هفتم آبانماه در حافظه تاریخی و ملی ایرانیان به نام «روز کوروش بزرگ» شناخته میشود؛ روزی که به گواه اسناد تاریخی، پادشاه بزرگ هخامنشی بدون جنگ و خونریزی وارد بابل شد و با اتکا به منشور حقوق بشر خود که تا امروز نیز ماندگار و مستند است، مردم آن دیار را از ستم نجات داد.
هرچند روز کوروش بزرگ هنوز در گاهشمار رسمی ایران ثبت نشده و جمهوری اسلامی بهخصوص در دو دهه اخیر، به روشهای مختلف درصدد زدودن نام و تاثیر او از تاریخ ایران است، ایرانیان به نام و میراث کوروش توجه ویژهتر و گستردهتری نشان دادهاند. به طوری که نام کوروش در قراردادی نانوشته میان مردم ایران به نماد همگرایی ملی و بازگشت به هویت ملی تبدیل شده است. از همین رو میتوان گفت که هفتم آبان برای ایرانیان صرفا یک مناسبت تاریخی نیست، بلکه به معنای بازخوانی دوران شکوه ملی و البته امید به بازگشت عدالت و کرامت انسانی به این دیار است.
روز کوروش به روایت اسناد تاریخی
هنوز هم برخی تصور میکنند که هفتم آبان روز تولد کوروش بزرگ است. این اشتباه از آنجا ناشی میشود که حاکمیت به شکلی هدفمند، هرگونه آگاهیرسانی درباره کوروش بزرگ و دیگر شاهان نامدار ایران را سانسور میکند، اما به مدد شبکههای اجتماعی، رسانههای مستقل و تلاش فعالان فرهنگی، حالا دیگر کم نیستند کسانی که میدانند هفتم آبان روز ورود شهریار ایران به بابل است.
کتیبه بابلی رویدادنامه نبودید نیز این رخداد تاریخی را چنین تایید کرده است: «در ماه اَرَخسمنو روز سوم، کوروش به بابِل اندر آمد. شاخههای سبز در برابر گسترده شد.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
فرزند کمبوجیه و ماندانا هفتم آبان سال ۵۳۹ پیش از میلاد، هنگامی که برای فتح بابل وارد این شهر شد، یهودیان اسیر را آزاد و سپس منشور یا استوانه حاوی اصولش را که مبتنی بر آزادیهای دینی و اجتماعی بود، اعلام کرد؛ منشوری که حالا یک جهان از آن بهعنوان نخستین سند تاریخی حقوق بشر یاد میکند و ایرانیان آن را مایه عزت و مباهات خود میدانند.
شهریار ایران از معدود پادشاهان جهان است که حتی دشمنانش نیز از او به نیکی یاد کردهاند. حتی پیروان برخی ادیان باور دارند که نام او در کتب مقدس هم آمده است. در کتاب اشعیا باب ۴۵ از کوروش چنین یاد شده است: «خداوند کوروش را برگزیده و به او توانایی بخشید تا پادشاه شود و سرزمینها را فتح کند و پادشاهان مقتدر را شکست دهد. خداوند دروازههای بابل را به روی او باز میکند؛ آنها دیگر به روی کوروش بسته نخواهند ماند.»
برخی قرآنپژوهان نیز بر این باورند که «ذوالقرنین» که در قرآن از او یاد شده، همان کوروش هخامنشی است. برای ایرانیان، نام کوروش با عدالتگستری پیوند دیرین دارد و نماد شکوه دوران او نیز پارسه و تخت جمشید در مرودشت استان فارس است.
کوروش بزرگ هخامنشی از تولد تا اوج
کوروش هخامنشی، بنیانگذار امپراتوری هخامنشی در سده ششم پیش از میلاد به دنیا آمد. او در حدود سال ۵۵۹ پیش از میلاد با متحد کردن قبایل پارس و ماد، نخستین دولت فراگیر و متمرکز ایرانی را پایه گذاشت و در مدتی کوتاه، امپراتوری بنا کرد که از آسیای صغیر تا آسیای مرکزی و از فلات ایران تا مدیترانه گسترش یافت.
آنچه پادشاه نامدار هخامنشی را نسبت به دیگر پادشاهان دوران باستان و بعد از آن ممتاز کرد، نه کشورگشاییهای او و نه برج و بارویی بود که برای خود بنا کرد. کوروش متفاوت از دیگران بود، چون با جنگ و خونریزی مخالف و حامی حقوق بشر بود. همانگونه که خود نیز در منشور معروفش به آن اشاره میکند: «وقتی ارتش بزرگ به صلح و آرامی، وارد بابل شد، نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.»
شهریار ایران در فرازی دیگر، درباره بابل چنین میگوید: «فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.»
او کسی بود که نزدیک به سه هزار سال پیش، حقوق بشر را پیریزی کرد، زنان را پاس داشت، به حقوق اقلیتهای قومی احترام گذاشت، تامین اجتماعی را سازماندهی کرد، به آبادانی ملک اهتمام ورزید، صلح را جانشین انتقام کرد و آزادی اندیشه را به رسمیت شناخت.
کوروش بزرگ؛ از عشق ایرانیان تا ترس حکومت
حالا نزدیک به سه هزار سال از عصر طلایی ایران باستان در دوران زمامداری کوروش کبیر گذشته است، زنان در ایران با تبعیض و نابرابری بسیار مواجهاند، پیروان ادیان و مذاهب انواع آزارها و سرکوبهای حکومتی را متحمل میشوند، اقوام از منابع و مناصب ملی و کشوری سهمی ندارند و در حالی که حاکم فعلی بقایش را در جنگ و آتشافروزی میبیند، ایرانیان بازگشت دوران شکوه و جلال ایرانزمین را انتظار میکشند.
پاسخ این سوال را که چرا ایرانیان عصر کوروش کبیر را طلایی میدانند و رویای بازگشت آن دوران را در سر دارند، در سخنان پژوهشگران برجسته میتوان یافت. به قول محمدعلی گلابزاده، عضو دانشنامه علمی فرهنگ مردم، «از پادشاهی که توانست در زمینه اداره کشور و کشورگشایی، اقتدارش را به همگان ثابت کند، میتوان به عنوان یک معلم اخلاق در تمام طول تاریخ یاد کرد».
از نظر ژاله آموزگار، پژوهشگر فرهنگ و زبانهای باستانی، نیز «کوروش از هیبت یک زمامدار درآمد، اوج گرفت و به نمادی پدرانه نزد ایرانیان تبدیل شد». به گفته این پژوهشگر، دلیل اینکه همگان کوروش را ستودهاند این است که «در دورانی که خونریزی و اصرار در تحمیل باورها شیوه فاتحان بود، او از خونریزی پرهیز کرد، با اسیران خوشرفتار بود و باورهایش را به محکومان تحمیل نکرد».
در واقع محبوبیت کوروش نزد ایرانیان در تصویری که از او بهعنوان یک پادشاه دادگستر و خردمند در حافظه جمعی ایرانیان شکل گرفته است، ریشه دارد. جهانیان نیز کوروش هخامنشی را نماد آزادی ادیان، احترام به کرامت انسانی و تساهل میدانند. همین ویژگیها باعث شدهاند که جمهوری اسلامی نام و تفکر کوروش را مقابل خود بداند و با روشهای مختلف سعی در سانسور و نادیده گرفتن او داشته باشد.
هویت نظام حاکم بر ایران بر «افراطیگری» و «ولایت فقیه» استوار است؛ در این سیستم هر نمادی که مشروعیت و هویت ملی را مستقل از ایدئولوژی مذهبی تعریف کند، تهدید محسوب میشود. کوروش هم بهعنوان نماد هویت ایرانی پیش از اسلام، بهنوعی یادآوری قدرت ملی خارج از چارچوب مذهبی است. به همین دلیل، حکومت سالها است که بهصورت سازمانیافته، نام کوروش را از کتابهای درسی حذف میکند، مراسم هفتم آبان را بهعنوان «تجمع غیرقانونی» سرکوب میکند و حتی میکوشد او را انکار یا در قالب روایت مطلوب خود، مصادره کند.
یاد و نام زنده کوروش در دوران پهلوی
یکی از مهمترین دلایل دشمنی یا نادیده گرفتن کوروش در جمهوری اسلامی، جایگاه ویژهای است که او و دیگر شاهان هخامنشی در دوران پهلوی داشتند. خاندان پهلوی بهویژه در دوره پهلوی دوم، برای احیای هویت ملی ایرانی مبتنی بر میراث قبل و بعد از اسلام پروژهای جدی آغاز کرده بود که کوروش در مرکز آن قرار داشت.
اوج این تلاش برگزاری جشنهای دو هزار و ۵۰۰ ساله شاهنشاهی در مهرماه ۱۳۵۰ در پاسارگاد و تختجمشید بود؛ مراسمی بینالمللی که با حضور سران کشورها برگزار شد. برگزاری این جشنهای باشکوه سبب شد نام کوروش بار دیگر در سراسر جهان سر زبانها بیفتد و پاسارگاد به یکی از پربازدیدترین مقاصد گردشگری جهان بدل شود.
پس از وقوع انقلاب اسلامی، برخی مسئولان جمهوری اسلامی قصد داشتند تخت جمشید و پاسارگاد را ویران کنند، اما ایستادگی مردم و ثبت جهانی این محوطه باستانی با تلاش کارشناسانی همچون شهریار عدل، باعث شد تخت جمشید از ویرانی در امان بماند.
پاسارگاد نیز در سال ۱۳۸۳ بهعنوان پنجمین میراث جهانی ایران در فهرست یونسکو ثبت شد. با این حال در سالهای پس از انقلاب اسلامی، حذف یا تحریف کوروش هخامنشی همواره یک ضرورت ایدئولوژیک برای حکومت بود. البته چون میداند که قادر نیست نام و یاد کوروش را به طور کامل حذف کند، در برخورد با نام او سیاستی دوگانه اتخاذ کرده است؛ از یک سو در روایت رسمی و کاملا کنترلشده، از او به نیکی یاد میکند و از سوی دیگر، هرگونه توجه ویژه به نام و یاد کوروش را بهشدت سرکوب میکند. تا آنجا که هر سال در آستانه هفتم آبان با استقرار گسترده نیروهای امنیتی در ورودیهای پاسارگاد و جادههای منتهی به آن، مانع تجمع مردم میشود.
جمهوری اسلامی با این استاندارد دوگانه اثبات میکند که یاد کوروش نیز تا آنجا میتواند گرامی داشته شود که قابل مصادره در چارچوب ایدئولوژی حکومتی باشد.

