تصویری از زندگی امروز دایانا؛ اگر زنده مانده بود

اما اگر دایانا پس از بهبود از تصادف ماشین بدشانسی می‌آورد، زندگی‌اش می‌توانست رنج‌آور باشد

اگر دایانا زنده بود، تلاش‌های چارلز برای ازدواج و قانونی کردن رابطه‌اش با کامیلا پارکر‌ـ‌بولز دشوارتر می‌شد - Kevin LARKIN / AFP

حالا که ایام گرامیداشت «دایانا در ۶۰ سالگی» است، شاید جا داشته باشد که به یکی از موجه‌ترین «اگرهای» تاریخ بپردازیم: اگر شاهدخت ولز شب ۳۱ اوت ۱۹۹۷ در پاریس تصادف نمی‌کرد و جانش را از دست نمی‌داد؟ اگر دایانا هنوز بود و تولد ۶۰ سالگی‌اش را می‌گرفت؟ وضعیت زندگی او و خانواده سلطنتی در حدود ربع قرن گذشته چگونه بود؟

اول از همه، نهاد سلطنت با این کاهش گسترده و ناگهانی محبوبیت پس از مرگ دایانا مواجه نمی‌شد، دوره‌ای که حتی بنده‌ماب‌ترین عناصر سلطنت‌طلب رسانه‌ها و جامعه کم‌کم به تردید افتادند که آیا شیرازه امور از دست ملکه و باقی خاندان خارج شده است.

 امتناع از بازگشت مستقیم به لندن از گوشه دنج و خلوت بالمورال؛ پایبندی سرسختانه به دستورالعمل افراشتگی کامل پرچم سلطنتی کاخ باکینگهام؛ بی‌اعتنایی آشکار اعضای خاندان سلطنتی به اندوه عمومی (ابراز احساساتی که از بریتانیایی‌ها بعید بود) دست به دست هم داد تا این احساس کلی را ایجاد کند یاد «شاهدخت مردمی» را ــ آن‌گونه که تونی بلر دایانا را توصیف کرد‌ــ چنان که شایسته و بایسته است پاس نداشته‌اند.

پذیرش توصیه نخست‌وزیر برای بازگشت به لندن از آشوب جلوگیری کرد؛ اما دایانا از توی گور هم کار کل خاندان وینزر را تقریبا تمام کرد. لحظه‌ای بسیار خطیر بود که اعضای خاندان سلطنتی تا حد زیادی آن را پشت سر گذاشته‌اند، اما واضح است از آن می‌شد اجتناب کرد اگر شاهدخت دایانا از لاشه لیموزین مرسدس بنز در تونل پل آلما [زنده] بیرون می‌آمد. 

با وجود این، احتمالا حتی فقط حضور دایانا «موی دماغ» (یا به‌قول امروزی‌ها ترول) شوهر سابق و خانواده‌اش بود. او با کارهای خیر و بشردوستانه‌اش خواه‌ناخواه به دولت حزب کارگر جدید و شخصیت‌های اصلی‌اش نزدیک‌تر می‌شد. در خاطرات روزانه الستر کمبل آمده است افراد بلندپایه حزب کارگر جدید دایانا را دوست داشتند و به او احترام می‌گذاشتند، و واقعا نمی‌شود او را تصور کرد که با ویلیام هیگ [از حزب محافظه‌کار] کنار بیاید.

دایانا هرگز علاقه چندانی به سیاست نداشت، اما می‌دید که سیاسی‌اش کرده‌اند، روندی که احتمالا تا مدتی ادامه پیدا می‌کرد.

