شورای سردبیری واشینگتنپست در مقالهای درباره بحران آب در ایران مینویسد: جمهوری اسلامی بیشتر به عنوان صادرکننده ترور و آشوب در سراسر خاورمیانه شناخته میشود اما رهبران آن همچنین نمونهای روشن از این هستند که چگونه نباید یک اقتصاد را اداره کرد. برای نمونه میتوان به چند دهه آزمون و خطای آنها در سیاست صنعتی اشاره کرد
جمهوری اسلامی بر خودکفایی اقتصادی تاکید زیادی دارد. انقلاب ۵۷ به رهبری روحالله خمینی بر رد ایدههای غربی از جمله جهانیسازی استوار بود. یکی از اهداف، تولید تمام مواد غذایی در داخل کشور است. خمینی گفته بود کشاورزی باید پایه همه چیز باشد. مشکل اینجاست که آب پایه کشاورزی است و ایران در حال تمام کردن آن است.
کشوری با ۹۰ میلیون جمعیت که عمدتا اقلیمی خشک دارد مزیت نسبی چندانی در کشاورزی وسیع ندارد. دولت تلاش کرده این مزیت را با یارانه کود و تضمین خرید محصولات ایجاد کند. وامهای کمبهره به کشاورزان میدهد و از سال ۵۷ مساحت زمینهای آبیاریشده را تقریبا دو برابر کرده است.
این سیاستها میلیونها شغل کشاورزی ایجاد کرده و مزارع محصولاتی تولید میکنند که بدون حمایت دولت قادر به تولیدشان نبودند. با این حال منتقدان برنامهریزی متمرکز در ایران سالها پیش پیشبینی کرده بودند که مجموعه این سیاستها ناگزیر به کمبود آب منجر خواهد شد.
در یک بازار کارآمد جایی که آب قیمت دارد، ایرانیها و پیش از آنها شوروی بسیار زودتر از کمبود آب مطلع میشدند. قیمت آب بالا میرفت و کشاورزان را تشویق میکرد روشهای کارآمدتر مصرف آب اتخاذ کنند محصولات متفاوتی کشت کنند یا به کار دیگری روی بیاورند. تجارت آزاد به آنها اجازه میداد کمبود داخلی را با واردات محصولاتی از کشورهایی که برای تولید آنها مناسبترند جبران کنند. اما بازارها تابع ایدئولوژی شدند یعنی کشاورزی باید به هر قیمت ادامه مییافت. سیاستمداران میگفتند این به مصلحت ملی است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
نتیجه قابل پیشبینی بوده است مخازن اطراف تهران بهطور خطرناکی کمآب شدهاند. جیرهبندی آب برقرار است. پزشکیان حتی گفته است که پایتخت کشور ناچار به جابهجایی خواهد بود. و دولت هنوز تحمل تعیین قیمت بازاری آب را ندارد.
طرفداران سیاست صنعتی هنگام استدلال برای دخالت بیشتر دولت در جهتدهی اقتصاد معمولا به چند نمونه بهظاهر موفق — بیشتر در شرق آسیا — اشاره میکنند. اما اینها استثنا هستند. قاعده حتی در شرق آسیا (مثل صنعت هواپیمایی ژاپن یا نیمهرساناهای چین) این است که سیاستهای صنعتی یا شکست میخورند یا چنان هزینهای دارند که زیانشان بیش از سودشان است.
ارتقای تولید داخلی بهعنوان اصل راهبردی سیاست اقتصادی همیشه منابع آب را تخلیه نمیکند اما همیشه پیامدهای جانبی بههمراه دارد که برنامهریزان انتظارشان را ندارند. اگر تجارت بینالمللی کشورها را بدبختتر میکند و سیاست صنعتی آنها را ثروتمندتر ایران باید تا حالا کشوری ثروتمند بود.

