نقش جمهوری اسلامی ایران در بحران کنونی لبنان

ریاض با تصمیم اخیر خود به تعلیق روابطش با لبنان، جمهوری اسلامی را در بیروت گوشمالی داد

هیچ‌کس نمی‌داند که با تداوم وضعیت کنونی، سرنوشت لبنان به‌ کجا می‌انجامد - JOSEPH EID / AFP

بسیاری از کارشناسان بدین باورند که لبنان عملا در سراشیبی نهایت خطرناک و بی‌سابقه‌ای قرار گرفته است که ممکن است آخرین پرتگاه برای آن کشور به‌شمار رود، زیرا در لبنان نه دولتی باقی‌مانده است و نه از نهادهای دولتی و اقتصاد خبری به گوش می‌رسد، بلکه دغدغه اصلی، همانا جنگ و درگیری است که پیوسته در حال افزایش است.

هر کسی‌که لبنان را دوست دارد، نسبت به وضعیت نگران کننده سیاسی و نومیدی، منفی‌نگری، تسلیم و سکوت مردم آن در برابر کسانی که ملت، تاریخ، و حتی جغرافیای لبنان را ربوده‌اند، ابراز شگفتی و نگرانی می‌کند. در واقع، وضعیت کنونی لبنان الگویی است که با استفاده از زور سلاح و نفوذ شبه‌نظامیان تروریستی که قدرت‌های منطقه‌ای آن‌ها را تقویت می‌کنند، در کشورهای مختلف منطقه بازتولید شده است.

شکی نیست که لبنان از چند دهه پیش به این سو، دستخوش بحران‌هایی بوده است که در برخی از موارد افزایش می‌یابد و در موارد دیگری فروکش می‌کند، اما چالش اصلی، قرار گرفتن نهادهای تصمیم‌گیری لبنان در اختیار سازمانی تروریستی است که از خارج دستور می‌گیرد.

به‌‌رغم «پیمان طائف» که مدت‌ها پیش خواستار لغو فرقه‌گرایی سیاسی شده بود، لبنان از زمان استقلالش تا کنون با مشکل ساختاری سیاسی‌ای روبه‌رو بوده است که آن را به جولانگاهی برای کشمکش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل کرده است.

پیش از ترور رفیق حریری، این سخن مطرح بود که صحنه سیاسی لبنان فاقد ثبات و پایداری است و به دلیل سازش‌ها و توافق‌های شکننده بین گروه‌های سیاسی، در موارد بسیاری به محض ظهور کم‌ترین اختلاف نظری، کشور دچار چالش سیاسی می‌شود. در گذشته، همه با تغییر موازنه قدرت در لبنان و دگردیسی مواضع آن خو گرفته بودند، اما از زمانی‌که حزب‌الله بر دولت لبنان مسلط شده و همه چیز را در دست گرفته است، دیگر هیچ تغییری در مواضع لبنان رونما نمی‌شود و هیچ تصمیمی اتخاذ نمی‌شود مگر آن که هدف آن تحقق منافع حزب‌الله باشد. امروز همگان از وضعیت ناگوار سیاسی آگاهی دارند و همه می‌دانند که سازمان حزب‌الله وابسته به جمهوری اسلامی ایران، در طول دو دهه گذشته عامل چالش‌ها و بحران‌هایی است که لبنان با ناامیدی در آن‌‌ها دست و پا می‌زند.

امروز بر هیچ کس پوشیده نیست که سازمان حزب‌الله به دستور رژیم جمهوری اسلامی ایران نقشی اساسی در تخریب روابط لبنان با جهان عرب ایفا می‌کند که هدف از آن دامن زدن به تنش‌ها و درگیری‌های فرقه‌ای در جوامع منطقه است. تردیدی نیست که تهران همواره نسبت به نقش مثبت عربستان سعودی در لبنان ابراز نگرانی می‌کند و سعی دارد در برابر هر گامی که عربستان سعودی برای ایجاد وحدت میان گروه‌های مختلف لبنان برمی‌دارد، ممانعت ایجاد کند، به‌ویژه از این رو که ریاض به دنبال ابتکارات و گزینه‌هایی است که مشکلات و بحران‌های لبنان را برای همیشه پایان دهد و ملت لبنان را به سمت وحدت و همگرایی بیشتر سوق دهد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

کاری که حزب‌الله در لبنان انجام می‌دهد، کودتا علیه حاکمیت، قانون اساسی و نظام سیاسی کشور، و اجرای برنامه‌های رژیم ایران است که به زیان لبنان و شهروندان آن تمام می‌شود. افزون برآن، اقدامات جنایت‌کارانه حزب‌الله و مشارکت آن در کشتار مردم سوریه باعث شده است که قوانین بین‌الملل، این سازمان را به عنوان جنایتکار جنگی فرامرزی طبقه‌بندی کند. حزب‌الله به دلیل امتناع از بحث در مورد سلاح و راهبرد دفاعی لبنان در بیش از دو دهه گذشته دست به اقداماتی می‌زند که مانع تحقق صلح و آرامش در کشور می‌شود. این سازمان با پشت پا زدن به «پیمان بعبدا» که بر همگرایی میان گروه‌های مختلف لبنان تاکید دارد، ثابت می‌کند که با سرسپردگی‌ در برابر دستورات تهران، حاکمیت و اقتدار دولت لبنان را به رسمیت نمی‌شناسد، و ریشه اساسی مشکلات کنونی لبنان نیز در همین رویکرد نهفته است.

