اندیشکده بریتانیایی: جمهوری اسلامی تلاش می‌کند صلح غزه را از بین ببرد

«اگر قرار است طرح ترامپ برای صلح غزه ادامه داشته باشد، ایالات متحده به یک راهبرد جدید در مورد ایران نیاز دارد»

اندیشکده بریتانیایی چتم هاوس روز چهارشنبه با انتشار تحلیلی درباره توافق حماس و اسرائيل با میانجی‌گری دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، به نقش احتمالی جمهوری اسلامی در از میان بردن صلحی که در نشست شرم‌الشیخ حاصل شد، پرداخت.

در این تحلیل اشاره شده که دستاورد ترامپ در اجرای مرحله اولیه طرح ۲۰ ماده‌ای خود، گامی مهم در جهت پایان دادن به جنگ غزه است، با این حال تنها آغاز کار است و مسائل حیاتی دیگری مانند نوع حکومت در غزه، خلع سلاح حماس و در نهایت تشکیل کشور فلسطین، همچنان حل‌نشده باقی مانده‌اند و اتفاقا همین مسائل‌اند که تعیین می‌کنند آیا این توافق می‌تواند در درازمدت پایدار بماند یا خیر. از سوی دیگر، دولت ترامپ برای دستیابی به موفقیتی پایدارتر، باید دامنه دیپلماسی خود را گسترش دهد و تلاش‌هایش را فقط به مسیر اسرائیل و فلسطین محدود نکند.

چتم هاوس با اشاره به فعال شدن مکانیسم ماشه و انزوای بیش‌ازپیش جمهوری اسلامی، تاکید می‌کند که «شرکت نکردن تهران در اجلاس شرم‌الشیخ در مورد غزه، حامل پیام واضحی است؛ اینکه جمهوری اسلامی منزوی و زخمی، با جاه‌طلبی‌های هسته‌ای نامشخصی که دارد و مذاکراتی که با ایالات متحده به بن‌بست رسیده است، همچنان تهدیدی برای ثبات منطقه‌ای به شمار می‌رود».

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

 در ادامه این تحلیل آمده است که جمهوری اسلامی در حال حاضر خود را از نظر راهبردی در یک گوشه‌، با فضای مانور بسیار محدود، می‌بیند، زیرا ایالات متحده و اسرائیل در طول جنگ ۱۲روزه اخیر، آسیب‌های جدی به برنامه هسته‌ای تهران وارد کردند و تحریم‌های مجدد اروپا، مسدود کردن دارایی‌ها، تحریم تسلیحاتی و ممنوعیت فروش نفت و گاز فشار مضاعفی به تهران وارد کرده است.

البته اقتصاد جمهوری اسلامی پیش از این نیز تحت فشار شدید تحریم‌های ایالات متحده بود، اما با تحولات اخیر، ارزش پول ملی ایران بیش‌ازپیش کاهش یافته، تورم در حال افزایش است، صادرات نفت محدود شده و سرمایه‌گذاری خارجی هم وجود ندارد. این فشارهای اقتصادی به نارضایتی گسترده در داخل این کشور دامن زده و رژیم حاکم بر ایران را نگران کرده است.

در عین حال، شبکه گروه‌های نیابتی تحت حمایت جمهوری اسلامی متلاشی شده و این موقعیت تهران را از هر زمان دیگری در دهه گذشته، ضعیف‌تر کرده است. آنچه به‌اصطلاح «محور مقاومت» نامیده می‌شد و جمهوری اسلامی برای گسترش آن دهه‌ها تلاش و هزینه کرد، در حملات اسرائیل شکسته شد.

حماس در جنگ غزه آسیب دید و تحت فشار ترامپ مجبور به پذیرش آتش‌بس شد. حزب‌الله در لبنان متحمل خسارات سنگینی شد و با فشارهای داخلی و بین‌المللی فزاینده‌ای برای خلع سلاح مواجه است. شبه نظامیان عراقی که زمانی به‌عنوان نیروهای نیابتی تهران فعالیت می‌کردند، اکنون تحت نظارت داخلی قرار گرفته‌اند و رژیم بشار اسد در سوریه هم با دولت جدید احمد الشرع جایگزین شده است. در حال حاضر فقط حوثی‌ها در یمن همچنان حملات پهپادی محدودی علیه اسرائیل انجام می‌دهند که توان آن‌ها هم محدود است و انتظار می‌رود حملات اسرائیل علیه آن‌ها از سر گرفته شود.

