سی سال پس از درگذشت پوران؛ فرجامی تلخ برای صدایی محزون

زندگی پوران سرشار از اتفاقاتی خبرساز بود که هنر و صدایش را به حاشیه برد

پوران که نام اصلیش، «فرح‌دخت عباس طاقانی» بود، خوانندگی را تحت تاثیر خاله آوازه‌خوانش، «عزت روحبخش» تجربه کرد-عکس از شبکه‌های اجتماعی

در تاریخ موسیقی معاصر ایران برخی ترانه‌ها و خوانندگان آن‌ها به قدری بین عام و خاص شهرت پیدا کردند که به رغم تکرار آن از نسلی به نسلی دیگر، همچنان در زمره آثار و ترانه‌های به‌یادماندنی‌اند و از خاطر نخواهند رفت. ترانه «گل اومد بهار اومد» پوران از چنین ویژگی برخوردار است. ترانه‌ای که بیژن ترقی شعر آن را سرود و مجید وفادار ملودی زیبای آن را ساخت و پوران با صدای محزون و تاثیرگذارش آن را خواند. این ترانه به‌رغم آن که سالیانی از عمرش می‌گذشت برای آخرین بار در نوروز سال ۱۳۵۷ با حضور خود پوران در برنامه نوروزی تلویزیون بازخوانی شد تا نوستالژی آن برای ایرانیان بیشتر شود. مخاطبان و علاقمندانی که پس از آن و بیش از ۴۰ سال دیگر تکخوانی هیچ زنی را نشنیدند.

این ترانه بعدها و به تکرار از سوی خوانندگان دیگر در محافل بزم و شادی بارها وبارها بازخوانی شد و می‌شود.

پوران که ۱۲ مهرماه سی‌امین سالگرد درگذشت او بود، در تاریخ ترانه و موسیقی ایران دهه‌های سی تا پنجاه نام و عنوانی ویژه دارد. مرگ او در تلخی و درد واقع شد. چرا که برای پی‌گیری یک مساله خانوادگی (تقسیم ارث) به ایران رفت، درگیر یک بیماری پیچیده شد و هم‌زمان ممنوع‌الخروج شد تا مرگی تلخ را پیش از پایان دهه ششم زندگی تجربه کند. او ۱۲ بهمن ۱۳۱۲ به دنیا آمد و از جمله هنرمندانی بود که در میانسالی بوسه مرگ خط پایان زندگی او را رقم زد.

پوران که نام اصلیش، «فرح‌دخت عباس طاقانی» بود، خوانندگی را تحت تاثیر خاله آوازه‌خوانش، «عزت روحبخش» تجربه کرد. خود از روزی یاد می‌کند که به همراه خاله‌اش به صفحه‌فروشی رویال رفته بود تا او (خانم روح‌بخش) صفحه جدیدش را پر کند: «خاله‌ام کار فوری داشت. رفت تا پس از مدتی برگردد. ارکستر آماده بود و از من خواستند که بخوانم و من خواندم بدون آن که بدانم صدایم را ضبط کرده‌اند. همان صفحه‌فروشی اولین صفحه من را به نام "کجایی کجایی" به بازار فرستاد که پشت این صفحه آهنگ "رفتی نگفتی" پر شده بود. با همین صفحه مردم با صدای من آشنا شدند.»

این تک‌ترانه سبب شد تا شوق کار بیشتر در او جان بگیرد. آشنایی او با عباس شاپوری جرقه‌ای را در زندگی و کارش سبب شد که خلق برخی از ترانه‌ها شعله و نتیجه این جرقه بود.

عباس شاپوری به عنوان آهنگساز و نوازنده ویلن و از شاگردان صبا و یاحقی، در سال ۱۳۲۵ تنظیم و ساخت ترانه معروف «گل‌پامچال» را برای عزت روحبخش بر عهده گرفت و در زمان ضبط این ترانه بود که با خواهرزاده ۱۴ساله خانم روحبخش و صدایش آشنا می‌شود. به نوشته شاهرخ نادری در کتاب خاطراتش: «پوران کلاس موسیقی را با عباس شاپوری شروع کرد و مدت‌ها با عنوان بانوی ناشناس در رادیو برنامه اجرا کرد.»(ص-۴۱۳)

نادری که خود برنامه‌ساز رادیو بود درباره استعداد پوران به این نکته اشاره می‌کند: «بااستعدادترین خواننده رادیو بود، چون وقتی آهنگی را یک‌بار می‌شنید، درنهایت بار دوم می‌خواند و می‌رفت ولی بعضی‌ها شاید چندین بار می‌خواندند ولی باز هم اشتباهاتی را مرتکب می‌شدند.»(ص-۴۱۲)

او همچنین از دست‌ودلبازی‌های پوران هم نکته جالبی نقل می‌کند: «خانم شاپوری دستمزد زیادی نداشت ولی همان مقدار را هم به اعضای ارکستر می‌بخشید و می‌رفت.» (همان-۴۱۲)

آشنایی مردم البته کافی نبود تا کار پوران به عنوان خواننده تثبیت شود، بلکه حضور و عشقی که میان او و عباس شاپوری در همان سنین نوجوانی به وجود آمد به کارهای او رنگ و طعمی دیگر داد و سبب شد تا او برخی از بهترین کارهایش را با شاپوری بخواند.

سه‌گانه رستگارنژاد، شاپوری و پوران

اوج دوران اولیه کار پوران حاصل همکاری او با ناصر رستگارنژاد و عباس شاپوری بود. رستگارنژاد در گفت‌وگویی که رادیو آلمان با او داشت از ساخت ۲۴ ترانه برای پوران یاد کرده است که از جمله معروف‌ترین آن‌ها ترانه «رقیب» و نیز «شب‌ بود، بیابان بود» را می‌توان نام برد. شب بود بیابان بود را بعدها ویگن هم ‌خواند. همکاری رستگارنژاد با پوران به دلیل آن چه که ناصر رستگارنژاد در همین گفت‌وگو حسادت نامید، قطع شد اما او بر صدای بی‌نظیر پوران تاکید کرده و می‌گوید: «من به جرأت می‌گویم که در زمان حیاتم خواننده‌ای به استعداد پوران در فراگیری ترانه ندیده‌ام.» در ادامه وقتی از او می‌پرسند که بین دو خواننده‌ای که برای آن‌ها ترانه ساخته‌است (الهه و پوران) کدام را بیشتر می‌پسندد از پوران نام می‌برد و استعدادش را شاهکار می‌خواند. دیدگاه رستگارنژاد از آن جهت اهمیت دارد که او از معدود ترانه‌سراهایی بود که با نت و موسیقی و آهنگسازی نیز علاوه بر سرودن شعر ترانه آشنا بود.

در همین دوران یکی از خاطره‌انگیزترین ترانه‌های پوران و شاپوری با عنوان «تک‌درخت» در مایه اصفهان ساخته می‌شود. شعر این ترانه را اسماعیل نواب صفا سرود که بعدها همین عنوان را بر کتاب ترانه‌هایش نهاد.

طلاقی متفاوت و خبرساز

پوران پس از این دوران از عباس شاپوری جدا می‌شود. شاید اگر جدایی پوران از عباس شاپوری در وضعیتی عادی و همانند روابط دیگر هنرمندان با همسرانشان اتفاق می‌افتاد، نیازی به طرح آن نبود اما ورود یک چهره حکومتی و قدرتمند که در آن زمان ریاست ساواک را بر عهده داشت به زندگی شخصی پوران، بر اهمیت چنین رخدادی اضافه می‌کند. اتفاقی که به رغم پی‌گیری‌ها و شکایت‌های عباس شاپوری درنهایت به جدایی این دو انجامید. روایت‌ها از شیفتگی تیمور بختیار به پوران حکایت دارد و این که حتی او را یک‌بار به خارج از ایران برد. شاپور نادری نیز در کتابش به این نکته اشاره می‌کند، در شبی که بعد از دیدار آخر با پوران، به خیابان می‌زنند و عباس شاپوری نکاتی را برای او بیان می‌کند.

به گفته شاهرخ نادری خانمی به نام سیما، پای پوران را به سینما و محافل شبانه هنرمندان باز می‌کند و در یکی از این محافل تیمور بختیار شیفته پوران می‌شود: «تیمور بختیار که قدرت زیادی در دستگاه حکومتی داشت، به زندگی ایشان وارد می‌شود و حتی یک‌بار آقای بختیار ایشان را به زور از فرودگاه می‌برد و مدتی با هم زندگی می‌کنند و این ماجرا باعث جدایی پوران از عباس شاپوری می‌شود.» (خاطرات هنری- ص ۴۱۳)

چند سال بعد از این جدایی خبرساز و با فشار مردم و افکار عمومی یک اثر درخشان از همکاری این دو متولد می‌شود. «بیگانه» یکی از ترانه‌های جاودانه با شعری از تورج نگهبان که خود در گفت‌وگویی رادیویی ‌شان نزول این ترانه را گفته است. به گفته نگهبان چهار سال بعد از جدایی پوران از شاپوری، مردم و مقامات بالا تماس‌های بسیاری می‌گیرند که اثری حاصل همکاری این دو ساخته شود که شاپوری ناراحت می‌شود و قهر می‌کند، اما در نهایت فشار به اندازه‌ای بود که می‌پذیرد و قرعه سرایش شعر ترانه هم به نام نگهبان می‌افتد. نگهبان می‌گوید در پمپ بنزین بود که پیک موتوری دستور معینیان را به او ابلاغ کرد که ترانه بیگانه را می‌سراید که در آن به گفته خودش نوعی وداع و جدایی عباس شاپوری از پوران را  توصیف کرده است، با این مطلع:

«چه کنم یارم چو به یاد آرم تو و مستی‌های گذشته»

از جمله آهنگسازانی که با پوران کارهای شنیدنی به یادگار نهاد، انوشیروان روحانی بود، روحانی شوهرخواهر پوران بود و همین نسبت خانوادگی سبب شد تا آثاری را چه در سینما و چه در آلبوم و تک‌ترانه برای او آهنگسازی کند. از جمله این آثار می‌توان به «دختر کولی»، «دل من طاقت نداره» و «از من بگذر» اشاره کرد.

بخشی دیگر از فعالیت‌های پوران به بازی و خواندن در سینما مرتبط است. در کارنامه بازیگری او فیلم‌هایی چون طلای سفید، طوفان بر فراز پاترا، لاله آتشین، گرگ‌های گرسنه، گدایان تهران، بی‌قرار، اول هیکل و … جای گرفته که هم نقش‌آفرینی و هم ترانه‌سرایی کرده است. آثاری که عمده آن‌ها فیلم‌های با کیفیت ضعیف از نظر فیلمنامه و کارگردانی بودند و هدفی جز سرگرمی نمی‌توان برای آن‌ها متصور شد.

ازدواج دوم پوران با روشن‌زاده، مفسر معروف ورزشی بود و آن‌چنان که پوران در یکی از معدود گفت‌وگوهایش عنوان کرده است، از اختلافات او با همسرش بر سر همین خواندن در سینما بود که به گفته خودش توافق شده بود که تنها در رادیو بخواند.

مرگی تلخ در خاک وطن

درباره فرجام کار پوران و این که چه شد او نتوانست در لس‌آنجلس موفق شود، شاید تنها منبع همان سخنان رستگارنژاد با رادیو آلمان باشد. او که سال‌های قبل از انقلاب و بعد از ساخت ۲۴ ترانه همکاریش را با پوران قطع کرد، بعد از انقلاب و در لس‌آنجلس بار دیگر پوران را در مغازه خواروبار فروشی ملاقات می‌کند و آن چنان که خود تعریف می‌کند، با اصرار پوران دو ترانه برایش می‌سراید. پیش‌بینی ناصر رستگارنژاد این بود که پوران می‌تواند گل کندو در لس‌آنجلس شهرتی به هم بزند اما اجراهای پوران چندان موفق نبود و او سرخورده از این بی‌توفیقی کار را رها می‌کند.

رستگارنژاد اختلاف با همسر دوم (روشن‌زاده) را یکی از دلایل این عدم‌موفقیت می‌داند و عنوان می‌کند که پوران سپس به ایران رفت ومدتی با گوگوش هم‌خانه شد تا این که به دلیل عود کردن بیماری کبدی در بیمارستان درگذشت.

دقیق‌ترین روایت درباره مرگ پوران را شاهرخ نادری در کتاب خاطراتش نوشته است. به گفته او پوران از او می‌خواهد که سه تن را بر بالینش بیاورد، گوگوش که مدتی در منزل پوران زندگی می‌کرد و از قرار بعد از انقلاب آن دو مدتی با هم همخانه بودند، مصیبی و عباس شاپوری، گوگوش و مصیبی را نادری به آسانی بر بالین پوران می‌آورد، اما برای آن که عباس شاپوری را راضی به آخرین دیدار با همسر سابقش کند، تلاش بسیاری کرد: «وقتی به بیمارستان رفتیم، در چهره‌اش دیدم که این مرد با چه التهاب و هیجانی تن به درخواست من داده است… وقتی در اتاق را باز کردم و عباس شاپوری خانمش را دید، تمام بدنش شروع به لرزیدن کرد و نتوانست خودش را نگه دارد و تخت او را با دو دستش گرفت تا خودش را روی پا نگه دارد. همان لحظه پوران گفت: عباس مرا ببخش، هنوز هم مردم بعد از ۳۵ سال جدایی به من می‌گویند پوران شاپوری و عباس هم گفت من بخشیده‌ام، اتفاقی نیفتاده است.» (شما و رادیو- خاطرات هنری شاهرخ نادری-ص ۴۱۳)

درنهایت پوران در ۱۲ مهر۱۳۶۹ در بیمارستان خاتم‌الانبیاء تهران در حالی که بیماری کبدی او عود کرده بود، درگذشت و پیکرش را در امامزاده طاهر کرج دفن کردند، اگر چه صدای تاثیرگذارش پس از گذشت بیش از سه دهه از درگذشت او همچنان نوازشگر گوش‌ مشتاقان موسیقی ایرانی است.

بیشتر از فرهنگ و هنر