دایانا در سال‌های پایانی عمرش، وقتی بر این موضوع تاکید داشت که میدان‌های مین مناطق جنگی سابق مثل موزامبیک همچنان جان افراد را می‌گیرد، وزیر دفاع محافظه‌کار بدون هیچ شوخی و کنایه‌ای او را «بی‌فکر» خواند، که برای دایانا گیج‌کننده بود. نیکولاس سومز، میرآخور سابق و دوست چارلز و یکی از وزرای دولت میجر، دیگر منتقد دایانا بود و آماده که او را به افسارگسیختگی متهم کند. دایانا هرگز علاقه چندانی به سیاست نداشت، اما می‌دید که سیاسی‌اش کرده‌اند، روندی که احتمالا تا مدتی ادامه پیدا می‌کرد. مطبوعات بحث‌های اغراق‌آمیز به راه می‌انداختند، جامعه جبهه‌گیری می‌کرد و در نتیجه، اعتبارش تحت تاثیر قرار می‌‌گرفت و نوعی سیاست‌زدگی ملایم بلندمدت ایجاد می‌کرد. 

در مورد حمایتش از افراد مبتلا به اچ‌آی‌وی/ایدز در دهه ۱۹۹۰، تا دهه ۲۰۱۰ به یک نماد «آگاه‌سازی» به‌تمام‌معنا تبدیل می‌شد. به دلایل واضح، خوب یا بد، گرفتار همان کارزار نفرت‌پراکنی که مگان مارکل را احاطه کرده است نمی‌شد، اما تنش‌ها پیرامون دیدگاه‌هایی که مطرح می‌کرد تشدید می‌شد. به بیان دیگر، دایانا نمی‌توانست از جنگ‌های فرهنگی اجتناب کند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

ادامه حضورش روی سیاره زمین زندگی شاهزاده چارلز را بی‌اندازه دشوار می‌کرد. تقصیر خودش نبود، اما وقتی همسر چارلز بود او را تحت شعاع قرار می‌داد و بر او سایه می‌انداخت، و شاهدخت ولز در جایگاه دایانای مطلقه نیز احتمالا همچنان همین کار می‌کرد. حس فقدان و شکست در مورد اینکه اگر چارلز ازدواجش را خراب نمی‌کرد چه می‌شد همیشه با چارلز همراه  بود، و تا امروز ناچار بود با این قضیه کنار بیاید که دایانا صفحه اول روزنامه‌ها و جلد مجله‌ها را به خود اختصاص می‌دهد. احتمالا همیشه آزرده و کلافه بود.

اگر دایانا زنده بود، تلاش‌های چارلز برای ازدواج و قانونی کردن رابطه‌اش با کامیلا پارکر‌ـ‌بولز دشوارتر می‌شد. در صورتی‌ که دایانا هنوز زنده بود، ملکه بی‌تردید از ازدواج دوم چارلز به‌مراتب ناخشنودتر بود. در نهایت، احتمالا نمی‌شد چارلز و کامیلا را از هم جدا کرد، حتی با وجود مخالفت علیاحضرت ملکه، اما مدت بیشتری طول می‌کشید و باید بی‌سر‌و‌صداتر می‌ماند. اما ترمیم چهره‌ چارلز همواره دشوار بود. معروف است که دایانا در مصاحبه با مارتین بشیر گفت که فکر می‌کند شاهزاده ولز آنچه لازمه پادشاهی است ندارد و اشاره کرد که ویلیام برای آن «سِمت عالی» بهتر است. احتمالا به اظهارنظر ادامه می‌داد و جامعه را دو دسته می‌کرد.

چند جلد کتاب خاطرات مقداری پول نصیبش می‌کرد، حتی شده برای خیریه‌ها، و باز هم جزئیاتی هولناک‌تر از درگیری‌اش با بیماری پرخوری عصبی، خیانت چارلز و عادت‌های عجیب نه‌چندان محبوب خاندان وینزر افشا می‌شد.

دایانا بی‌تردید همچنان مادری فداکار بود همان‌طور که همیشه برای «پسرهایش» بود، اما با توجه به آنچه تاکنون دیده‌ایم، ممکن بود شاهزاده ویلیام بیشتر از شاهزاده هری تحت نفوذ کاخ قرار بگیرد. او کیت و همین‌طور مگان را از نصیحت‌ها و تجربه‌هایش بهره‌مند می‌کرد. مگان در مصاحبه اخیرش با اپرا گفت وقتی عضو خانواده سلطنتی بریتانیا شد‌ـ خاندانی که روی زمین مانند ندارد‌ـ واقعا درکی نداشت دارد خودش را در چه موقعیتی فرار می‌دهد. اگر او اطلاعات کامل را از دایانا می‌گرفت، قطعا چنین مسئله‌ای مطرح نبود. راستش، شاید همین کافی بود تا مگان و هری درباره ازدواج دوباره فکر کنند‌ــ یا سریع‌تر [از خاندان سلطنتی] کناره‌گیری کنند و به خارج از کشور بروند. با وجود این، مشخص است که هری ارثیه ۱۰ میلیون پوندی از اموال مادرش را نمی‌گرفت، و بنابراین از لحاظ مالی و استقلال فردی، بیشتر در تنگنا قرار می‌گرفت.

