اصلاح طلبی؛ امید واهی به اصلاحات تدریجی

نگاهی به کتاب «حقوق بشر و عاملان تغییر در ایران»

به گفته وزیر کشور در انتخابات مجلس یازدهم تنها ۴۲/۵۷ درصد از واجدین شرایط پای صندوق‌های رای رفتند - Nazanin Tabatabaee/REUTERS

بررسی کتاب

میزان مشارکت پایین مردم در انتخابات مجلس ۹۸ بازتاب دهنده دلسردی عمومی از رفتن به پای صندوق‌های رای در انتخاباتی با نتایجی کم و بیش روشن بود. این دلسردی، واکنش طبیعی در برابر کسانی هم است که با رای مردم وارد مجلس و کاخ ریاست جمهوری می‌شوند، وعده تغییرات و اصلاحات را می‌دهند، اما خواسته یا ناخواسته با خلف وعده، مردم را ناامید می‌کنند. آخرین موردش حسن روحانی است که عملا از سرکوب مردم در جریان اعتراضات آبان ماه به خاطر گرانی بنزین حمایت کرد، و در جریان سقوط هواپیمای اوکراینی در تهران نیز به لاپوشانی عملکرد سپاه پرداخت. او را در واقع می‌توان آخرین میخ بر تابوت جریان سیاسی اصلاحات در ایران دانست.

کتاب ربکا بارلو و شهرام اکبرزاده، تا حدی می‌کوشد دلایل شکست سیاست معطوف به اصلاحات در ایران را از زوایه حقوق بشر توضیح دهد. جریان‌های معروفِ موسوم به اصلاح‌طلبی و تحول خواهی، از اصطلاح‌طلبان دولتی گرفته تا کارزار یک میلیون امضا و جنبش‌های دانشجویی و زنان، در هر دو فرآیند اصلاح نظام جمهوری اسلامی ایران از داخل و بیرون نظام شکست خورده است و حوزه سیاسی روز به روز بیشتر از وجود نیروهای تحول‌خواه تصفیه شده است و برآیند آن، تحکیم هرچه بیشتر پایه‌های جمهوری اسلامی ایران و رفع خطر جنبش دوم خرداد و شکل‌گیری جریان‌های «مردم‌بنیاد» بوده است.

این کتاب، مجموعه مقالاتی از پژوهشگران و دانشگاهیان ایرانی است که به همت شهرام اکبرزاده و ربکا بارلو، محققان موسسه شهروندی و جهانی شدن در دانشگاه دینکن استرالیا، جمع‌آوری شده است و توسط انتشارات معتبر «پالگرف» به چاپ رسیده است. نکته محوری کتاب، توضیح این موضوع است که «تلاش‌ها برای بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران نه تنها به خاطر شرایط دشوار داخلی، بلکه محاسبات اشتباه، شکست خورد. نقایص عملکردها، دفاع از حقوق بشر را تضعیف کرده است.»

به اعتقاد نویسندگان کتاب، این سوءمحاسبه دلایل زیادی دارد، اما مهمترین‌شان، باور نیروهای اجتماعی و سیاسی بعد از دوم خرداد به اصلاح پذیری جمهوری اسلامی ایران بود. در این کتاب، «نیروهای اصلاح‌طلب» الزاماً محدود به حامیان خاتمی و روحانی نیستند و شامل تمام گروه‌هایی می‌شود که تحقق اصلاحات در نظام سیاسی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران را در چارچوب قانون و تفسیر جدید از اسلام، ممکن دانسته‌اند. 

به گفته نویسندگان، جریان‌هایی مانند فراکسیون زنان در مجلس ششم و کانون مدافعان حقوق بشر، همیشه با دقت تمام می‌کوشیدند که تغییرات پیشنهادی‌شان، در چارچوب قوانین و قرائتی از اسلام  بگنجد. اما «روحانیان حاکم با انتخاب‌های راهبردی، برخی از وجوه این قرائت را می‌پذیرفتند و برخی وجوه دیگر را رد می‌کردند.» البته، موضوع به اینجا هم خاتمه نیافت. نیروهای حاکم به شکل حساب شده و مداوم، تمام فعالان، روشنفکران و روزنامه‌نگاران حامی اصلاحات و تغییرات را، علیرغم توسل آنان به قوانین جمهوری اسلامی ایران و ابراز وفاداری به اسلام، سرکوب، زندانی و تبعید کرده‌اند. 

اصلاح‌طلبی زمانی موفق می‌شود که نظام حاکم، به قوانین و مقررات خود پایبند باشد. نیروهای تحول‌طلب با استناد به قانون، فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی خود را موجه دانسته‌اند و وکلایی نیز در دادگاه‌ها، با استناد به قوانین، از حقوق متهمان دفاع کرده‌اند. اما نویسندگان این کتاب نشان می‌دهند که چگونه نظام، قوانین جاری خود را نقض می‌کند: «در پرونده‌های سیاسی، هیچ سندی علیه متهم در دادگاه ارایه نمی‌شود. فقط یک سلسله اتهامات مطرح می‌شود. اصل رایج، پرونده‌سازی علیه متهمان از سوی نیروهای امنیتی در جریان بازجویی است.»

تمرکز این کتاب روی تجربه اصلاح‌طلبان در داخل و بیرون از حکومت، برای بهبود وضعیت حقوق بشر و دموکراسی در ایران است. در این کتاب دو جریان از نیروهای موسوم به اصلاح‌طلبی توصیف شده است که یکی از آن‌ها، رسیدن به تغییرات مطلوب مدنی و دموکراتیک را از طریق چانه‌زنی با حلقه‌های قدرت در داخل نظام و پرهیز از رویارویی مستقیم، ممکن می‌دانست، و جریان دیگر می‌کوشید تا با راه‌اندازی کارزارهای اجتماعی، به آگاهی عمومی از مسایل مدنی و دموکراتیک بیفزاید و بر جریان‌های سیاسی تاثیر بگذارد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

به اعتقاد نویسندگان، این هردو استراتژی، محدود شد. به عنوان مثال، «اصلاح‌طلبان در مجلس در برابر قدرت اجرایی و نهادی محافظه‌کاران نتوانستند کاری از پیش ببرند، و فیمنیست‌های سکولار [مانند کارزار یک میلیون امضا] نیز مورد آزار و اذیت نیروهای امنیتی قرار گرفت و امکان جلب حمایت مردمی از آنان گرفته شد.»

نویسندگان در تحلیل شکست جریان‌های اصلاح‌طلبی، به این نکته باور دارند که نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب، به قیمت فراموشی پایگاه‌های اجتماعی اصلاحات، بیش از حد روی نهادها و نخبگان سیاسی تمرکز کردند. اما در عین حال، به این نکته نیز اقرار دارند که جریان‌های اجتماعی تحول‌خواه بیرون از دایره قدرت که قصد عبور از اصلاح‌طلبان دولتی را داشتند، به صورت سیستماتیک سرکوب شدند، و به حاشیه‌ها و فضاهای مجازی عقب رانده شده‌اند.

نویسندگان کتاب در مقالات خود به نتایج مختلفی در باب کارنامه نیروهای تحول‌خواه و اصلاح‌طلب رسیده‌اند. با توجه به بدتر شدن وضعیت حقوق بشر و سرکوب گسترده در ایران، شواهدی وجود ندارد که جنبش‌های اجتماعی و سیاسی جدید، علی‌رغم جاانداختن گفتمان‌های نوین مانند حقوق شهروندی، «تاثیر ملموسی بر اوضاع گذاشته باشند.» اما برخی دیگر، استدلال می‌کنند که با وجود سرکوب‌ها و محدودیت‌ها، آگاهی مردم نسبت به مسایل مختلف، مانند حقوق زنان و نابرابری‌های جنسیتی، بالا رفته است و این به ذات خود، دستاورد مهمی است.

به همین خاطر، نسل نو فعالان دانشجویی و محیط زیست، به خاطر هزینه‌های بالای فعالیت‌های سیاسی، به «تغییر سبک زندگی، اعتقادات و رفتارهای روزمره مردم روی آورده‌اند.» به نظر می‌آید که مقاومت از طریق تغییر سبک زندگی، به شیوه کم‌هزینه مبارزه با ایدئولوژی و دستگاه جمهوری اسلامی ایران بدل شده است.

با این که عنوان جانبی کتاب به «تئوری تغییر» در بستر جامعه ایرانی توسط فعالیت‌های حقوق بشری و دموکراسی‌خواهی اشاره دارد، اما نویسندگان بیشتر به تحلیل تجارب و اشتباهات جریان‌های اصلاح‌طلبی پرداخته‌اند، تا به نظریات و تجارب جدید برای تغییرات بنیادین در نظام. توصیه نهایی کتاب، «کنشگری همبسته» است: همکاری تمام گروه‌های خواهان تغییر در تمام حوزه‌ها، فارغ از تعلقات سیاسی و مذهبی. به همین خاطر، آنها طرفدار همکاری نیروهای داخل و بیرون نظام برای پیشبرد دستورکار اصلاحی و تحول‌خواهی ولو با سرعت لاک‌پشتی‌اند.

بیشتر از کتاب