جنگ ملیت‌ها و مثلث اسلاوی

چند سال پیش که لوکاشنکو شروع به همگرایی با غرب کرد، پوتین قصد داشت به حمایت از او پایان دهد، مشروط بر این‌که شخص دیگری از متحدان روسیه جانشین او شود

درواقع پوتین با گذشت زمان در ارتباط با اوکراین به سیاست تاریخی روسیه گرایش پیدا کرد- AFP

ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه، راهبرد «جنگ پیشگیرانه» که جرج دبلیو بوش، رئیس‌جمهوری آمریکا و دیک چینی، معاون رئیس‌جمهوری و نو محافظه‌کاران آن را ارائه‌ کردند و در حمله به عراق اجرا شده بود را هم‌اکنون در اوکراین دنبال می‌کند.

اظهارات مسئولان آمریکایی در بغداد در سال ۲۰۰۳، کپی و رونوشت سخنان «سانی مود»، ژنرال بریتانیایی در جنگ جهانی اول بود که گفت «ما برای آزادسازی آماده‌ایم، نه اشغالگری». درواقع رابرت کاگان، مورخ نو محافظه‌کار آمریکایی به جای این‌که به سرنگونی رژیم عراق به بهانه رهایی آن کشور از اقتدارگرایی و گسترش دموکراسی در منطقه بسنده کند، خواستار سرنگونی شش رژیم عربی بود.

شعار روسیه در حمله به اوکراین نیز این است «ما اشغالگر نیستیم، بلکه هدف ما رهایی سراسر اروپا از نئونازیسم است». این در حالی است که نخستین هدف حمله به اوکراین، ابتکار عمل برای بازگرداندن موج حوادث به دور از مرزهای روسیه است.

دو سال پیش، پوتین از وضعیت بلاروس هراس داشت که به «اوکراین دیگری» تبدیل نشود، به‌ویژه این‌که انقلاب مردمی، جنبش‌های اعتراضی و ناآرامی‌ها رو به گسترش بود تا رژیم الکساندر گریگوریویچ لوکاشنکو، رئیس‌جمهوری بلاروس که از سه دهه پیش کشور را با سیاست سرکوب و اختناق رهبری می‌کند، سرنگون شود.

لوکاشنکو که پیش از رسیدن به قدرت، مدیریت یک مزرعه خوک را بر عهده داشت، در انتخابات گذشته، ویکتور پاپریکو، رهبر مخالفان و رقیب انتخاباتی‌اش را زندانی کرد، سپس در نتایج انتخابات تقلب کرد تا سوتلانا تیخانوفسکایا، همسر پاپریکو که به جای شوهرش خود را نامزد کرده بود، شکست دهد. درنتیجه سوتلانا تیخانوفسکایا پس از شکست در انتخابات مجبور شد به استونی فرار کند.

چند سال پیش که لوکاشنکو شروع به همگرایی با غرب کرد، پوتین قصد داشت به حمایت از او پایان دهد، مشروط بر این‌که شخص دیگری از متحدان روسیه جانشین او شود؛ اما همان‌گونه که دیمیتری ترنین، کارشناس روسی معتقد است پوتین ترجیح داد به حمایت از لوکاشنکو ادامه دهد و او را در کنار خود نگه دارد. اکنون پوتین می‌خواهد اوکراین را نیز به وضعیت فعلی حاکم در بلاروس با وابستگی بیشتر از آن تبدیل کند.

رزمایش‌های نظامی مشترک روسیه و بلاروس در خاک این کشور تنها بخشی از آمادگی برای حمله به اوکراین از سمت بلاروس که کمترین فاصله با نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل در جاده منتهی به کی‌یف، پایتخت اوکراین را دارد، بود. همچنین هدف از ادعای لوکاشنکو مبنی بر این‌که کی‌یف در حال برنامه‌ریزی برای حمله به بلاروس بوده است، بخشی از آمادگی برای آغاز حمله به اوکراین و راه‌اندازی «جنگ پیشگیرانه» پوتین بود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

درواقع پوتین با گذشت زمان در ارتباط با اوکراین به سیاست تاریخی روسیه گرایش پیدا کرد و این موضوع را مطرح کرد که اوکراین بخشی از قلمرو روسیه است و هرگز کشور مستقلی نبوده، بلکه ولادیمیر لنین آن را پس از انقلاب ۱۹۱۷ ایجاد کرده است. ا

و این واقعیت تاریخی را نادیده گرفت که اوکراین وارث سیاسی «روس کی‌یف» است که شاهزاده «یاروسلاو خردمند» در قرن یازدهم با ‌عنوان اولین ایالت اسلاوهای شرقی تاسیس کرد.

پوتین، تاریخی که آندری کورکوف، رمان‌نویس اوکراینی درباره «استقلال اوکراینی‌ها برای سه قرن از تزارهای روسیه و نوع حکومت امپراتوری آن‌ها اشاره کرده است» را نادیده گرفت. پوتین همچنین از این واقعیت که جوزف استالین در سال ۱۹۵۴، اوکراین و بلاروس را همراه با اتحاد جماهیر شوروی که حق «وتو» دارد به عضویت سازمان ملل متحد درآورد و اینکه هر یک از سرزمین‌های یاد شده همچون یک کشور مستقل حق رای دارند، چشم‌پوشی کرد.

پوتین معتقد است که اوکراین «روسیه کوچک» و بلاروس و روسیه، «روسیه مادر» را تشکیل می‌دهند و کاری که او در حال حاضر انجام می‌دهد، تشکیل دوباره «مثلث اسلاوی» است. البته استفاده از ناسیونالیسم و ​​بنیادگرایی پس از سقوط ایدئولوژی آن‌ها یک شمشیر دو لبه خطرناک است. آنچه پوتین روی آن تمرکز می‌کند، لغو میهن‌پرستی اوکراینی در راستای منافع ملی‌گرایی روسیه است، نه مبارزه با نئونازیسم؛ اما جنگ کنونی برخلاف تصور پوتین، منجر به تقویت ناسیونالیسم اوکراینی در برابر ناسیونالیسم روسی می‌شود.

چند سال پیش، سمیر امین، یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان مارکسیست معاصر در مقاله‌ای نوشت: «سیاست روسیه در قبال اوکراین محکوم به شکست است، مگر این‌که از سوی مردم روسیه حمایت شود و حمایت را نمی‌توان با استفاده از انگیزه‌های ملی و نژادی به‌دست آورد و تنها در صورتی می‌توان به پیروزی رسید که سیاست اقتصادی و اجتماعی که منافع اکثریت مردم را تامین کند را دنبال کرد‌.»

حتی اگر تضمین شود که «سرمایه‌داری دولتی با ابعاد اجتماعی» آن سوسیالیستی نیست، باز هم راه را برای سوسیالیسم می‌گشاید و «الیگارشی» اقتصادی حاکم خود را با «انحصار مسلط در مثلث امپریالیسم جمعی» همسو می‌کند. در غیر این صورت، تاثیر تحریم‌های اعمال شده غرب علیه روسیه در واکنش به حمله به اوکراین، مانند امروز قوی نبود.

سال‌ها پیش، دیمیتری ترنین، مدیر مرکز کارنگی مسکو نوشت «برای روسیه، هیچ کشوری مهم‌تر از اوکراین نیست.»

اما این کشور بدون تردید برای خود شهروندان اوکراین اهمیت بیشتری دارد.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

© IndependentArabia

بیشتر از دیدگاه