بوریس و برگزیت اتحاد را نابود کردند؛ استقلال اسکاتلند حتمی است

رفراندوم بالاخره برگزار می‌شود و نتیجه‌اش تلخ خواهد بود

Dominic Lipinski / POOL / AFP

او ممکن است انرژی دادن به حزبِ در حال احتضارِ محافظه‌کار را خوب بلد باشد. حتی با خیال پردازی بیشتر می‌توان گفت او ممکن است برگزیت را با توافقی مطلوب اجرا کند. اما در مورد مساله اسکاتلند، بوریس جانسون بدترین شخص ممکن است. اگر توری‌ها(محافظه‌کاران) می‌خواستند تمام تلاش‌شان را بکنند تا «انگلیسی‌ترین» نخست وزیر ممکن را برگزینند،‌ به سختی می‌توانستند گزینه‌ای بهتر از بوریس جانسون را انتخاب کنند. اینکه او خودش را «نخست وزیر اتحاد» معرفی می‌کند تنها بر این زخم نمک بیشتری می‌پاشد.

او به شکل خنده‌داری انگلیسی به نظر می‌رسد. او (به‌رغم کمی ریشه‌های متنوع در خانواده‌اش) انگلیسی است. مهم‌تر از آن، به‌رغم هر ادعایی که جانسون ممکن است داشته باشد، او در حال تبدیل حزبش به حزب ملی انگلستان است. برگزیت «انجام بده یا بمیر» یعنی مخالفت آشکارا با نظر مردم اسکاتلند، که نباید فراموش کنیم، به ماندن در اتحادیه اروپا رای دادند. آنها نمی‌خواهند با رهبری پارلمانی در وست مینستر که توسط اقلیتی از کاندیداهای محافظه کار اداره می‌شود، با نخست وزیری که توسط ۹۲ هزار عضو حزب توری، که اکثرشان سفیدپوست، ثروتمند، مرد و انگلیسی هستند،‌ از اتحادیه اروپا خارج شوند.

حتی روث دیویدسون، رهبر حزب محافظه‌کار اسکاتلند نیز ناخرسندی‌‌اش از سیاست‌ها و نوع برخورد جانسون را ابراز کرده ‌است. وی نیز در پاسخ به دیویدسون متحدش دیوید ماندل، وزیر امور اسکاتلند دولت را برکنار کرد. از زمانی‌که سیاست‌های تاچر باعث ایجاد بیکاری شد و مالیات بر رای وضع کرد، مردم رنج دیده اسکاتلند هیچگاه به اندازه امروز این حس را نداشتند که هیچ فهم مشترکی بین آنها و دولت مرکزی وجود ندارد. آنها حتی به سراغ سلاح قدیمی‌شان رفته‌اند: تعیین نماینده‌ای انگلیسی برای کرسی نمایندگی انگلیسی (رابین واکر برای ووتسر). خیلی زود خواهیم دید که او دامن اسکاتلندی نیز به تن خواهد کرد.

عجب گرفتاری‌!

مانند ازدواجی ناشاد هیچ اتحادی نمی‌تواند تا ابد رفتارهای سوء یکی از شرکا را تحمل کند. بنابراین نباید جای تعجب داشته باشد که در آخرین نظرسنجی‌ها تمایلی جدی به استقلال در صورت برگزاری رفراندوم دیده می‌شد - ۵۲ درصد به ۴۸ درصد به نفع استقلال از بریتانیا.

در رفراندوم سال ۲۰۱۴ رای ماندن در بریتانیا ۵۵/۳ درصد در مقابل ۴۴/۷ درصد ترک آن بود. به سختی می‌توان آن را اکثریتی جدی حساب کرد. از آن زمان تاکنون اسکاتلندی‌ها خود را در جایگاه قربانی اصلی سیاست‌های ریاضت اقتصادی یافته‌اند، نظرشان در مورد برگزیت مورد بی‌توجهی قرار گرفته و باز دوباره تحت قیمومیت دولتی قرار گرفته‌اند که توسط انگلیسی‌ها و برای منافع آنها اداره می‌شود.

بنابراین باید انتظار داشت رفراندوم بعدی پایانی باشد بر اتحاد سیصد ساله بین انگلستان و اسکاتلند. درست است؟ شاید نه هنوز.

اول اینکه لندن تصمیم به برگزاری رفراندوم می‌گیرد و نه ادینبورو. آن‌طور که می‌گویند این «مساله‌ای محفوظ» است. بدین معنی که اسکاتلند نمی‌تواند یکجانبه اعلام استقلال کند تا خودخواسته رفراندومی غیررسمی برگزار کند که به گفته نیکولا استورجن «عاری از تردید و چالش» باشد.

خانم استورجن می‌گوید تا سال ۲۰۲۱ قصد برگزاری رفراندومی دیگر را دارد - رفراندوم استقلال دو- ولی او در جذب موافقت لندن با دشواری‌هایی مواجه خواهد شد. او برای اینکار باید همان پروسه‌های که بین سال‌ها ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ طی شد را دوباره طی کند. در آن دوره مجموعه‌ای از اتفاقات، از جمله اقدامات قانونی و تهدید به برگزاری رفراندومی یک‌جانبه، کامرون را مجبور کرد با برگزاری رفراندوم موافقت کند.

در حال حاضر خانم استورجن محتاطانه برخورد می‌کند. او می‌گوید خواهان به رای گذاشته شدن این موضوع در پارلمان کنونی اسکاتلند است، یعنی تا قبل از مه ۲۰۲۱. ولی مشکلی بزرگ در این مورد وجود دارد: برگزیت.

از سوی دیگر برگزیت و به خصوص برگزیت بدون هیچ توافقی باعث خشم اسکاتلندی‌ها خواهد شد و احساس وطن‌پرستانه قدرتمندی علیه چیزی که بر خلاف اراده ملی آنها عملی می‌شود، بوجود خواهد آورد. بُعد احساسی مساله نمی‌تواند از این بیشتر و تحقیرآمیزتر باشد. اینکه اسکاتلند صرفا به عنوان منطقه‌ای دیگر از بریتانیا که طرفدار ماندن در اتحادیه اروپا بوده - مانند لندن یا باث - تلقی شود، نه شریک انگلستان در پادشاهی متحده که جایگاهی برابر با آن دارد. راه حل آن می‌تواند این باشد که در رفراندوم دوم به اسکاتلند (و شاید ولز و ایرلند شمالی) حق وتو داده شود. چنین اقدامی می‌تواند پادشاهی متحده بریتانیا و ایرلند شمالی را حفظ کند.

اما مساله دیگری که اینجا خودش را نشان می‌دهد، پول است. برگزیت ضربه اقتصادی شدیدی برای اسکاتلند خواهد بود، ولی اگر اتفاق بیفتند زمانی خواهد بود که رفراندوم دوم استقلال قرار است برگزار شود. در واقع برگزیت ممکن است تا همین ۳۱ اکتبر امسال نیز اجرا شود. برگزیت بدون توافق ضربه‌ای حتی بزرگتر به شرکت‌های اسکاتلندی، مردم و خدمات عمومی اسکاتلند وارد خواهد کرد. از سوی دیگر آیا مردم اسکاتلند می‌خواهند با دشوار کردن روابط اقتصادی‌شان با انگلستان به خودشان اردنگی بزنند؟ آنها ممکن است از انگلیسی‌ها خوش‌شان نیاید، ولی آیا آنها واقعا می‌خواهند اتومبیل‌ها و کامیون‌هایشان روزها پشت مرزهای جدید بین‌المللی بین انگلستان و اسکاتلند عضو اتحادیه اروپا بمانند؟ می‌خواهند انگلستان روی ویسکی‌های اسکاچ تعرفه وضع کند؟ آیا هیچ انسان عاقلی چنین چیزی می‌خواهد؟