سرانجام دایانا چه می‌شد؟ به نظر می‌رسد منطق خاصی وجود دارد که مهاجران خاندان وینزر جلای وطن می‌کنند. ادوارد هشتم و خانم سیمپسون با عنوان دوک و دوشس وینزر، عمرشان را در فرانسه سپری کردند و در عمارت بزرگی در بوآ دوبولانژه بیرون پاریس و خانه‌ای در جنوب فرانسه زندگی می‌کردند و سفرهای مکرر به آمریکا داشتند. هری و مگان در کالیفرنیا ساکن شده‌اند. شاید دایانا هم از خارج از کشور سر درمی‌آورد.

آیا فرزندان بیشتری به دنیا می‌آورد؟ دایانا وقتی درگذشت فقط ۳۶ سال داشت. اما زندگی عشقی‌اش از اساس خطی ممتد و طولانی از ناامیدی و دلشکستگی بود، چارلز، جیمز گیلبی، ویل کارلینگ و جیمز هیویت هر کدام به نوعی ناامیدش کردند. تنها عشقی که مقداری ثبات داشت قلب حسنات خان بود، جراحی که از نظر دایانا «خوش‌قیافه دخترکُش» بود. اما تحمل توجه رسانه‌ها برای حسنات‌ خان دشوار بود، و ازدواج با دایانا به‌معنای پایان حرفه پزشکی‌اش بود. شاید دودی فاید خودِ خودش بود، «مرد بعدی زندگی‌اش»، چون پیشاپیش حلقه هم خریده بود؟

به نظر می‌رسد منطق خاصی وجود دارد که مهاجران خاندان وینزر جلای وطن می‌کنند. شاید دایانا هم از خارج از کشور سر درمی‌آورد.

اما اگر دایانا پس از بهبود از تصادف ماشین بدشانسی می‌آورد، زندگی‌اش می‌توانست رنج‌آور باشد. احتمالا می‌دید مردهای ملال‌آور بیشتری به خفت‌آورترین شیوه‌ها از طریق داستان‌های افشاگرانه روزنامه‌های جنجالی به او خیانت می‌کردند‌ــ همین الان هم به حد کافی دیده‌ایم. کاخ هم جنگ چریکی خودش را علیه او به راه می‌انداخت، داستان‌های فروپاشی‌های روانی و خودزنی‌اش را لو می‌داد. شاید از کارهای خیریه‌اش دور می‌شد و مشغول زندگی بی‌هدف زن فوق‌العاده ثروتمند خوشگذرانی می‌شد که با قایق‌های تفریحی ول می‌چرخد و با مردم بریتانیا بیگانه‌تر می‌شود.

خوشایندتر است فکر کنیم اگر دایانا خوش‌شانس بود، شاید یک شریک زندگی حمایتگرتر پیدا می‌کرد، مشغول کارهای بشردوستانه‌اش بود و تا جایی که می‌توانست از سیاست و آینده سلطنت دور می‌ماند، اما همیشه بحث نهادی امروزی و مطلع را پیش می‌کشید. همچنان نماد مد باقی می‌ماند و زنی بود که از روند طبیعی پیری استقبال می‌کرد؛ مادربزرگی شیفته و عاشق برای پنج نوه‌اش می‌شد. شاید خوب پیش می‌رفت، جای خوشحالی داشت اگر بود و او می‌دیدیم که بلیت آزادی‌اش را می‌گیرد.   

© The Independent

بیشتر از زندگی