نیویورک تایمز: ایرانیان در خط آتش و نگران از آینده‌ای که در پیش است

زندگی کمابیش به حالت عادی برگشته است. رستوران‌های شمال تهران دوباره پر شده و ترافیک سنگین بازگشته است. اما این وضعیت عادی شکننده به نظر می‌رسد

جنگ ۱۲ روزه جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل با بارانی از بمب و موشک، تهران را در شوک فرو برد؛ و ایرانیان اکنون با نگرانی و تردید به آینده‌ای می‌نگرند که بیش از هر زمان دیگری نامعلوم و پرمخاطره به نظر می‌رسد.

نیویورک تایمز در گزارشی مفصل به قلم دو خبرنگارش که به‌تازگی برای تهیه آن مدت یک هفته را در تهران گذرانده‌اند،  به این موضوع می‌پردازد.

در این گزارش به احمدرضا ذوالفقاری، یکی از متخصصان هسته‌ای جمهوری اسلامی اشاره شده است که «سال‌ها در سکوت و با تدابیر امنیتی زندگی می‌کرد، اما صبح ۱۳ ژوئن، در جریان آغاز جنگ ۱۲ روزه میان اسرائیل و ایران که بعد پای آمریکا را نیز به میان کشید، خانه او در تهران هدف حمله اسرائیل قرار گرفت». انفجار بمب نه‌ تنها ذوالفقاری و خانواده‌اش را کشت، بلکه دیوارهای اطراف را فرو ریخت و پسری ۱۴ ساله به نام امیرعلی خرمی نیز در اتاقش کشته شد.

امیرمحمد، برادر ۲۱ ساله امیرعلی، به خبرنگار نیویورک تایمز گفت یک ساعت طول کشید تا امدادگران پیکر برادرش را از زیر آوار بیرون بکشند. او میان ویرانه‌های خانه‌شان به اسباب‌بازی مرد عنکبوتی خاک‌خورده اشاره کرد و پرسید: «امیرعلی عاشق زندگی بود. چه کار کرده بود که سزاوار مرگ باشد؟»

در جریان جنگ، موشک‌ها و بمب‌های اسرائیل بر فراز تهران فرود آمدند و بمب‌افکن‌های آمریکایی نیز تاسیسات هسته‌ای را هدف گرفتند. بنا بر اعلام وزارت بهداشت جمهوری اسلامی، در مجموع ۷۰۰ غیرنظامی و نزدیک به ۴۰۰ پرسنل نظامی و هسته‌ای کشته شدند. خبرگزاری حقوق بشری هرانا نیز مرگ ۴۳۶ غیرنظامی و ۴۳۵ نظامی را تایید کرد. در مقابل، حملات موشکی جمهوری اسلامی به اسرائیل ۳۱ کشته بر جای گذاشت.

برای بسیاری از ایرانیان، این حملات شوکی بزرگ بود. آخرین بار که تهران آماج چنین حمله‌ای قرار گرفته بود در سال ۱۹۸۸ در جریان جنگ با عراق بود؛ اما شدت این حملات به‌مراتب بیشتر بود. بی‌اعتمادی به آتش‌بس شکننده ۲۵ ژوئن آشکار است. فریدون سلطانی، سنگ‌تراش، هنگام ترک مراسم حسین سلامی، فرمانده کشته‌شده سپاه پاسداران، به خبرنگار نیویورک تایمز گفت: «هیچ‌کس باور ندارد که ماجرا تمام شده باشد. همه نگاهمان به آسمان است.»

تغییر شیوه جنگ

جنگ جمهوری اسلامی و اسرائیل سال‌ها بود که در سایه در جریان بود؛ جمهوری اسلامی از طریق گروه‌های نیابتی عمل می‌کرد و اسرائیل با ترور یا خرابکاری متخصصان هسته‌ای جمهوری اسلامی را هدف می‌گرفت. اما در ژوئن این الگو تغییر کرد. اسرائیل به‌جای ترورهای محدود، به حملات مستقیم و گسترده روی آورد که صدها کشته به جا گذاشت.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

مرگبارترین حمله بمباران یک‌ساعته زندان اوین بود که ۸۰ کشته در پی داشت و مقام‌های اسرائیلی آن را حمله به نماد «سرکوب» جمهوری اسلامی خواندند.

در ادامه گزارش نیویورک‌تایمز آمده است: «رهبران جمهوری اسلامی در واکنش کوشیدند فقدان‌ها را به نمادی از مقاومت تبدیل کنند. در میادین تهران، تصاویر بزرگ فرماندهان و متخصصان هسته‌ای کشته‌شده نصب شد. در میدان فلسطین شمارش معکوس «تا نابودی اسرائیل» همچنان به چشم می‌خورد. در [نمازجمعه] دانشگاه تهران، روحانی اعزامی از بیت رهبری ادعا کرد که آمریکا و اسرائیل برای آتش‌بس التماس کردند.»