عربستان سعودی همواره برای حمایت مادی و معنوی از لبنان کوشیده است و با مشارکت در روند بازسازی آن کشور و تلاش برای تحقق آشتی ملی، همه شهروندان لبنان را بدون تفرقه و تبعیض حمایت کرده و توانسته است از کشانده شدن لبنان به جنگ داخلی جلوگیری کند. هرچند عربستان سعودی در مواردی در معرض حملات و اتهامات برخی طرف‌ها قرار گرفت، اما در برابر همه بدرفتاری‌ها به صبر و شکیبایی تکیه کرد و موضعش در قبال همه گروه‌های ملت لبنان یک‌سان بود، زیرا هدف اصلی ریاض این بود که لبنان را کشوری مستقل و دارای ثبات ببیند که اصل حاکمیت قانون در آن رعایت می‌شود. 

البته صبر و تحمل نیز حدی دارد، به ویژه این‌که برخی از اعضای دولت لبنان از خطوط قرمز تجاوز کردند و با جعل وقایع، به عربستان سعودی اتهام‌های واهی بستند. آیا این پاداش نیکی و مهربانی است؟ این موارد باعث شد تا رهبری عربستان سعودی تصمیم جدی در برخورد با رویکرد مقامات لبنان اتخاذ کند و بگذارد تا لبنان با سرنوشت خود مواجه شود، و سیاست‌های خود را بازنگری کند یا کسانی را‌که لبنان را در عمق دشواری و بحران فروبرده‌اند، مورد بازخواست قرار دهد.

تصمیم عربستان سعودی در قبال لبنان، در چارچوب سیاست تقابلی ریاض به رهبری ملک سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان سعودی، در واقع به منظور افشای سیاست‌های تهاجمی تهران برای مداخله در امور کشورهای عربی اتخاذ شد. ریاض با اتخاذ رویکرد اخیر، جمهوری اسلامی را در بیروت گوشمالی داد. از آن‌جا که حزب‌الله ارزش و نقش عربستان سعودی را می‌داند و این واقعیت را درک می‌کند که عربستان سعودی تنها کشوری است که می‌تواند در مقابل جاه‌طلبی‌های توسعه‌طلبانه ایران بایستد، دبیر کل حزب‌الله هم برای حمله به عربستان سعودی و تحریف واقعیت‌ها از هر فرصتی استفاده می‌کند. او با گستاخی و وارد کردن اتهامات بی‌اساس، می‌کوشد تا با تبلیغات سوء، نقش عربستان سعودی در لبنان و حمایت‌های سیاسی، معنوی، و مادی ریاض طی بیش از دو دهه گذشته را انکار کند.

باید یادآور شد که کشورهای حوزه خلیج فارس از موضع عربستان سعودی در برابر تهاجم سازمان حزب‌الله که اقدامات و موضع‌گیری‌های آن هیچ ربطی به ملت لبنان ندارد، حمایت می‌کنند. موضع کشورهای حاشیه خلیج فارس از نظر محتوا و زمان‌بندی حائز اهمیت است و به نظر می‌رسد که این پیام به همه طرف‌های ذی‌نفع، به ویژه رژیم ایران، منتقل شده است. همگرایی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و بهبود وضعیت در این کشورها، شاخص مثبتی است و از تلاش‌های عربستان سعودی به منظور ایجاد وحدت و گسترش روابط بین کشورهای منطقه حمایت می‌کند. شکی نیست که مقابله با بحران لبنان، دلیل روشنی است که (ضرورت و مثبت بودن) همگرایی و همسویی میان کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را به خوبی آشکار می‌کند.

هیچ‌کس نمی‌داند که با تداوم وضعیت کنونی، سرنوشت لبنان به‌کجا می‌انجامد، اما واقعیت اوضاع نشان می‌دهد که لبنان وارد تونلی شده است که هیچ نوری در انتهای آن به‌چشم نمی‌خورد. انباشته شدن چالش‌های سیاسی، تشدید تنش بین احزاب و گروه‌های مختلف و بحران روزافزون اقتصادی، لبنان را در برابر وضعیت احتمالی دهشتناکی قرار داده است که ممکن است به قوع جنگ داخلی و درگیری‌های خشونت‌آمیزی منجر شود.

البته بحران لبنان این واقعیت را آشکار می‌کند که کشورهای عربی باید متعهد به همگرایی باشند و سیاست مشخص و موثری را در قبال مسائل مطرح شده در منطقه اتخاذ کنند تا هیچ طرف دیگری نتواند در تبانی با گروه‌های نیابتی، از نابسامانی‌هایی که جهان عرب با آن‌ها روبه‌رو می‌شود، سوء‌استفاده کند. تردیدی نیست که نبودِ توازن قدرت در منطقه و پراکندگی میان کشورهای عربی، وسوسه قدرت‌های منطقه‌ای را برای دخالت در امور داخلی اعراب افزایش می‌دهد؛ به ویژه کشورهایی که پیوسته سعی دارند از هر چالشی که جهان عرب با آن مواجه می‌شود، برای سلطه‌جویی و اهداف راهبردی خود سوءاستفاده کنند.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه