وقتی موسیقی فیوژن از جنوب ایران سر بر می‌آورد

همه چیز درباره موسیقی مدرن بندرعباس

برخی از اعضای گروه جالبوت- عکس از شیرین رسام

وقتی از موسیقی فولکلور ایران حرف می‌زنیم معمولا صدای دوتار خراسانی‌ها در گوش‌مان می‌پیچد یا احتمالا نی‌انبان بوشهری‌ها. همچنین موسیقی گیلان، کردستان و لرستان و هر جای ایران هر کدام هویتی انکار نشدنی دارند که در همان لحظه‌های اولی که صدای ساز و آوازشان به گوش می‌آید، نقطه جغرافیایی‌شان هم جلوی چشم ظاهر می‌شود. 

اما وقتی صحبت از متفاوت‌ترین این موسیقی‌ها -آن هم با فاصله زیاد- می‌شود بدون شک آدرس به جنوب ایران و هرمزگان می‌رسد. موسیقی عمیقی که اتفاقا خیلی هم مدرن‌ است و جایی با وجود تمامِ ایرانی بودنش شانه به شانه موسیقی غرب می‌زند. 

تازگی موسیقی هرمزگان به قدری است که اگر حتی صدایش از چهل سال پیش به گوش برسد، انگار همین امروز و برای زندگی و حال و هوای این روزهای ما ساخته شده و همذات‌پندارانه خود را در زندگی‌مان جا کرده است؛ خواه بگوید «فهمُت ببه بالا» (فهمت را بالا ببر) که دغدغه‌ای کاملا اجتماعی را فریاد می‌زند و خواه بگوید «بی‌انتظارِ دیدِنِش، وا باد اَرَفتِن عالمت» که آهی‌ست برخاسته از نهاد آدمی‌زادی که عشق از اتفاقات جدانشدنی زندگی‌اش است. 

اما موسیقی هرمزگان چرا این اندازه تازه است؟ «محمدعلی ذاکری قشمی» خواننده گروه بندرعباسی «جالبوت» این‌طور پاسخ می‌دهد که این موسیقی تازگی و تفاوتش را به جغرافیا و بندرگاهی بودن مدیون است که رنگین‌کمانی از فرهنگ‌های مختلف آن منطقه را درون خود کشانده و البته از سوی دیگر به پدرانی همچون «ابراهیم منصفی» و «علیخان حبیب‌زاده». 

بندرگاهی و در تبادل با فرهنگ‌های مختلف بودن سبب شده که این موسیقی از مناطق مختلفی همچون هند، منطقه خلیج فارس، آفریقا و خود ایران تاثیر قابل توجهی بپذیرد. موسیقی هرمزگان و بندرعباس همچنین از لحاظ ریتمیک کاملا منحصر به فرد و بی‌نظیر است و به جرات می‌توان گفت، منطقه‌ای یافت نمی‌شود که این هویت ریتمیک را به جز بندرعباس به آن نسبت بدهیم.

اما پیش از آن‌که از حالِ موسیقی هرمزگان بدانیم، بهتر است گریزی بزنیم به گذشته‌ای که این هنر از آن‌جا زاده شده و رشد کرده است.

وقتی صدای زگ‌زگوی «نَصرُک» در کوچه‌ها می‌پیچید

داستان به صد سال پیش بازمی‌گردد. یا شاید هم بیشتر. اما چیزی که بچه‌های موسیقی‌دان بندرعباس از آن یاد می‌کنند، صدای ساز مردی به نام «نَصرُک» است که از صد سال پیش به گوش می‌رسد. نصرک (نصرالله) نوازنده‌ای دوره‌گرد بود و سازی داشت به نام «زگ‌زگو» که از یک قوطی حلبی، دسته‌‌ای بلند و چند سیم تشکیل شده بود و شباهت زیادی به گیتار داشت. 

نصرک با سازش در کوچه‌ها راه می‌رفت و با زبان بندرعباسی ترانه‌هایی می‌خواند که ساخته و پرداخته خودش بود؛ ترانه‌هایی که بعدها سینه به سینه منتقل و آن‌قدر معروف شدند که امروز بی‌آنکه نصرک را بشناسیم، بارها و بارها از زبان خوانندگان مختلف آن‌ها را شنیده‌ایم. «ممد عیدعلی» یکی از همین ترانه‌ها است که به اشتباه به آن «ممد حیدری» گفته می‌شود. 

نصرک که در زمان پهلوی اول و اوایل پهلوی دوم زندگی‌ می‌کرد، زبان بُرنده‌ و طنزگونه‌ای در بیان اتفاقات اجتماعی و سیاسیِ وقت داشت و آن‌طور که می‌گویند، مهم‌ترین عامل ماندگاری‌اش نیز همین بود. البته «ارسلان عطایی» کسی بود که با بازخوانی آثار نصرک به انتقال آن‌ها به شنوندگان آینده کمک بسیاری کرد.

علی‌خان حبیب‌زاده و موسیقی آلترناتیو هرمزگانی

بعد از نصرک، «علی‌خان حبیب‌زاده» موسیقی‌دان دیگری است که نامش در میان سردمداران موسیقی بندرعباس به چشم‌ می‌خورد و این موسیقی، تفاوت و ساختارشکنی‌اش را به نوعی مدیون او است. ریشه علی حبیب‌زاده در تئاتر قرار داشت و کارش را با بازیگری شروع کرد هرچند که بعدها آن‌قدر در موسیقی به شهرت رسید که بازیگری‌اش به حاشیه رفت. 

علی حبیب‌زاده با استفاده از سازهای سنتی هرمزگان موسیقی تازه‌ای آفرید که در آن به اساسی‌ترین ساختارهای موسیقیایی منطقه دست انداخته و آن‌ها را تغییر داده بود. تغییر در ریتم و تمپو و ایجاد یک موسیقی آلترناتیو در خطه هرمزگان از دستاوردهای مهم او بود که روی موسیقی‌دانان بعد از خودش اثر قابل توجهی گذاشت. حبیب‌زاده اما تنها موسیقی‌دان نبود؛ او دستی هم بر آتش ترانه‌سُرایی داشت و ترانه‌هایش نیز از آن‌هایی که تا آن روز در هرمزگان خوانده می‌شدند، متفاوت بود.

گروه‌های جدید هرمزگانی که در همین یادداشت به آن‌ها خواهیم پرداخت نیز از علی حبیب‌زاده بسیار وام گرفته‌اند. مثلا ترانه «لنج و بیوه» که احتمالا با صدای داماهی آن را شنیده‌ایم، متعلق به حبیب‌زاده است و قصه رنج زنی بیوه و سوار بر لنج را از زبان خودش مطرح می‌کند که در یک روز طوفانی می‌خواهند برای سبک شدن لنج او را که ضعیف‌ترین عضو جمع است، به دریا بیاندازند. «واخ و ولک» یا همان گریه و زاری و همچنین ترانه معروف «فهمت ببه بالا» که از آن گفتیم نیز ترانه‌هایی هستند که گروه فیوژن «جالبوت» آن‌ها را اجرا کرده است.

ابراهیم منصفی؛ یک عاشقانه آرام و مدرن

احتمالا بیشترین نامی که از موسیقی هرمزگان و بندرعباس به گوش‌مان خورده، ابراهیم منصفی است. ابراهیم منصفی که هم‌دوره علی‌خان حبیب‌زاده و رفیقش بود، تاثیر کم‌نظیری روی موسیقی هرمزگان و مدرن شدنش داشت. منصفی در سال ۱۳۲۴ در بندرعباس متولد شد و نوجوانی و جوانی‌اش به فعالیت در راه ادبیات، تئاتر و موسیقی گذشت. ابراهیم منصفی با نام مستعار «رامی»، از موسیقی زیاد می‌دانست و همین هم سبب شد که به موسیقی هرمزگان رنگ و بوی تازه‌ای آن هم با گیتار که سازی کاملا غربی بود، بدهد. 

به همین دلیل آن‌چه که رامی می‌سازد و می‌نوازد را بیش از «فولک» باید نوعی از «کانتری» نامید. رامی همچنین شاعر هم بود و از اولین کسانی به شمار می‌آمد که در جنوب ایران، شعر نو می‌گفت. برای همین هم به «نیمای هرمزگان» مشهور شد. منصفی فانوس موسیقی مدرن هرمزگان است و علاوه بر موسیقی تاثیر مستقیمی در ادبیات، ترانه‌سرایی، فیلمسازی و همه هنرهای آن خطه گذاشته. 

