وقتی ایدئولوژی بر اقتصاد چیره می‌شود؛ مردم ایران میان وفور منابع و فقر ساختاری

تفاوت میان ایران و کشورهای همسایه نه در جغرافیا ست و نه در وفور منابع یا نبوغ مردمان، بلکه در نوع اندیشه‌ای است که این کشور را اداره می‌کند و زمام امور آن را در دست دارد

مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران، در همایش مدیران کل آموزش و پرورش سراسر کشور، گفت: «ما روی طلا خوابیده‌ایم، اما گرسنه‌ایم. مقصر خود ماییم نه آمریکا.» او با انتقاد از وضعیت ایران افزود: «شرایط کشورهایی مانند ترکیه، ژاپن و کره، با آنکه هیچ‌کدام نفت ندارند، بسیار بهتر از ایران است» و با لحنی تلخ ادامه داد: «ما نفت و گاز داریم، منابع فراوانی در اختیارمان است با این همه، هنوز گرسنه‌ایم.»

اظهارات پزشکیان حقیقتی تلخ را بازتاب می‌دهد؛ اینکه فقر امروز در ایران نه ناشی از کمبود اندیشه و مهارت، نه به دلیل نداشتن منابع طبیعی یا ریشه‌های تمدنی و نه از روی ناتوانی مردم در خواستن و ساختن آینده‌ای بهتر است. ایرانیان مردمی بااستعداد و صبورند که به صداقت و درستکاری شناخته می‌شوند و در زمینه‌های مختلف بازرگانی، امور مالی و مدیریت مهارتی چشمگیر دارند. با وجود تمام این توانایی‌ها و ویژگی‌های یادشده، چرا رئیس‌جمهوری ایران از فقر و گرسنگی سخن می‌گوید؟ پاسخ روشن است: چون این ایدئولوژی حاکم است که چرخ توسعه را از حرکت بازداشته و سرمایه‌های این کشور را به باد می‌دهد.

در واقع، سرنوشت ملت‌ها را نوع حکومت آن‌ها تعیین می‌کند. نمونه روشن آن چین است. در دوران مائو تسه‌تونگ، با وجود جمعیت عظیم، منابع فراوان و موقعیت ژئوپولیتیک ممتاز، این کشور در فقر فرو رفته بود، چرا که ایدئولوژی کمونیستی و شعارهای آرمان‌گرایانه کارگری، روح خلاقیت و حرکت را در جامعه خفه کرده و توسعه را سال‌ها عقب رانده بود.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

اما چهار دهه پیش، دنگ شیائوپینگ، رهبر اصلاح‌طلب چین، سخنی گفت که به سخنان اخیر رئیس‌جمهوری ایران شباهت زیادی دارد. او نیز از فقر و گرسنگی در کشوری گفت که همه امکانات را در اختیار داشت و سپس با تصمیمی قاطع، مسیر را تغییر داد؛ او تصویر مائو را حفظ کرد، اما ایدئولوژی‌اش را کنار گذاشت.

ایران بیش از چهار دهه است که بار ایدئولوژی جمهوری اسلامی را بر دوش می‌کشد که حاصل آن چیزی جز انزوای سیاسی، تحریم‌های فلج‌کننده، اقتصاد فروپاشیده و مردمی گرفتار تنگدستی و بیکاری نبوده است. با این حال، جنگ اخیر با اسرائيل شاید همان ضربه‌ دردناکی باشد که در‌عین‌حال می‌تواند برای بازاندیشی و رهایی از خلسه طولانی ایدئولوژیکی که ایران را از پیشرفت بازداشته است، فرصتی فراهم کند.

راه نجات ایران در تکرار تجربه چین نهفته است؛ حفظ هویت ملی در کنار پذیرش ایدئولوژی توسعه به‌‌جای ایدئولوژی انقلاب و ورود به رقابت تمدنی با جهان به‌‌جای درگیری و کشمکش ایدئولوژیک با آن.

این واقعیت بارها ثابت شده است که حکومت ایدئولوژیک‌ با رشد و شکوفایی همسو‌ نیست و هیچ چیز به اندازه سلطه ایدئولوژی بر سیاست و اقتصاد مانع توسعه و پیشرفت ملت‌ها نمی‌شود. ملت‌های عرب هم این مسیر را آزموده‌اند؛ از ایدئولوژی‌های قوم‌گرایانه گرفته تا جریان‌های اسلام‌گرای تندرو که حاصل آن‌ها جز فروپاشی اقتصادها، تجزیه کشورها، گسترش نقش گروه‌های شبه‌نظامی و سیطره فقر و ناامیدی بر جامعه چیز دیگری نبود.

در مقابل، تجربه کشورهای حوزه خلیج فارس گواهی روشن بر تفاوت مسیرها است. این کشورها با تکیه بر همان منابعی که ایران دارد، راه توسعه، سرمایه‌گذاری و گشودگی را پیش گرفتند و ایدئولوژی را کنار گذاشتند. نفت برای آنان ابزار ساختن شد، نه شعار دادن و درآمدها به‌‌جای هزینه‌شدن در کشمکش‌ها و منازعات، صرف آبادانی زیرساخت‌ها و نوسازی شهرها شد.

در نتیجه، می‌توان گفت که تفاوت نه در جغرافیا است و نه در وفور منابع یا نبوغ مردمان، بلکه در نوع اندیشه‌ای است که یک کشور را اداره می‌کند و زمام امور آن را در دست دارد.

برگرفته از الشرق‌الاوسط

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه