برج میلاد را در یک روز تمیز میتوان از هر جایی در تهران دید. اوایل دهه هفتاد ایده اولیه احداث این برج مطرح شد تا سمبل شهر تهران باشد. تهران، مربع خاکستری سیمانی گسترده شده در دامنه البرز که جوانترین کلانشهر ایران و پایتخت آن است، روزگاری با مساحت سه فرسنگ و نیم ۱۲ دروازه داشت. از آن دروازهها تنها اسمی به یادگار مانده است.
زمانی که تهران جوان، در مقابل اصفهان کهن، پایتخت ایران شد، شاهان قاجار تلاش کردند هویت این شهر را با سلسله پادشاهی خود پیوند بزنند. نامهایی که هنوز در مرکز تاریخی تهران به گوش میخورد.
از فوزیه تا امام حسین
شهروندان سالمند تهرانی اعتقاد دارند، تهران هویت خود را ازدست داده است. روایتگری از تهران قدیم شنیدنی است: «هر محله اسمورسم و تاریخی داشت. هر کوچه و خیابان وجه تسمیه خودش را داشت. مثلاً یکی از محلات جنوب تهران بود که آن را خاکبرداری و خاکش را به مصرف حصارکشی تهران رسانده بودند، شد چاله حصار. میدان تیر، دروازه قزوین، سنگلج و غیره هرکدام به دلیلی این اسمها را داشتند. بعد یک شب اسم این میدان توپخانه شد امام خمینی. ایشان چه ربطی به این میدان داشت که اسمش اینجا بیاید. وقتی محمدرضا شاه پهلوی ازدواج کرد یک میدان جدیدی بود که اسمش شد به اسم ملکه. بعد شاه زنش را طلاق داد و مردم سرگردان شدند. الآن اسم این میدان امام حسین است. ربطش را ما هنوز نمیدانیم».
انقلاب ۵۷ یک انقلاب ایدئولوژیک بود که موجی از تغییر نامها را هم با خودش آورد. تهران بهعنوان پایتخت بیشترین تغییر را به چشم دید. در فاصلهی چند ماه خیابانها، ساختمانها، دانشگاه و بیمارستانها و مدارس نامهای جدیدی داشتند که بعد از گذشت چهل سال هنوز باعث سردرگمی شهروندان تهرانی است.
اما این تغییرات تنها به نام محدود نشد و کاربری فضاهای شهری نیز تغییر کرد. یکی از نمادینترین این تغییرات تبدیل زمین فوتبال دانشگاه تهران به محل برگزاری نماز جمعه بود. این تغییر کاربری که قرار بود به صورت موقت باشد تا چهل سال بعد هم ادامه یافت و هر هفته به مدت چند ساعت در ظهر روز جمعه فضای داخل دانشگاه تهران و خیابانهای اطراف، تا محدوده بلوار کشاورز، برای اقامه نماز جمعه قرق میشد.
از نگاه علم جامعهشناسی و برنامهریزی شهری آن چیزی که باعث ایجاد هویت یک شهر میشود تعامل طولانی مدت مثبت و پایدار شهروندان با محیط زندگی است. اما در تهران تنها محلهها نیستند که زودبهزود چهره ساختمانهایشان تغییر میکند، بلکه هر سال تابستان، موج عظیمی از ساکنین آنها هم جابهجا میشوند.
بسیاری به دلیل جابجایی هر ساله، دوستی های زیادی نمی توانند ایجاد کنند. یکی از آنها مریم است؛ زن خانهدار ساکن نظامآباد تهران که میگوید: «ما هم در بچگی مستأجر بودیم. اما بیست سال همان خانه نشسته بودیم تا پدرم خانه خرید. تمام بچهها توی کوچه بازی میکردیم. امن هم بود چون همدیگر را میشناختیم. گرسنهمان میشد در خانه همسایه را میزدیم نون و پنیر میخوردیم. همسایه مثل خانواده بودند. الآن به خاطر قیمت اجاره خانهها هرسال مجبوریم خانه عوض کنیم. احساس میکنم توی شهر غریب زندگی میکنم. توی تمام کوچه حتی با یکخانه رفتوآمد نمیکنیم. سلام و علیک هم نداریم».
روانشناسان اعتقاد دارند که فضای نامتناسب شهری باعث گسسته شدن پیوندهای اجتماعی روزانه و رشد افسردگی و خودکشی در تهران شده است.
