طرفداران پادشاهی حمله و از بازگشت سلطنت ابراز نگرانی کردند. 

دو طرف بحث در باره رژیم سیاسی آینده بعد از سقوط رژیم اسلامی، نکات قابل دفاع و قابل نقد خود را دارند. در این نوشته، به دنبال پاسخ به این پرسشم که فراتر از نکات مثبت و منفی سیاسی و حقوقی و تاریخی که در مورد حکومت پادشاهی مشروطه در ایران و خارج از ایران گفته می‌شود، در عالم واقع، این نوع حکومت چقدر در ایران امروز بخت روی کار آمدن دارد. روشن شدن این ظرفیت تا حد زیادی چشم‌انداز حکومت پادشاهی مشروطه را در آینده​ ایران آشکار می‌کند.

تغییر مسیر 

اگر کسی در اوایل دهه​ ۷۰ خورشیدی از روزی سخن می‌گفت که شجاع‌‌ترین معترضان در خیابان‌​ها و میدان‌های ایران در برابر نیروهای سرکوبگر سپاه و بسیج، شعار «رضاشاه روحت شاد» سر خواهند داد، او را از لحاظ سیاسی بی‌اطلاع و خیال‌پرداز می‌خواندند. رضا شاه برای اسلام‌گرایان نماد جدایی دین و دولت، و برای کمونیست‌ها نماد بورژوازی و عاملیت امپریالیسم بوده است و معترضان با علم به این نگرش‌ها (اولی درست و دومی بی‌اساس) او را تکریم می‌کنند.

اما این اتفاق در نیمه​ دهه​ ۹۰ خورشیدی رخ داد و پس از آن، هر ساله در سراسر ایران تکرار شده است. شکست‌​های پی‌در‌پی حکومت و اصلاح‌طلبان در انجام ابتدایی‌ترین وظایف حکومت، مردم بی‌نصیب از رانت و امتیاز را به سمت «الگویی محقق‌شده» از حکمرانی که برای اکثر مردم ایران در طی پنج دهه، نهادهای مدرن و توسعه و رفاه را به ارمغان آورد، سوق می‌دهد. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

روشنفکران مذهبی و چپ، کارشناسان و تحلیلگران سیاسی، فعالان سیاسی و مدنی، اعضای عالی‌رتبه​ احزاب سیاسی اصلاح‌طلب چپ مذهبی و غیر‌مذهبی و دیگر منتقدان رسمی وضعیت موجود، نقشی در این اتفاق نداشتند. مردم کوچه و بازار با احساس غریزی خود موجب این تغییر مسیر شده‌اند و آن را بی‌وقفه ادامه داده​‌اند. شعار «رضا شاه روحت شاد» فقط یک شعار «نوستالژیک» (غم گذشته‌خوار) و مبتنی بر «دهن‌کجی» به حکومت اسلامی نیست، بلکه هم نظام موجود را یکسره نفی («آخوند بره گم بشه»)، و هم جایگزین محتمل آن را مطرح می‌کند. البته به دلیل فقدان امکان نظرسنجی مستقل و آزاد و ترس مردم از بیان آزادانه​ باورهای سیاسی خود، هنوز نمی‌دانیم که چند درصد از مردم ایران خواهان رژیم پادشاهی مشروطه‌​اند. اما این را می‌دانیم که شجاع‌ترین مخالفان حکومت در خیابان​‌های سراسر کشور چنین شعاری را سر می‌دهند. 

تجربه​‌های پادشاهی و جمهوری در خاورمیانه

طرفداران جمهوری در ایران، خواه جمهوری سوسیالیستی و خواه جمهوری اسلامی، پرونده‌​ای بسیار سیاه در چهار دهه​ گذشته دارند. گروه اول عملا و عمدتا زیر علم خمینی و اسلام‌گرایان قرار گرفتند و با آن‌ها در سیاست خارجی و داخلی و اقتصادی تمرکزگرا، ضد غربی و ضد حقوق‌ بشری رژیم همراهی کردند.

جمهوری‌خواهان سوسیالیست در همه​ دنیا بنیان‌گذار رژیم​‌های دیکتاتوری و تمامیت‌خواه بوده‌​اند. جمهوری برای آن‌ها نردبان کسب قدرت بوده است و نه تحقق حاکمیت مردم. صدام و حافظ اسد و جمال عبدالناصر و قذافی، روسای جمهوری سوسیالیست مادام‌العمر و دیکتاتور بودند. اما افغانستان تحت پادشاهی، کشوری به‌نسبت امن و در حال توسعه و مدرنیزاسیون بود، همانند اردن در چند دهه​ اخیر. گروه جمهوری‌خواهان اسلام‌گرا نیز در نهایت ولی فقیه را بر سر جمهوری خود کاشتند که از آن اقتدارگرایی و تمامیت‌خواهی تام و تمام و یک نظام اقتصادی و سیاسی مافیایی سر بر کشید. 

