چند روز پیش که «ایان دانکن اسمیت» یکی از بنیانگذاران «مرکز عدالت اجتماعی» از «پریتی پاتل» وزیر کشور بریتانیا درخواست کرد حداقل آستانه دستمزد سالانه برای مهاجران را از ۳۰ هزار پوند به ۳۶۷۰۰ پوند افزایش دهد، ضربه دیگری به اتباع اتحادیه اروپا در بریتانیا وارد شد.
من که از اتباع سوئدی اتحادیه اروپا هستم و به مدت نه سال در بریتانیا زندگی و کار کردهام خیلی عصبانی شدم. اما بگذارید در ابتدا ببینیم اگر این پیشنهاد جدید به تصویب برسد چطور چندین صنعت متکی به نیروی کار اتحادیه اروپا مثل صنعت مهمانیاری و خدمات بهداشت ملی را فلج میکند.
پارسال «مؤسسه ملی اقتصاد و پژوهش اجتماعی» گزارش داده بود که تا سال ۲۰۲۱ میلادی ۵ تا۱۰ هزار پرستار بریتانیا را ترک خواهند کرد. طبق آمارگیریهای دیگر، اکثر پرستارها نیز تاکنون از بریتانیا رفتهاند.
در ضمن طبق اعلام «گروه دگرگونی» بیش از نیمی از متقاضیان شغل در صنعت مهمانیاری نیز اتباع اتحادیه اروپا هستند اما این رقم در سال ۲۰۱۸ میلادی ۸.۵ درصد افت داشت.
بگذریم از آن که چه بر سر اقتصاد بریتانیا خواهد آمد، متوسط دستمزد سالانه در بریتانیا ۲۸۶۷۷ پوند، خیلی کمتر از پیشنهاد مذکور، است و مهاجران چه پیامی دریافت میکنند.
از سوی دیگر ارزش پولی افراد افزایش مییابد که به معنای آن است که تنها راه به درد بخور بودن در بریتانیا این میشود که درآمد نقدی شما از میزان معینی بیشتر باشد و به تبع آن بتوانید مقدار مشخصی مالیات پرداخت کنید.
از آن گذشته، معنای دیگر چنین کاری این است که اگر شور و هدفمندی شغلهایی مثل پرستاری یا کار کردن در قلمروهای آفرینشی و کمدرآمد را به شغلهای پرمنفعت ترجیح دهیم کار ابلهانهای کردهایم.
خودم شخصاً به دلیل آن که هم میخواستم به آرزوهایم برسم هم از طریق اطلاعرسانی، آموزش دادن و سرگرم کردن مردم به جامعه بریتانیا کمک کنم شغل نانوآبدار روابطعمومی را رها کردم و به روزنامهنگاری روی آوردم.
این پیشنهاد همچنین سیلی زدن به صورت تمام آنهایی است که در این جا برای خودشان زندگی درست کردهاند یا میخواهند در آینده این کار را بکنند، به خصوص جوانانی که در تقلای یافتن جای پایی روی نردبان اشتغال هستند.
اگر در سال ۲۰۱۰ که برای نخستین بار به بریتانیا آمدم این پیشنهاد اجرایی شده بود هرگز نمیتوانستم در این جا ماندگار شوم. ۲۰ ساله بودم و در باشگاه شبانه معروفی در مرکز لندن مدیر تالار بودم.
به خاطر آن که هزینههای زندگی در پایتخت بالا بود با دستمزد ماهانهام فقط میتوانستم اجارهی خانه را بدهم، سفرکارت هفتگی بخرم و آخر هفتهها هم همراه هماتاقیام در میکده محلهمان یک بطر شراب ارزان بنوشیم.
درآمد سالانه من ۲۰ تا ۲۵ هزار پوند بود و به طور متوسط ۶۰ ساعت یا بیشتر کار میکردم یعنی ۳۰ نفر را مدیریت میکردم و مسئول رسیدگی به تمام مشتریانی بودم که وارد تالار میشدند.
متأسفانه طبق معیارهای جدید این مقدار زحمت و تلاش برای یک نفر کافی نیست چون کاروبار من هم سکه نبود. آن چه وضع را بینهایت بدتر میکند این است که بسیاری از سیاستمداران اصرار دارند که علت خیلی پایین بودن مزدها هم اتباع اتحادیه اروپا هستند. اما وقتی چنین ادعایی دارند توجه نداشتهاند که بسیاری از مردم به خاطر نداشتن مهارتهای لازم در شغلهای مزدبالا است که به سراغ شغلهای مزدپایین میروند یا به چنین شغلهایی تن میدهند.
این امکان را رد نمیکنم که کسانی از کشورهای اتحادیه اروپا هم هستند که خودخواسته به صورت سربار زندگی میکنند و از مزایا استفاده میکنند. در واقع اطمینان دارم که چنین کسانی وجود دارند همان طور که اطمینان دارم برخی از متولدین بریتانیا نیز همین الان دقیقاً همین کار را انجام میدهند.
دولت وقتی دنبال مقصر میگردد اتباع اتحادیه اروپا را سپر بلا میکند و میگوید ما با دیگران فرق داریم یا به نوعی سربار بریتانیا هستیم. تحقیرآمیزتر آن است که سیاستمداران در مذاکرات خروج بریتانیا از اتحادیهی اروپا نیز از ما استفادهی ابزاری میکنند و قبول ندارند که کمکهای خیلی زیادی به این کشور کردهایم.
اگر آستانه حقوق سالانه را میتوانند به دلخواه بالا ببرند چه چیز میتواند جلوی تغییر موضع دولت در مورد طرح وضعیت اقامتی افراد را بگیرد؛ طرحی که قرار بود حافظ حقوق ما باشد؟ اگر بدون توافق از اتحادیهی اروپا بیرون برویم این موضوع نگرانکنندهتر هم خواهد شد.
عاشق زندگی کردن در انگلستان هستم و قصد دارم بقیه عمرم را هم در این جا زندگی کنم اما با آن که توانستهام وضعیت پایداری برای خودم ایجاد کنم، نگرانم که اگر روزی خبرنگاری را کنار بگذارم چه بر سرم خواهد آمد کسب و کار روزنامهنگاری تخصصی به شمار میآید و اغلب مشمول این گونه آستانهگذاریها نمیشود.
آیا باید به جای دیگری بروم، دوستانم و تمام کارهایم را به دست فراموشی بسپارم و بروم؟ از صمیم قلب امیدوارم این طور نشود، اما باید منتظر ماند و دید.
© The Independent