به نوشته چتم هاوس،  این تغییرات منطقه‌ای باید برای ایالات متحده گشایشی ایجاد کند و تکلیف جایگاه جمهوری اسلامی را در نظم منطقه‌ای را روشن کند. با این حال، هنوز چنین اتفاقی نیفتاده و این در شرایطی است که تاریخ نشان می‌دهد بدون یک ابتکار دیپلماتیک روشن، رژیم کنونی حاکم بر ایران اغلب به نقش امتحان‌شده‌اش به‌عنوان یک عامل مخرب برای ثبات منطقه، بازخواهد گشت.

جمهوری اسلامی با ضرباتی که خورده، ممکن است به دنبال بازسازی برنامه هسته‌ای و پرورش گروه‌های نیابتی جدید باشد. این در حالی است که کشورهای اروپایی پس از فعال کردن مکانیسم ماشه، بدون هیچ راهبرد مشخصی برای ادامه، تهران را به حال خود رها کرده‌اند و به نظر می‌رسد حالا پس از بازگرداندن تحریم‌ها، فاقد اهرم و برنامه‌‌ای منسجم برای تعامل مجدد با جمهوری اسلامی یا میانجی‌گری بین واشینگتن و تهرا‌ن‌اند.

در سوی دیگر، ایالات متحده هم هنوز در مورد جمهوری اسلامی ایران، سیاست روشنی را اعلام نکرده است. به نظر می‌رسد در سیاست‌هایی مانند تغییر رژیم، مهار هسته‌ای یا ادغام مجدد ایران در یک نظم منطقه‌ای اختلاف نظر وجود دارد و بدون اجماع و تصمیم‌گیری فوری در این زمینه، پیام‌های متناقضی به تهران ارسال می‌شود که چرخ‌های این بحران را همچنان در چرخش نگه می‌دارد.

چتم‌هاوس در ادامه، با اشاره به لزوم در نظر گرفتن یک رویکرد جدید درباره جمهوری اسلامی ایران، می‌نویسد که واشینگتن باید بازدارندگی نظامی خود را با یک چارچوب معتبر که محدودیت‌هایی را برای برنامه هسته‌ای تهران تعیین می‌کند، همراه کند. همچنین باید با اتحادیه اروپا و بریتانیا درباره اعمال تحریم‌ها علیه تهران، هماهنگی نزدیک‌تری داشته باشد و دعوت از طرف‌های منطقه‌ای جدید هم اهمیت دارد.

در این راستا، گنجاندن عربستان سعودی در چارچوب سیاست‌ها برای ایفای نقش میانجی و ارائه ضمانت‌های امنیتی ضروری است. به ویژه آنکه ریاض با توجه به منافعش در گسترش ثبات منطقه‌ای، به مسیر عادی‌سازی روابط با تهران ادامه داده است.

بنا بر تحلیل این اندیشکده، اگر جمهوری اسلامی در حالت انزوای مطلق یا رویارویی دائمی رها شود، در نهایت پیشرفتی را که ترامپ در غزه به دست آورده است، تضعیف خواهد کرد، زیرا «محور مقاومت» ازهم‌گسیخته ممکن است بار دیگر خود را بازسازی کند و برنامه هسته‌ای که موقتا مختل شده است، دوباره از سر گرفته شود. از این رو، مهار جمهوری اسلامی بدون یک مسیر دیپلماتیک روشن، یک راه‌حل موقت است، نه یک راهبرد پایدار.

برای دونالد ترامپ، آتش‌بس غزه یک دستاورد مهم است، اما کار سخت‌تر هنوز مانده است. حکومت در غزه، تشکیل کشور فلسطین و تضمین‌های امنیتی برای اسرائیل همگی حیاتی‌اند، اما اگر به چالش جمهوری اسلامی نیز پرداخته نشود، هر صلحی شکننده خواهد بود.