مهدی طارمی، عضو تیم ملی فوتبال ایران و مهاجم فصل گذشته تیم اینتر ایتالیا، با عقد قراردادی به ارزش ۲.۵ میلیون یورو به المپیاکوس یونان پیوست تا پس از گذشت حدود سه دهه، فوتبال ایران دیگر هیچ نمایندهای در لیگهای معتبر اروپایی نداشته باشد.
بیتوجهی مدیران ورزشی و فوتبالی جمهوری اسلامی به زیرساختها و حمایت از نسل نوجوان، در کنار افزایش شدید مشکلات معیشتی خانوارها، که مانع ورود کودکان به فوتبال میشود، ازجمله عواملی بوده که موجب شده است در یک دهه اخیر، هیچ استعداد برتر و بینالمللی در فوتبال ایران شکوفا نشود و با افت پیاپی سطح کیفیت بازیکنان ایرانی، حالا مهدی طارمی نیز آخرین فوتبالیستی است که از سطح اول فوتبال جهان جدا میشود.
این درحالی است که پس از درخشش بازیکنان ایرانی در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه، موج انتقال دهها فوتبالیست به لیگهای رده اول اروپایی، ازجمله لیگهای معتبر آلمان و انگلستان و اسپانیا، آغاز شده بود و تا حدود ۲۰ سال پس از آن، ستارههایی مانند علی دایی، مهدی مهدویکیا، کریم باقری، علی کریمی، خداداد عزیزی، مهرداد میناوند، علیرضا منصوریان، مهدی پاشازاده، داریوش یزدانی، محمدرضا مهدوی، علی موسوی، سیروس دینمحمدی، رضا ترابیان، علیرضا امامیفر، محرم نویدکیا، رسول خطیبی، وحید هاشمیان، جواد نکونام، مسعود شجاعی، آندرانیک تیموریان، کریم انصاریفرد، حسین کعبی، اشکان دژاگه، فریدون زندی، رضا قوچاننژاد و سامان قدوس در سطح اول فوتبال اروپا برای ایران افتخارآفرینی کردند.
اما اکنون اوضاع کاملا با گذشته فرق میکند و حضور در لیگ امارات متحده عربی به بزرگترین افتخار لژیونرهای ایرانی بدل شده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
مهدی طارمی، که همچنان با پیراهن المپیاکوس یونان تنها بازیکن ایرانی حاضر در فصل جدید لیگ قهرمانان اروپا خواهد بود، حالا اگرچه از سطح اول فوتبال اروپا دور مانده است، اما صبح امروز پس از ترک اردوی تیم ملی ایران و ورود به فرودگاه آتن، مقابل خبرنگاران گفت: «از حضور در اینجا و پیوستن به المپیاکوس بسیار خوشحالم. المپیاکوس باشگاه بسیار بزرگی است و هواداران پرشور زیادی دارد. بیصبرانه منتظر دیدارشان هستم. هدف من کمک به تیم است.»
با این حال، کارشناسان فوتبال ایران معتقدند انتقال طارمی به یونان تنها یک تصمیم شخصی نیست، بلکه میتواند بازتاب سیر نزولی فوتبال ایران در سالهای اخیر باشد. نبود برنامهریزی بلندمدت، فرار مربیان خارجی از ایران به دلیل تحریمها و مشکلات مالی، ورود پرشمار مدیران نظامی ـ امنیتی به فوتبال، بیتوجهی کامل به زیرساختها و نبود حتی یک ورزشگاه بینالمللی آماده در ایران، و همچنین مهاجرت معکوس استعدادهای جوان، که ترجیح میدهند در کشورهای همسایه یا حتی لیگهای ضعیفتر بازی کنند، موجب شده است ایران جایگاهش در نقشه فوتبال اروپا را از دست بدهد.
در شرایطی که کشورهای رقیب آسیایی مانند عربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی، ژاپن و کره جنوبی ضمن سرمایهگذاریهای هنگفت در فوتبال، دهها بازیکن در معتبرترین لیگهای اروپا دارند و بازیکنانشان حتی در تیمهای مطرحی چون لیورپول، بایرنمونیخ و پاریسنژرمن بازی میکنند، فوتبال ایران به لیگهای درجه دوم و سوم آسیا محدود شده است. این شکاف فنی و مدیریتی، علاوه بر کاهش سطح انگیزه جوانان ایرانی، باعث افت ارزش بازار فوتبالیستهای ایرانی در سطح جهانی نیز شده است.
از سوی دیگر، افت لژیونرهای ایرانی در اروپا، بازتاب مستقیمی بر تیم ملی فوتبال ایران نیز خواهد داشت، زیرا طی چند دهه اخیر هرگاه تیم ملی ایران متکی بر بازیکنانی بوده که در سطح اول فوتبال اروپا حضور داشتهاند، نتایج بهتری در جامهای جهانی و جام ملتهای آسیا کسب کرده است. اکنون با خروج طارمی از لیگهای برتر، ترکیب تیم ملی بیش از پیش به بازیکنان لیگ داخلی متکی میشود، لیگی که خود با بحرانهای مالی، زمینهای بیکیفیت، مدیریت غیرحرفهای و دخالت سیاسیون دستوپنجه نرم میکند.
وداع فوتبال ایران با لیگهای معتبر جهان زنگ خطری جدی است. اگرچه نام مهدی طارمی همچنان در لیگ قهرمانان اروپا دیده میشود، اما فوتبال ایران دیگر سهمی در سطح اول جهان ندارد. ادامه این روند ممکن است نسلهای بعدی را از رویای بازی در اروپا محروم کند و فاصله فوتبال ایران با رقبای آسیاییاش را افزایش دهد.
در چهار دهه گذشته، جمهوری اسلامی نهتنها روی زیرساختهای ورزشی و پرورش نسلهای تازه سرمایهگذاری جدی نکرده، که با فساد ساختاری، تحریمهای ناشی از سیاستهای جنگطلبانه رهبر نظام و ایجاد خفقان در جامعه، مسیر رشد استعدادهای ورزشی را مسدود کرده است. همانطور که اقتصاد و فرهنگ ایران قربانی سیاستهای پرهزینه و ایدئولوژیک حاکمیت شدهاند، فوتبال نیز از این روند آسیب دیده و به جایگاه کنونی سقوط کرده است.
از این منظر، خروج مهدی طارمی از سطح اول فوتبال جهان نه فقط یک اتفاق ورزشی، که نشانه روندی فرسایشی است که تمامی عرصههای زندگی ایرانیان را دربر گرفته است- روندی که به نظر میرسد تنها با تغییر بنیادی در سیاست و مدیریت کلان ایران امکان توقف یا بازگشتپذیری خواهد داشت.