شهروند تهرانی دسترسی به فضایی برای رفع خستگی یا رهایی از تنش روزانه ندارد. پارکها و فضاهای سبز محدود هستند و ایجاد آنها در نقاط مختلف شهر بر اساس نیاز شهروندان نیست. هرروز بعد از تمام شدن ساعات کار اداری شاهد ترافیک سنگین در بیش از سی بزرگراه تهران هستیم. چون فضایی برای رفع خستگی و معاشرت به صورت یکسان در سطح شهر در نظر گرفته نشده است که بعد از اتمام کار با فاصله تقریباً ۱۵ دقیقه پیادهروی به یک مکان عمومی مانند پارک، سینما یا کافه دسترسی داشته باشیم. پارکهایی که داریم برای معاشرت اجتماعی شهروندان و برگزاری جشنهای عمومی طراحی نشده است.
بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم
با غمانگیزترین حالت تهران چه کنم
( علیرضا آذر)
حفاظ و دیوارهایی که چندین سال محوطه میانی میدان هفتتیر را احاطه کرده بود سرانجام برداشته شد و حاصل کار در چشم شهروندان تهرانی تکرار تجربههای ناموفق قبلی بود.
رضا از سال ۷۸ ساکن تهران است و عقیده دارد شهرداری عمداً میخواهد از شهر تهران خاطرهزدایی کند: «در همه جای دنیا شهرداریها تلاش میکنند با داستان ساختن برای ساختمانها و پلها و خیابانها پول دربیاورند. مثلاً آدامس به دیوار چسباندن، شده جاذبه توریستی. اما شهرداری تهران عمداً میخواهد همه خاطرههای واقعی ما را هم پاک کند. شکل و شمایل همه میدانها را عوض میکنند. چهارراه ولیعصر را با آن همه معروفیت میبندند. چنارهای خیابان ولیعصر را قطع میکنند. کافهها را میبندند. بساط کتابفروشهای خیابان انقلاب را جمع میکنند. چطور میتوانیم شهری را دوست داشته باشیم که هیچ جایش هیچ خاطرهای نداریم؟»
ارزشهای مورد نظر جمهوری اسلامی مشخصاً با هر نوع رفتار جمعی خارج از چهارچوبهای مذهبی و عقیدتی در تضاد است. محسن هاشمی، رئیس شورای شهر تهران اعتقاد دارد که حتی ساعات حضور شهروندان در شهر باید مطابق قانون محدود باشد و زیست شبانه برخلاف ارزشهای خانواده و برآمده از فرهنگ غربی است.
نخستین طرح جامع تهران در سال ۱۳۴۷ با افق ۲۵ ساله توسط مهندسان مشاور عبدالعزیز فرمانفرماییان و ویکتور گرئون در پنج جلد تهیه شد. اساس این طرح بر محدود کردن جمعیت تهران به میزان پنج میلیون و ۵۰۰هزار نفر در سال ۱۳۷۰ و پذیرش الگوی توسعه خطی (شرقی- غربی) استوار شده بود که با تمام تغییرات و مشکلات خود تا به امروز مبنای قانونی توسعه شهر تهران بوده است. طرحی که قرار بود تهران را به شهری تبدیل کند که شهروندانش دوستش داشته باشند.
ﺗﻬﺮﺍﻥ ِ ﺳﮑﺘﻪ کردهی ﺍﺯ ﻫﺮ ﺩﻭ ﭘﺎ ﻓﻠﺞ
ﺗﻬﺮﺍﻥ ِ وصلهپینه ﺷﺪﻩ ﺑﺎ ﺧﻄﻮﻁ ﮐﺞ
(شعر از فاطمه اختصاری)
محمدرضا، ساکن محله هفت تیر، پدر چهار فرزند و بازنشسته آموزشوپرورش اعتقاد دارد که شهروندان گروگانهای غیررسمی هستند: «هوای آلوده را نفس میکشیم و از سکته قلبی میمیریم. بهجای فضای سبز بیشتر و اتوبوسهای مجهزتر هر روز مرکز خرید و مال و برج تجاری ساخته میشود. ما مردم معمولی در این شهر فقط عوارض و مالیات میدهیم و جریمه میشویم. از اول خیابان تا اینجا شما تاریخ صد سال ایران را میبینید. نمای آجر بهمنی، سیمان، سنگ مرمر سفید، کاشیکاری، آجر سهسانتی، گرانیت سیاه و نمای شیشهای. از خانه بهارخواب دار تا قوطیهای بدون تراس ده طبقه بدون پارکینگ. اینجا یک زمانی قشنگترین محله تهران بود الآن شده شانه دندانشکسته متری چهل میلیون تومان»
طرح تخصیص اماکن عمومی برای راهپیمایی و ... یادتان هست؟ پس چرا در بازسازی میدان هفت تیر به ان توجهی نشد؟ https://t.co/lZiI2P87XT
— حسن اسدی زیدآبادی (@hasanasadiz) July 6, 2019