آرامش دوستدار؛ فیلسوفی که بیشتر در باره‌اش بحث خواهد شد

دکتر فریدون آدمیت در نقد دیدگاه آرامش دوستدار معتقد است در هیچ دوره‌ای از تمدن ایرانی عقل تعطیل نشده بود

آرامش دوستدار، فیلسوف برجسته ایرانی، در سن ۹۰ سالگی در منزل خود در شهر کلن آلمان درگذشت - توانا

مرگ آرامش دوستدار در ۹۰ سالگی، نزاعی بین منتقدان و علاقه‌مندان به آثار و‌ آموزه‌های فکری او درانداخته است که به دلیل این همزمانی، به شناخت افزون‌تر او و آثاری که از او به جای مانده و فکر و اندیشه‌ای که در پی این آثار است، خواهد انجامید، به‌خصوص در پیوند با گرانیگاه اندیشه او که ضدیت با دین، از هر نحله و گرایشی، به‌ویژه دین اسلام است.

از این منظر، می‌توان چنین پنداشت که دیدگاه‌های او در این دوره بیش از گذشته مورد طرح و بحث قرار گیرد، چرا که به‌خصوص در میان ایرانیان، گرایش‌های دین‌گریزانه، خداناباوری، سکولاریسم و گرایش به جدایی دین از سیاست و دولت، قوت و استحکامی افزون‌تر از پیش یافته است و می‌رود که خود به یک گفتمان قدرتمند و جدی در برابر اندیشه‌های دینی و حتی نگاه روشنفکران دینی بدل شود.

دوستی با جلال آل‌احمد

آرامش دوستدار دوم خرداد ۱۳۱۰ در تهران زاده شد و پیش‌بینی می‌شد که برای نودمین سال تولدش، برنامه و مناسبت و کنفرانسی برگزار شود، اما کمتر کسی به یاد چنین رخدادی افتاد و اکنون او، پنج‌ماه از سالگرد تولدش گذشته، در پنجم آبان ماه و پس از طی دوران طولانی بیماری، در شهر کلن درگذشت؛ شهری که پس از انقلاب ایران به آنجا رفت، ازدواج کرد، و در همان‌ جا در دل خاک جای گرفت.

آرامش برادرزاده احسان‌الله‌خان دوستدار بود که از یاران میرزا‌کوچک‌ خان جنگلی به شمار می‌رفت؛ مردی که در عین تحصیلات دینی اولیه، گرایش‌های چپ کمونیستی داشت. همین نسبت سبب شد که او با ذهنی انباشته از  اخبار و اتفاقات سیاسی، حوادث پیرامون خود را رصد کند. دوره دبستان را در دبستان نوباوگان گذراند و در دوره دبیرستان و در مدرسه شرف، با جلال آل‌احمد به عنوان دبیر آشناشد؛ چهره‌ای که او نیز در آن سال‌ها در عین باورهای دینی، با آراء و افکار حزب توده  و دوستان توده‌ای‌اش نیز غریبه نبود.

به گفته دوستدار، در فیلمی که از زندگی او در فضای مجازی قرار دارد، ( بیست‌ قرن سکوت؛ دیداری با آرامش دوستدار) جلال آ‌ل‌احمد تازه از دانشسرای عالی فارغ‌التحصیل شده بود که به عنوان معلم به مدرسه آن‌ها آمد. او البته گفت که رابطه‌اش با آل‌احمد در حد شاگرد و معلم خلاصه نماند و دوستدار، حتی زمانی که برای ادامه تحصیل به اروپا آمده بود، مکاتبات خود را با آل‌احمد مستمرا ادامه می‌داد. اگرچه، از همان دوران جوانی به گونه‌ای یاد می‌کند که به‌رغم فضای جوزده سیاسی آن سال‌ها، آلوده به سیاست نشد، و در حالی که دوستانی در هر دو طیف موافق و مخالف حزب توده داشت، اما خودش هیچ گاه گرایش حزبی و سیاسی نداشت.

در میزگردی که ده نوامبر ۲۰۰۷ در شهر بروکسل به مناسبت نمایش فیلم یادشده برگزار شد، آقای دوستدار از دوران نوجوانی و تاثیراتی که از کتاب‌های «سیرحکمت در اروپا» و «مرگ سقراط» محمدعلی فروغی گرفته است، یاد می‌کند و می‌گوید: «کافه‌نشینی هم می‌کردم، و به سینما و موسیقی کلاسیک هم علاقه زیادی داشتم و نقاشی هم می‌کردم و با عرفان و ادبیات هم دمخور بودم.»

۲۷ ساله بود که پایش به اروپا باز شد و به‌رغم آنکه در خانواده‌ای بهایی به دنیا آمده بود و بهایی‌ محسوب می‌شد، اما از همان دوران دیگر آن تقیدات مذهبی را رعایت نمی‌کرد، چرا که به گفته خودش در همان فیلم، نیچه و بعدها هایدگر و در نهایت ویتگنشتاین آموزه‌هایی به او بخشیدند که سبب شد تا تقریبا دلبستگی و چنگ‌انداختن به دینی خاص را به کناری نهد، و البته به منتقد سرسخت دین تبدیل شود. او در نهایت و پس از ۱۳ سال، با مدرک دکتری در فلسفه و نیز رشته‌های جانبی چون روان‌شناسی و دین‌شناسی، از دانشگاه بن در آلمان فارغ‌التحصیل شد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

کتابی که کمتر دیده و خوانده شد

وقتی در سال۱۳۵۰ به ایران بازگشت، بنای تالیف یکی از کتاب‌های مهم آن سال‌ها را گذاشت. کتاب «ملاحظات فلسفی در دین و علم» که سال ۱۳۵۶ منتشر شد. در این کتاب او به بررسی چیستی علم و مبانی آن می‌پردازد و نسبت آن را با دین مورد بررسی قرار می‌دهد. این کتاب در هیابانگ‌های سال‌های انقلاب دیده نشد. سال ۵۷ برای فرصتی تحصیلی به آلمان رفت و پس از پیروزی انقلاب، به ایران بازگشت. انقلاب اما ریشه‌ها و تعلقات فیزیکی او را به خاک و وطنی که دلبسته‌اش بود، از او گرفت. آقای دوستدار «بهایی»‌ به‌شمار می‌رفت و همین تعلق دینی سبب شد تا امکان هر گونه بازگشتی به دانشگاه برایش منتفی شود، در حالی که در متن قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر حق شهروندی افراد از هر گرایش و دینی تاکید شده بود. «انقلاب فرهنگی»نیز  نفتی بود که بر آتش محتسب‌مزاجی دمید و بسیاری از استادان را خانه‌نشین کرد.

پس از آن، دوستدار به شهر کلن آلمان رفت و ازدواج کرد. در همان میزگرد، او از این دوره زندگی‌اش این گونه یاد می‌کند: «با همسرم یک کافه باز کردیم، ولی ورشکست شدیم و بعد همسرم کاری پیدا کرد و به ترتیبی زندگی را اداره کردیم. در همین دوران با مصطفی مصباح‌زاده، مدیر روزنامه کیهان که دیگر در لندن منتشر می‌شد، شروع به کار کردم. عمدتا مقالات سیاسی می‌نوشتم تا این که غلامحسین ساعدی «الفبا» را راه انداخت. در ۵ شماره اول الفبا در سال‌های ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۳ سلسله مقالاتی زیر عنوان «امتناع تفکر در فرهنگ دینی» نوشتم که رگه‌های اصلی کتابم را می‌توان در همین مقالات دید.»

سال‌های بعدی حیات فکری دوستدار، به پرورش همین ایده و دفاع از آن گذشت. کتاب «درخشش‌های تیره» او که در دهه هفتاد منتشر شد، نیز از همین زاویه نقدی به دین و نسبت آن با فرهنگ ایرانی دارد که او از آن به عنوان«دین‌خویی» یاد می‌کند؛ واژه‌ای که به نظر می‌رسد مبدع آن نیز خود او بوده است.

