فعالان محیط زیست در استان کردستان ایران روز جمعه ۱۴ شهریور اعلام کردند که ریبین گورانی، فعال محیط زیست و علاقهمند به دفاع از طبیعت ایران، بر اثر مسمومیت تنفسی شدید هنگام تلاش برای خاموش کردن آتشسوزی جنگلهای زاگرس، پس از چند روز کما، جان باخته است.
گورانی که ساکن روستای ساوا در مریوان بود، هفته گذشته هنگام مهار آتشسوزی گسترده در جنگلهای هنجیران به دلیل مسمومیت ناشی از استنشاق دود، به بیمارستان توحید سنندج منتقل شد. او از فعالان محلی شناختهشده در عرصه فعالیتهای داوطلبانه محیط زیست بود و خانوادهاش از تاخیر در بستری کردن و کمتوجهی به اقدامهای درمانی اولیه انتقاد کردهاند.
مرگ این جوان بار دیگر توجه افکار عمومی را به فقدان امکانات کافی برای مقابله با آتشسوزیهای جنگلی و بیتوجهی مقامهای جمهوری اسلامی به تخصیص بودجه مناسب به منظور اطفای حریق فوری در جنگلهای غرب و شمال ایران جلب کرده است.
این حادثه در حالی رخ داد که در ماههای اخیر چند محیطبان و داوطلب دیگر نیز در جریان آتشسوزی جنگلهای سنندج و مریوان جان باخته بودند.
فرمانده یگان حفاظت منابع طبیعی کردستان با اشاره به مرگ سه داوطلب دیگر در همین استان، میگوید نبود بودجه برای خرید تجهیزات مدرن اطفای حریق، کمبود هلیکوپتر و نبود برنامه جدی برای آموزش و سازماندهی نیروهای مردمی، زمینهساز تکرار چنین حوادثی است.
در کنار این بحران، خشونت علیه محیطبانان رسمی نیز ادامه دارد. هفته گذشته، یک شکارچی متخلف اردلان مرتضوی، محیطبان جنگلهای هیرکانی در منطقه رودبارک استان سمنان، را با خودرو زیر گرفت که باعث شکستگی دست، پا و دنده او شد. این تازهترین نمونه از حملات مستقیم به محیطبانانی است که در خط مقدم حفاظت از عرصههای طبیعی ایران قرار دارند.
بر اساس آمار رسمی، طی چهار دهه گذشته بیش از ۱۶۰ محیطبان ایرانی در درگیری با شکارچیان غیرمجاز جان خود را از دست دادهاند و بیش از ۵۰۰ نفر نیز زخمی یا دچار نقص عضو شدهاند. در همین مدت، دهها فعال محیطزیست داوطلب نیز در جریان آتشسوزیها، کمبود تجهیزات یا حمله مستقیم متخلفان جان باختهاند. کارشناسان میگویند این ارقام یکی از بالاترین نرخهای تلفات محیطبانها در جهان به نسبت وسعت سرزمین است.
مورد محمود شهمرادی، محیطبان پارک ملی گلستان، نمونهای از این بحران است. او مردادماه امسال هنگام تعقیب شکارچیان غیرمجاز هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد. پیش از او، یاسر مصدق در همان پارک ملی و هدایتالله دیدهبان در کهگیلویه و بویراحمد نیز به دست شکارچیان مسلح جان باختند. خانواده دیدهبان چندی بعد از سوگ او، دوباره داغ دیدند، چرا که خواهرش نیز بر اثر فشار روانی ناشی از قتل برادر، جان باخت.
مرگ پرشمار محیطبانان بیدفاع
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
کنشگران محیطزیست بارها هشدار دادهاند که ضعف قوانین حمایتی در جمهوری اسلامی ایران، محیطبانها را در معرض ناامنی دائم قرار داده است. در حالی که برای حفاظت اصولی از زیستگاههای ایران دستکم هفتهزار و ۸۰۰ محیطبان لازم است، اکنون کمتر از نیمی از این تعداد در خدمتاند و بهطور متوسط، سه محیطبان مسئولیت حفاظت از گسترهای معادل ۱۳ درصد مساحت ایران را بر عهده دارند. این کمبود نیرو همراه با حقوق ناچیز و مشکلات معیشتی، محیطبانان را به یکی از آسیبپذیرترین گروههای شغلی در ایران بدل کرده است.
از سوی دیگر، سیاستهای قضایی نیز با وظایف محیطبانان در تضاد قرار دارد. صدور احکام سنگین، حتی اعدام برای محیطبانانی که در دفاع از جان خود یا حیاتوحش مجبور به شلیک شدهاند، باعث شده است بسیاری از آنان در لحظه خطر از استفاده از سلاح خودداری کنند. این در حالی است که شکارچیان غیرمجاز با خیالی آسودهتر به کارهای خلافشان ادامه میدهند.
بخش دیگری از بحران به فقر و نابرابری گسترده در ایران بازمیگردد. رشد فقر شمار شکارچیان غیرمجاز را بهطور چشمگیری افزایش داده و در بسیاری از مناطق، شکار غیرقانونی به منبع درآمد تبدیل شده و در سالهای اخیر به گسترش درگیریهای مسلحانه میان محیطبانان و متخلفان انجامیده است. پرونده قتل هدایتالله دیدهبان که هنوز هم به نتیجه نرسیده، نمونهای از ضعف ساختار قضایی و نفوذ باندهای شکار غیرمجاز است.
کارشناسان معتقدند جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته برای اصلاح سیاستهای محیط زیستی، افزایش بودجه، تجهیز و آموزش نیروهای حفاظتی ارادهای جدی نشان نداده است. نتیجه این بیتوجهی، از یک سو تبدیل شدن جنگلها و مراتع به میدان نبرد میان انسانها و از سوی دیگر تهدید مستقیم گونههای جانوری و گیاهی ایران است.
مرگ ریبین گورانی در مریوان، تداوم خشونت علیه محیطبانان و افزایش آتشسوزیهای گسترده، همگی زنگ خطری برای آینده زیستبوم ایراناند. فعالان میگویند اگر دولت برای اصلاح فوری اقدام نکند، قربانیان بعدی این بحران نه فقط محیطبانان و داوطلبان، بلکه نسلهای آینده خواهند بود که از حق بهرهمندی از طبیعت ایران محروم خواهند ماند.