حدود ۶۰۰ سال قبل از میلاد، وقتی که مادها در ایران حکومت میکردند و هووخشتره، سومین پادشاه ماد، زمام قدرت را در دست داشت، میان مادها و لیدیها که در مناطق غربی آناتولی حکمرانی میکردند، جنگ بزرگی در گرفت که بیش از پنج سال طول کشید. در مقطعی که دو سپاه به دلیل جنگ طاقتفرسا بهشدت فرسوده شده بودند، خورشیدگرفتگی کاملی (کسوف) رخ داد که موجب هولوهراس طرفین و پایان جنگ شد.
بر اساس اسناد تاریخی این خورشیدگرفتگی در ۲۸ مه سال ۵۸۵ پیش از میلاد اتفاق افتاد و تالس، فیلسوف یونانی، نیز آن را پیشبینی کرده بود. دیاکونوف، ایگور میخائیلوویچ، خاورشناس روس، در کتاب «تاریخ ماد» و نیز دیگر تاریخنگاران روایت کردهاند که خورشیدگرفتگی در میانه جنگ مادها و لیدیها آنقدر به نظر سپاهیان دو طرف هولناک بود که آن را نشانه خشم خدایان تلقی کردند و به صلح تن دادند.
خورشیدگرفتگی و ماهگرفتگی
پدیدهای که سپاهیان ماد و لیدی را به وحشت انداخت، رخدادی طبیعی بود که زمانی اتفاق میافتد که ماه در مدارش میان زمین و خورشید قرار گیرد و سایهاش بر بخشی از زمین بیفتد. در این هنگام، خورشید برای چند دقیقه یا حتی چند ثانیه بهطور کامل یا جزئی پوشیده میشود و آسمان در میانه روز به تاریکی فرو میرود.
در برابر آن، ماهگرفتگی زمانی رخ میدهد که زمین میان خورشید و ماه قرار گیرد و سایه زمین سطح ماه را بپوشاند. در این حالت، ماه که باید درخشنده و کامل دیده شود، به رنگ سرخ یا تیره درمیآید.
این دو پدیده امروز برای ما قابلتوضیح و پیشبینیاند، اما در دوران باستان به سبب ناشناخته بودنشان، هولوهراس بسیاری میآفریدند و معمولا بهعنوان نشانهای آسمانی و پیامی از خدایان تفسیر میشدند.
خسوف و کسوف در تاریخ باستان
در دوران باستان، مادها و لیدیها تنها نمونهای نبود که پدیدهای آسمانی را نشانهای فراطبیعی و سرنوشتساز تلقی کردند. نمونههای دیگری نیز در تاریخ ثبت شده است که نشان میدهد چگونه کسوف و خسوف بر تصمیمهای فرمانروایان و سرنوشت جنگها تاثیر میگذاشت.
در سال ۴۱۳ پیش از میلاد، در جریان جنگ پلوپونزی، هنگامی که آتنیها به سیراکوز لشکر کشیده بودند، ماهگرفتگی کامل رخ داد. نیکیاس، سردار آتنی، این پدیده را شوم دانست و عقبنشینی را به تعویق انداخت. همین تاخیر موجب شد آتن بهسختی شکست بخورد. توسیدید، تاریخنگار یونانی، در کتاب «تاریخ جنگ پلوپونزی»، این رویداد را ثبت کرده است.
در سال ۳۹۷ پیش از میلاد نیز یک خورشیدگرفتگی در زمان اردشیر دوم هخامنشی در بابل مشاهده و ثبت شد. این رخداد در لوحهای اخترشناسی بابلی بازتاب یافته است. اهمیت این گزارش در آن است که بابلیها از نخستین تمدنهایی بودند که توانستند پدیدههای کسوف و خسوف را با دقت علمی بالا ثبت و حتی پیشبینی کنند.
چند دهه بعد، در سال ۳۳۱ پیش از میلاد، پیش از نبرد گوگمل میان اسکندر مقدونی و داریوش سوم، ماهگرفتگی دیگری رخ داد. منابع یونانی همچون پلوتارک در «زندگی اسکندر» و آریان در «آناباسیس اسکندر» روایت کردهاند که این پدیده برای ایرانیان نشانهای شوم و برای مقدونیان خوشیمن تلقی شد؛ تفسیری که به کارگیری آن در عرصه سیاست و جنگ کاملا مشهود است.
در روم باستان نیز نمونهای مشابه دیده میشود. در سال ۲۹ پیش از میلاد، هنگام بازگشت اکتاویانوس (که بعدها به نام آگوستوس شناخته شد) از مصر، خورشیدگرفتگی رخ داد که پلینیوس مَهین (بزرگ) هم در کتاب «تاریخ طبیعی» خود از آن یاد کرده است. بسیاری این واقعه را نشانهای از پیروزی و اقتدار اکتاویانوس دانستند.
باورهای فراطبیعی و خرافی درباره خسوف و کسوف
باور به فراطبیعی بودن پدیدههای آسمانی تنها به دوران باستان محدود نمیشود. در بسیاری از نقاط جهان تا همین سدههای اخیر و حتی امروز نیز کسوف و خسوف با خرافهها و تعبیرهای گوناگون همراه بودهاند و برخی مردم، فرهنگها و اقوام مختلف این رخدادها را نشانهای از خیر یا شر میدانند و آیینها و رفتارهایی خاص را برای آن به جا میآوردند.
برای نمونه، در چین کهن، باور بر این بود که اژدهایی آسمانی خورشید یا ماه را میبلعد و مردم برای نجات خورشید، با کوبیدن بر طبلها و ایجاد صداهای مهیب، میکوشیدند اژدها را فراری دهند.