بازخوانی ترانه‌های منصفی همین امروز هم در میان گروه‌های نوگرای هرمزگانی رایج است. برای مثال قطعه «لبخند» با آن ترانه تر و تازه‌ و گیتار ساده اما قلقلک ‌دهنده‌اش، قطعه‌ای است که تقریبا تمام گروه‌های موسیقی هرمزگانی آن را بازخوانی کرده‌اند. یا ترانه «موا برم تنها بشم» که آن را با صدای «محسن نامجو» شنیده‌ایم هم از کارهای رامی است. 

اما شاید از مهم‌ترین خواننده‌هایی که آثار منصفی را با وفاداری کامل به ترانه، گویش و موسیقی او اجرا کرده، «سهیل نفیسی» باشد. خواننده و آهنگسازی که خود هرمزگانی نیست اما قطعات منصفی را به خوبی اجرا می‌کند. 

خواننده گروه فیوژن جالبوت معتقد است که بزرگترین درسی که منصفی به امثال آ‌نها داده این بوده که پیش از هرچیزی خودشان باشند و در این صورت چون از دل برآیند لاجرم بر دل نشینند. او را که سرانجام با مرگی خودخواسته با زندگی خداحافظی کرد، به نوعی می‌توان سردمدار صداهایی دانست که امروز از گروه‌های تلفیقی هرمزگان به گوش می‌رسد. گروه‌هایی که در ادامه از آن‌ها خواهیم گفت.

جن رفته در این شعر، در این وزن عروضی!

ویژگی منحصر به‌فرد موسیقی بندرعباسی، شعر آن است. ادبیات و نوع بیان کلمات، آکسان‌ها، گویش و هوشمندی در به کار بردن کلمه‌ها و اصطلاحات مشخصه‌‌هایی هستند که در این موسیقی بیش از حد به چشم می‌خورند. قطعه «دیوانه» از گروه داماهی با آن شعر ساده اما در عین حال عجیب و غریبش مصداق این ویژگی است. 

شعرهایی که از ابراهیم منصفی کم تاثیر نگرفته‌اند اما گرما و سادگی جنوب را هم نمی‌توان در لابه‌لای کلمات آن‌ها دست کم گرفت. آن‌جا که داماهی می‌گوید «جن رفته در این شعر، در این وزن عروضی» را می‌توان تعمیم داد به بیشتر اشعاری که از خاک هرمزگان برمی‌خیزند که البته اگر جن را آن حالت عجیب و غریب و مست‌گونه آدم تفسیر کنیم. علاوه بر شعر، گویش بندرعباسی نیز آن‌سوی دیگر ماجرای جذاب بودن این موسیقی است. گویشی که حتی اگر نباشد و پنهان شود، باز به خاطر آن‌که در حنجره و روح خواننده و روایتگر ریشه دوانده، خروجی گرمی دارد. 

مثلا قطعه «شنا کن» از گروه جالبوت و با ترانه‌ای از «محمود طلوعی» که برای «آلان کردی» کودک پناهجوی سوری که در مدیترانه غرق شد، خوانده شده -و درواقع نامه‌ای سرگشاده است به آن‌ها که لاجرم مهاجرت می‌کنند- با آن‌که کاملا فارسی است اما همان حس و حال جنوب را به واسطه نوع بیان و تنظیم به خوبی منتقل می‌کند.

گروه‌های هرمزگانی و یکه‌تازی در موسیقی فیوژن

در دهه‌های اخیر گروه‌های زیادی از هرمزگان برخاستند و موسیقی جدیدی را از آن منطقه روایت کردند. «مامبو لِیوا»، «کلِیز»، «ریچاک»، «جهله» و افرادی مثل «فاضل پیش»، «محسن آزادبخش»، «مجید سالاری»، «رضا کولغانی» که امروز گروه داماهی را دارد و گروه جالبوت با خوانندگی «محمدعلی ذاکری قشمی» و بسیاری دیگر همه از نمونه‌های هرمزگانی هستند که امروز بیش از هر منطقه دیگری در ایران به صورت جدی در زمینه موسیقی فیوژن یا تلفیقی فعالیت می‌کنند، اجرا می‌گذارند و آلبوم منتشر می‌کنند. 

جدیدترین آلبومی که در این سبک و سیاق منتشر شده، آلبوم «در من برو شکار» از گروه داماهی است و گروه جالبوت نیز آلبوم دیگری در دست انتشار دارد که به زودی آن را روانه بازار موسیقی فیوژن هرمزگانی خواهد کرد.

بیشتر از فرهنگ و هنر