به باور آقای دوستدار، فرهنگ ایرانی چه در دوره زرتشتی (قبل از اسلام) و چه در دوره اسلام (۱۴۰۰ سال اخیر) سخت در سیطره فرهنگ دینی بوده است و تقریبا کمتر اهل فکر و فرهنگی توانسته خود را از این وادی برهاند، و لذا او عقل را در این دوران تهی، ‌ایستا، و سترون می‌داند. او از عمر خیام، ابن‌مقفع، رازی، و تا حدودی فردوسی، به عنوان متفکرانی یاد می‌کند که خود را از این سد رهانیدند. در مقابل به مولانا، حافظ، سعدی، عطار و … خرده می‌گیرد که کتاب‌هاشان سرشار از مفاهیم دینی است و  وقتی به دین می‌رسند، عقل را تعطیل می‌کنند و چون و چرا در اصل دین را در کارشان نمی‌توان سراغ کرد.

انتفادات به دیدگاه‌های آرامش دوستدار

در صف منتقدان آرا و دیدگاه‌های آرامش دوستدار، می‌توان چهره‌های مختلفی را دید. از جمله معروف‌ترین آن‌ها، فریدون آدمیت است که در نوشته‌ای که عبدالله شهبازی از او نقل کرده است، سخت به دوستدار و آرایش حمله کرده و نه تنها این آرا را نوعی سرقت از دیدگاه‌های دیگرانی چون بورکهارت می‌داند، بر این باور است که حتی برخی جملات چون «فردوسی همانند کانت صحبت می‌کند» را پیش از او دکتر محمود صناعی به کار برده بوده است. 

آدمیت در این نقل-خاطره که تاریخ روز ۱۴ دی ۱۳۷۴ را در پای خود دارد، و تارنمای «بخارا» آن را ۲۷ آبان ۱۳۹۱ بازنشر کرده است، اشاره می‌کند: «تفکر عقلی در تاریخ ایران همه‌گاه بوده و زرنگى دوستدار در اين است كه مى‌خواهد خود را منحصراً نماينده تفكر عقلى بخواند و اين از خودپرستى او برمى‌خيزد يا از نادانى او.»

علاوه بر فریدون آدمیت، دکتر محمدرضا نیکفر به شکلی مستقل‌تر و ابتدا در تارنمای «رادیو زمانه» و سپس در قالب کتابی مستقل، دیدگاه‌های آقای دوستدار را به چالش کشیده است. نیکفر نظریه دوستدار را ناقص می‌داند و می‌نویسد: «دوستدار تاکنون پاسخی قانع‌کننده به این پرسش نداده است که مگر دیگر فرهنگ‌ها دین‌خو نبوده‌اند و حتی در دنیای مدرن هم‌چنان به نوعی دین‌خو نیستند.» این اشاره او به فرهنگ‌های کشورهایی چون  آمریکاست که ریاست‌جمهوری آن به کتاب مقدس سوگند می‌خورد و دین در آن کشور حضوری جدی دارد، اما پیشرفته‌ترین کشور دنیاست. نقد دکتر جواد طباطبایی بر آرای دوستدار و نیز ابهامات در باره شمولیت این نظریه، آن را با پرسش‌هایی جدی مواجه می‌کند.

اما جدا از تمامی این بحث و دیدگاه‌ها، باید پذیرفت که نگاه انتقادی و تند دوستدار به دین و سیطره آن بر سایر شقوق و سطوح فرهنگ یک کشور در این سال‌ها که از یک‌سو روایت‌های تندروانه از اسلام گسترشی شگفت یافته است و از دیگر سو، ناکارآمدی نهاد و دولت دینی در ایران، صدای بزرگان خود این نظام را هم بلند کرده است، طرفداران زیادی دارد و می‌تواند جرقه‌ای باشد برای دیگر اندیشمندان، برای پاسخ به انتقاداتی که برخی منتقدان نسبت به آرا و افکار او دارند.

بیشتر از فرهنگ و هنر