در هند، خورشیدگرفتگی و ماهگرفتگی به اسطورهای درباره «راهوی دیو» پیوند خورده است. بر اساس روایتها، راهو سر بریدهشدهای است که در آسمان پرسه میزند و گاه خورشید یا ماه را میبلعد. هنوز هم در برخی نقاط هند، مردم هنگام گرفتگی از خوردن و آشامیدن پرهیز میکنند و آن را زمان نحسی میدانند.
در اروپای قرون وسطی، کسوف و خسوف اغلب به عنوان نشانهای از مرگ پادشاهان، وقوع جنگها یا بلاهای طبیعی تفسیر میشد. روایات متعددی وجود دارد که این پدیدهها را به سقوط یا مرگ پادشاهان نسبت دادهاند.
حتی در آمریکا نیز روایت شده است که قوم مایا با دقت بسیار بالا گرفتگیها را محاسبه میکرد، اما در عین حال آنها را بهعنوان رویدادهایی شوم مینگریست و برای آرام کردن خدایان آیینهای قربانی برگزار میکرد.
در ایران باستان، نیز باورهایی درباره ماهگرفتگی و خورشیدگرفتگی وجود داشت که مبنای علمی نداشتند. برخی باورهای غیرعلمی درباره خسوف و کسوف در دوران اسلامی نیز ادامه یافتند. گروهی آن را نشانه وقوع مصیبتی بزرگ، مرگ یک فرمانروا یا جنگی قریبالوقوع میدانستند و در میان عامه مردم، هم این باور رواج داشت که گرفتگی خورشید یا ماه میتواند بر سرنوشت انسانها اثر بگذارد یا نشانه وقوع جنگ باشد.
حتی تا روزگار معاصر، در بسیاری از روستاها و شهرهای ایران، هنگام ماهگرفتگی یا خورشیدگرفتگی، مردم به آسمان تیراندازی میکردند. در برخی نقاط نیز این باور وجود داشت که زنان باردار نباید به گرفتگی نگاه کنند، زیرا ممکن است به جنین آسیب برسد؛ باورهایی که تا همین امروز هم در میان برخی وجود دارد.
این باورها تا چند روز پیش از خسوف اخیر که در تهران بهطور کامل قابلمشاهده بود، دوباره مطرح و به یکی از سوژههای اصلی در فضای مجازی تبدیل شد.
خسوف شهریورماه
شامگاه یکشنبه شانزدهم شهریور، ماهگرفتگی کلی در شرایطی که ماه کامل بود، رخ داد. این خسوف حدود ۸۲ دقیقه به طول انجامید و علاوه بر ایران، در سراسر آسیا و اقیانوسیه، بخشهای وسیعی از آفریقا و شرق اروپا نیز قابلمشاهده بود و محافل علمی و نجومی را به تکاپو انداخت.
در ساعت ۲۱ شب ماه بهطور کامل وارد سایه زمین شد. آخرین بار هفت سال پیش چنین ماهگرفتگی کاملی در ایران دیده شد و طبق محاسبات نجومی، در ۱۲ اسفند امسال نیز خسوف کلی دیگری رخ خواهد داد.
در حالی که دوستداران آسمان از روزها پیش برای یکشنبهشب برنامهریزی و برای تماشای ماهگرفتگی جایی انتخاب کرده و با تجهیزات رصد و عکاسی آماده تماشای «ماه سرخ» بودند، برخی گروهها و افراد با تکیه بر باورهای خرافی، دیگران را به رعایت دستورالعملهای مذهبی و سنتی در مواجهه با این پدیده توصیه میکردند.
روزنامه پیام ما برخی از این پیامها را که آمیزهای از نکات دینی، شبهعلمی و خرافی بودند، چنین برمیشمرد: «اسپند، نمک سنتی و کندر دود کنید. در حوزه میدانهای مغناطیسی و الکتریکی قرار نگیرید و بهویژه در این چند ساعت، از موبایل دور باشید. زنان باردار و تازهزا بههیچوجه به ماه نگاه نکنند، سرپوشیده باشند و به شکمشان دست نزنند. افراد بیمار نگاه نکنند. چون ماهگرفتگی در حضیض رخ میدهد، زنان حائض نیز بههیچوجه نباید به آن نگاه کنند.»
در این میان، برخی گروهها و افراد هم با اتکا به باورهای خرافی و رخدادهای سیاسی اخیر در ایران، ماهگرفتگی را نشانه وقوع جنگ دانستند و در شبکههای اجتماعی با به کار بردن اصطلاح «ماه خونین»، این پدیده را به درگیری دوباره میان جمهوری اسلامی و اسرائیل ربط دادند و کوشیدند آن را به «پیام آسمانی» تعبیر کنند؛ رخدادی که بار دیگر نشان داد پدیدههای طبیعی مانند خسوف و کسوف هم که امروز با کمک علم کاملا قابلتوضیح و پیشبینیاند، همچنان در اذهان برخی طبقات اجتماعی و فرهنگی ایران، با خرافات و تعابیر فراطبیعی آمیختهاند.
در این میان، حکومت نیز با دامن زدن به برخی از این باورها و توصیه به رعایت دستورالعملهایی، عملا در ترویج خرافه نقش ایفا میکند. نهادهای رسمی هم به جای تمرکز بر آموزش علمی و عمومیسازی دانش نجوم، گاه خود از زبان خرافی برای تعبیر این پدیدهها استفاده میکنند. چنین رویکردی نهتنها سطح آگاهی عمومی را پایین نگه میدارد، بلکه به حکومت امکان میدهد ترسها و نگرانیهای جامعه را به سمت روایتهای غیرعلمی هدایت کند و از آن در مدیریت افکار عمومی بهره ببرد.