به گزارش خبرنگار نیویورک‌تایمز، فاطمه پنجی، دانشجوی ۲۴ ساله، با‌دقت به سخنرانی گوش می‌داد و گفت با وجود ترس از بمباران‌ها، مصمم است آینده و «حتی جانش» را فدای ایران کند. اما بسیاری دیگر میان خشم از اسرائیل و نارضایتی از حکومت گرفتار بودند. تحریم‌های شدید آمریکا اقتصاد ایران را فلج کرده و اعتراض‌های مردمی علیه حاکمیت مذهبی در سال‌های اخیر تشدید شده است. کمبود آب و برق در تابستان داغ امسال نیز بر مشکلات افزوده است.

احمد حیاتی‌زاده، بازنشسته‌ای که خانه‌اش روبه‌روی منزل ذوالفقاری بود، به نوشته نیویورک‌تایمز، ابتدا تصور کرده بود انفجار روز ۱۳ ژوئن همان زلزله‌‌ای است که زمین‌شناسان مدت‌ها است پیش‌بینی می‌کنند در تهران رخ خواهد داد. او اکنون شب‌ها نمی‌تواند بخوابد. حیاتی‌زاده به خبرنگار نیویورک تایمز گفت: «اگر این‌جا امنیت ندارم، کجا می‌توانم بروم؟»

احساسات متناقض درباره جنگ و آمریکا

چهل روز پس از جنگ، خانواده‌ها در بهشت زهرا گرد آمدند. قبرهای تازه با گلبرگ گل پوشیده بود. این مراسم خانواده‌های وابسته به نهادهای امنیتی را کنار شهروندان عادی نشاند و خشم آمیخته با اندوه آن‌ها را متحد کرد.

لیلا علیزاده، خواهر افسر نیروی هوایی که در نزدیکی تاسیسات فردو کشته‌ شده بود، به خبرنگار نیویورک تایمز گفت: «فکر می‌کنند با کشتن فرماندهان می‌توانند ما را ضعیف کنند، اما قوی‌تر می‌شویم.» 

حدیث پازوکی، مدیر مد، سر مزار پدرش ایستاده بود که در حمله به زندان اوین، در خیابان کشته شد. او به خبرنگار نیویورک تایمز گفت: «پدرم هرگز در عمرش در تجمع سیاسی شرکت نکرده بود. او چه کار به اسرائیل یا آمریکا داشت؟»

پازوکی افزود که این جنگ احساسات پیچیده‌ای را برانگیخته است. او گفت که «جوانان ایرانی رویای آمریکایی را تحسین می‌کنند» اما مسئولیت مرگ پدرش را متوجه دونالد ترامپ دانست که در سال ۲۰۱۸ از برجام خارج شد و گفت «این جنگ تقصیر اوست».

زنی به نام خدیجه که از ترس شناسایی خود را به خبرنگار نیویورک‌تایمز به‌طور کامل معرفی نکرده است، تاکید کرد: «ایرانیان با حکومتشان یکی نیستند.» دخترش که کنار او ایستاده بود چند جمله به آلمانی گفت، زبانی که برای مهاجرت آموخته بود. خدیجه افزود که «هیچ مادر عاقلی نمی‌گذارد فرزندانش در این کشور درگیر جنگ بمانند» و گفت ایرانیان فقط «صلح و آزادی» می‌خواهند.

حس آسیب‌پذیری و وضعیت عادی شکننده

برخلاف امید برخی رهبران اسرائیل، جنگ به شورش علیه جمهوری اسلامی منجر نشد. زندگی کمابیش به حالت عادی برگشته است. رستوران‌های شمال تهران دوباره پر شده و ترافیک سنگین بازگشته است. با این حال، احساس آسیب‌پذیری همه‌جا موج می‌زند. نابودی سامانه‌های پدافند هوایی ایران در جریان حملات، شهروندان را نگران کرده است. اعدام ۱۰ نفر به اتهام جاسوسی پس از جنگ نیز فضایی از ترس ایجاد کرده است.

با این همه، براساس این گزارش، تغییرات اجتماعی ملموس است. نیوشا، دانش‌آموز ۱۷ ساله، بیرون یک پیتزافروشی در مرکز تهران به خبرنگار نیویورک تایمز گفت: «هر چیزی اکنون ممکن به نظر می‌رسد.» او و دخترعمویش که از شیراز آمده بود، بی‌حجاب در خیابان‌های تهران پرسه می‌زدند، که نشان می‌دهد از شدت محدودیت‌ها تا حدی کاسته شده است.

اما گروه‌های دیگری مانند بسیج دانشجویی مسیر دیگری را می‌روند. در خرابه‌های خانه ذوالفقاری، مردان پرچم آویزان کردند و زنان گل لاله بر تیرک‌ها کشیدند. علی سلیمانی، دانشجوی حقوق، گفت: «ما جنگ می‌خواهیم.» کنار سلیمانی، روی تکه‌ای بتن نوشته شده بود: «شما شروع کردید، ما تمامش می‌کنیم.»