درست مانند برگزیت، در بحث‌های رفراندوم استقلال دو مسأله جغرافیایی و اقتصادی - همانطور که در سال ۲۰۱۴ هم دیدیم - حضور گسترده‌ای دارند. در بحث‌های رفراندوم اصلی من از دیدن اینکه چقدر همه راجع به این صحبت می‌کنند که آیا استقلال با ماندن در بریتانیا وضع بهتری خواهد داشت و یا رفتن شوکه شده بودم. کسی از عزت ملی و حق تعیین سرنوشت صحبت نمی‌کرد. بحث درباره اقتصاد هیچ ایرادی ندارد ولی پس از برگزیت شوک اقتصادی‌ای که به اسکاتلند وارد می‌شود به خودی خود بد است و چیز خوبی را برای نظرسنجی‌های پس از برگزیت نمی‌شود پیش‌بینی کرد. اگر اسکاتلند بریتانیا را ترک کند و وارد اتحادیه اروپا شود، به هیچ شکلی نمی‌توان تصور کرد که بروکسل یا اتحادیه اروپا بتوانند خسارت‌های وارده به اسکاتلند را جبران کنند. اکثر کالاهای تبادل شده بین اسکاتلند و بقیه اروپا از راه بنادر انگلستان می‌گذرد و در جاهای دیگر بریتانیا خریده می‌شود.

علاوه بر این، در حالیکه جانسون در حال دست انداختن اسکاتلندی‌هاست آنها باید وارد منطقه یورو شوند و حقوق انحصاری ماهی‌گیران در اسکاتلند را رها کنند. بفرمایید.

مساله شرم‌آور این است که در جنوب مرز اسکاتلند و انگلستان، بحث در مورد استقلال اسکاتلند اصلا وجود ندارد. انگلیسی‌ها به این مساله با بی‌اعتنایی پاسخ می‌دهند و آن را مساله اسکاتلندی‌ها می‌دانند. متاسفانه باید بگویم برایشان اهمیتی ندارد. از همه کمتر هم برای محافظه‌کاران. متاسفانه باید بگوییم خیلی از مردم با کاندیدای محافظه‌کاران در بدفورد، رایان هنسون، موافقند. در سال ۲۰۱۴ او نوشت: «بزرگترین خدمت اسکاتلند به پادشاهی متحده در ۵۰ سال اخیر فراهم کردن متحدین پارلمانی برای حزب کارگر بوده‌است. در برابر مردم انگلستان شاهد بالا رفتن قیمت داروها و هزینه تحصیل در دانشگاه بود‌ه‌اند. در حالیکه هر دو این‌ها در اسکاتلند با استفاده از پول مالیات‌ دهندگان انگلیسی ملغی شده‌اند. نمایندگان اسکاتلندی حزب کارگر مانند یک قبیله‌ غارتگر سده‌های تیره قرون وسطایی هر چهار سال یک بار به جنوب می‌آیند تا همسایگان سخت‌کوش‌تر، ثروتمندتر و از نظر سیاسی عاقل‌ترشان را چپاول کنند. دیگر بس است».

و همینطور که می‌بینید این ریشه مشکلات است. در حال حاضر ممکن است حزب جدایی طلب اسکاتلند به خاطر آشوب بوجود آمده از برگزیت در رفراندوم ببازد و یا مجبور به دیرتر برگزار کردنش بشود. ولی سرانجام این رفراندوم برگزار خواهد شد و نتیجه آن تلخ خواهد بود. ازدواج به پایان رسیده، حتی اگر دو حزب نتوانند باورش کنند. وضع هر دویشان بدتر خواهد شد و نخواهند توانست در مورد طلاق توافق کنند. با اشک به پایان خواهد رسید. تصویری که بسیار آشنا به نظر می‌رسد.

https://www.independent.co.uk/voices

این مقاله ترجمه صحیح و صادقانه از منبع اصلی است و نظرات ابراز شده لزوما نمایانگر نظرات ودیدگاه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.

© The Independent

بیشتر از دیدگاه