از این رو، جمهوری‌خواهان فعلی چیزی برای عرضه ندارند. در شعارهای معترضان حتی یک کلمه در مورد جمهوری، حتی جمهوری سکولار، شنیده نمی‌شود، چون جامعه​ ایران هیچ تجربه​‌ای در این مورد ندارد و طرحی تفصیلی​​ در این باب عرضه نشده است. اسلام‌گرایان وعده​ جمهوری فرانسه (بدون هیچ‌یک از اجزای آن) دادند و حکومت طالبانی و داعشی تحویل دادند. همچنین، در شعارهای معترضان در سراسر کشور، از دی ۱۳۹۶ بدین سو، کلمه‌​ا​ی که به ادبیات «شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست» یا «شش سازمان سیاسی جمهوری‌خواه» نزدیک باشد، وجود نداشته است. 

اما حکومت پادشاهی پهلوی اگر در حوزه​ سیاست داخلی (مشارکت سیاسی، رقابت سیاسی، آزادی و استقلال رسانه‌​ها و واگذاری اداره​ محلی به مردم) و شفافیت، کارنامه​ قابل دفاعی ندارد، در حوزه​ آزادی​‌های اجتماعی، حقوق زنان، تاسیس نهادها و تاسیسات تمدنی، توسعه​ ملی و رشد اقتصادی، مدارای اجتماعی، آزادی ادیان، سیاست خارجی متوازن، و غرور و اقتدار ملی، کارنامه​ درخشانی دارد. فاصله​ مردم ایران از دهه​ پنجاه خورشیدی آن‌قدر نیست که این امور را فراموش کرده باشند و نسل دهه‌​های چهل و پنجاه خورشیدی تجربه​ خود را سینه به سینه به نسل​‌های بعد انتقال داده​ است. از این رو، در مقابل جمهوری سوسیالیستی و اسلامی، نظام پادشاهی مشروطه کارنامه​​ پذیرفتنی‌‌تری در دنیای واقعی برای رفاه و امنیت و غرور و کرامت ملی در صد سال اخیر داشته است.  

یک رابطه​ معکوس

روند رویدادها نشان می‌دهد که هرچه نظام جمهوری اسلامی ایران در تحقق وعده‌​های هپروتی​‌اش بیشتر شکست خورده و حقوق شهروندان را زیر پا گذاشته است، مردم بیشتری به ایده​ «رژیم سابق» روی کرده‌اند. بنابراین، همه​ کسانی که نگران روی کار آمدن نظام پادشاهی مشروطه در ایران‌اند، باید تلاش کنند هرچه سریع‌تر نظام جمهوری اسلامی را براندازند تا از بازگشت پادشاهی جلوگیری کنند. تداوم این نظام بخت جمهوری‌خواهان سوسیالیست/کمونیست و اسلام‌گرایان مخالف خامنه​‌ای (و نه حکومت اسلامی) را هر روز بیشتر کاهش می‌دهد، چنان که چنین کرده است. این دو گروه در فلاکت و نکبت امروز نقش انکارناپذیر دارند: هم در ایدئولوژی و سیاست‌​ها، و هم در عاملیت تاسیس نظام و تصمیم‌گیری​‌ها و اجرا. 

نیاز مشروطه​‌های پادشاهی به امثال ملکه الیزابت دوم

اگر مردم ایران پس از سقوط نظام جمهوری اسلامی در یک همه‌پرسی آزاد به نظام پادشاهی مشروطه رای دهند (به شرطی بودن این گزاره و «همه‌پرسی آزاد» توجه کنید) کشور به پادشاهی مثل ملکه الیزابت دوم نیاز دارد که هفتاد سال در بریتانیا، با همه​ فرازونشیب‌​ها و اختلاف‌های داخلی و جدایی‌طلبی‌​هایش، سلطنت کرده است و امروز نه تنها در بریتانیا، بلکه در سراسر دنیا محبوب است. محبوبیت او ناشی از خودداری از دخالت در سیاست‌​های جاری کشور، انجام وظایف سنتی پادشاهی، گزارش دخل‌و‌خرج دربار به مردم، و احترام به دموکراسی و حقوق مردم بوده است. 

شاهدخت نور، فرزند ارشد شاهزاده رضا پهلوی، به‌عنوان کسی که در یک جامعه​ دموکراتیک رشد یافته است، نامزد مناسبی برای این مقام در شرایط فرضی فوق است، به شرط آنکه چند سالی برای کارآموزی به دربار یکی از کشورهای اروپایی اعزام شود تا راه و رسم سلطنت در مشروطه​ پادشاهی در نظام‌​های دموکراتیک و آزاد را بیاموزد. انواع حکمرانی نیز مثل دیگر حرفه​‌ها و مهارت​‌ها آموختنی است. یک ملکه​ جوان ایرانی هم افکار عمومی بین‌المللی را با خود همراه می‌کند، و هم جامعه​ ایران با پنج دهه سرکوب زنان، آماده​ پذیرش یک پادشاه مونث است. در صورت رای آوردن مشروطه​ پادشاهی، هواداران مشروطه​​ پادشاهی می‌توانند از همین امروز شاهدخت نور پهلوی را برای این مقام در ایران نامزد کنند. این امر شاهزاده رضا پهلوی را نیز در جایگاه نماد جنبش براندازی رژیم موجود و بازگشت پادشاهی مشروطه، و نه فردی که به دنبال کسب قدرت شخصی است، تثبیت می‌کند. 

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه