آنهایی که کاخ باشکوه آپادانا در شوش استان خوزستان را از نزدیک دیدهاند، احتمالا اذعان میکنند که در لحظه تماشای ایوانهای این کاخ، مسحور دیوارنگارههایی شدهاند که صفوف سربازان گارد جاویدان را با پسزمینه فیروزهای نشان میدهد. این نگاره هزاران ساله و دهها اثر باستانی دیگر مانند سردیس منتسب به آتوسا، دختر کوروش بزرگ، که اینک در موزه ملی نگهداری میشود، گواهی روشن از پیوند عمیق هنر ایرانی با رنگ آسماناند. رنگهای فیروزهای و لاجوردی از دیرباز در نگارهها، تندیسها، سفالینهها، کاشیها، سنگها و جواهرات سرزمین پارس کاربرد داشتند؛ دو رنگی که هم تجلی منحصربهفرد از زیباییاند و هم وسعت و جاودانگی هنر ایرانی را نمایندگی میکنند.
حالا قرنها است که جهان این رنگها را تحت عنوان «آبی ایرانی» به نام سرزمین پارس (گسترده تمدنی ایران بزرگ) میشناسد. دو رنگی که رد و نشانههایشان در بیشتر آثار تاریخی و هنری دیده میشود؛ از حجرههای فیروزهتراشی نیشابور تا کارگاههای میناکاری اصفهان، از ظروف سفالی همدان تا گنبدهای فیروزهای مساجد تاریخی.
دو رنگ شاخص فیروزهای و لاجوردی در دو سنگ معدنی و گرانبهای فیروزه و لاجورد ریشه دارند. کهنترین و معروفترین معدن فیروزه در نیشابور است و سنگ لاجورد نیز عمدتا از معادن بدخشان و کوههای هندوکش افغانستان استخراج میشود. هر دو سنگ از دیرباز جایگاهی ویژه در جواهرسازی، هنرهای تزیینی و صنایع دستی ایران داشتند و دارند.
معادن فیروزه ایران
بر اساس اسناد تاریخی، پیشینه معدن فیروزه نیشابور به بیش از سه هزار سال پیش میرسد. سنگهای استخراجشده از این معدن با رنگ آبی درخشان و دوام استثنایی، نهتنها زینتبخش آثار باستانی ایران بودند، بلکه فیروزه ایران از دوره هخامنشی و ساسانی به بعد جایگاه برجستهای در زیورآلات داشت و به بازارهای جهانی راه یافت.
در کنار نیشابور، معادن دیگری نیز در نقاط مختلف ایران وجود داشتند، از جمله معدن دامغان در استان سمنان. در کرمان، بهویژه از ناحیه شهربابک نیز رگههای فیروزه استخراج میشد که رنگی سبزآبی و کیفیتی پایینتر از نیشابور داشت، اما در صنایع دستی و زیورآلات جایگاهی ویژه یافت.
شواهدی از وجود معادن کوچکتر در نواحی دیگر نیز گزارش شده است. هرچند این معادن به گستردگی و شهرت نیشابور و دامغان نبودند، نشان میدهند که فیروزه در ایران گسترهای وسیع داشت و در مناطق مختلف بهعنوان سنگی زینتی و ارزشمند شناخته میشد.
معادن لاجورد
لاجورد، سنگی آسمانی با رنگ آبی تیره، از کهنترین سنگهای زینتی مورداستفاده در تمدنهای باستانی است. چنانچه گفته شد مهمترین و بزرگترین معدن شناختهشده لاجورد در بدخشان افغانستان قرار دارد.
علاوه بر بدخشان، رگههایی از لاجورد در برخی نقاط شرق ایران، از جمله خراسان و سیستان هم گزارش شده است. این معادن در مقایسه با بدخشان کوچکتر و کمبازدهتر بودند، اما وجودشان در دسترسی محلی به این سنگ ارزشمند اهمیت داشت.
از هزاره دوم پیش از میلاد، لاجورد استخراجشده از معادن بدخشان و شرق ایران از مسیرهای تجاری خراسان و فلات مرکزی به شوش، بینالنهرین و سپس به مصر و مدیترانه منتقل میشد. این موقعیت جغرافیایی ایران را نهتنها به یکی از مصرفکنندگان، بلکه به واسطهای اصلی در انتقال و تجارت لاجورد در جهان باستان تبدیل کرد.
فیروزه و لاجورد در آثار باستانی
کاربرد فیروزه و لاجورد در ایران پیشینهای چند هزار ساله دارد و یافتههای باستانشناسی نشان میدهد که این دو سنگ گرانبها نهتنها برای ساخت زیورآلات، بلکه در خلق هنرهای ماندگار معماری و صنایع دستی نیز نقشی اساسی داشتهاند.
قدیمیترین شواهد استفاده از لاجورد در ایران به دوران پیشاتاریخ بازمیگردد. در شهر سوخته (استان سیستان و بلوچستان) که قدمتی بیش از پنج هزار سال دارد، مهرهها و اشیای تزیینی ساختهشده از لاجورد کشف شده است. از تپه سیلک کاشان، متعلق به هزاره چهارم پیش از میلاد، هم مهرهها و اشیای کوچکی از لاجورد به دست آمد که نشانگر جایگاه آن در فرهنگ و مبادلات پیشاتاریخی ایران است.
در دوره عیلامیان نیز لاجورد جایگاهی ویژه یافت. این سنگ برای ساخت مهرهای استوانهای و اشیای آیینی بهکار میرفت و در میان اشراف عیلامی نماد شان و تقدس بود.
فیروزه نیز از روزگار باستان در ایران کاربرد داشت. شواهدی از استفاده از فیروزه در زیورآلات و اشیای زینتی، بهویژه در محوطههای باستانی شرق ایران، گزارش شده است. در شهر سوخته نیز مهرهها و قطعات فیروزهای کشف شدند که گواهی دیگر بر حضور این سنگ در مبادلات بازرگانی و هنری ایران باستاناند.
با آغاز دوران هخامنشی، استفاده از سنگ و رنگ فیروزهای و لاجوردی در معماری و هنر به اوج رسید. هرچند در پرسپولیس بیشتر از سنگ استفاده شد، در کاخ شوش و نیز برخی بقایای پرسپولیس قطعاتی از کاشیهای لعابدار آبی و فیروزهای هم به دست آمد.
در جواهرسازی نیز فیروزه شرق ایران (از جمله نیشابور) و لاجورد برای ساخت زیورآلات سلطنتی کاربرد داشتند و برخی نمونههای گردنآویز و آویزهای طلایی با نگینهای آبی امروزه در موزههای جهان نگهداری میشوند.
در دوره اشکانیان، هنر ایرانی با عناصر یونانی و رومی درآمیخت و استفاده از طیفهای آبی ادامه یافت. ظروف شیشهای و سفالهای لعابدار با رنگهای فیروزهای و لاجوردی در مراکز مهمی چون نسا (پایتخت نخستین اشکانیان در ترکمنستان امروزی) و هاترا (در عراق کنونی) ساخته شدند. این آثار نشان میدهند که صنعتگران پارتی با ترکیب رنگهای آبی جلوههایی تازه و چشمگیر پدید آوردند.
در دوره ساسانیان، تلفیق فیروزه و لاجورد با ظرافت بیشتری دنبال شد. شیشهگری ساسانی به اوج رسید و جامها و تنگهایی در رنگهای آبی تیره و فیروزهای ساخته شدند که امروز در موزههای بزرگ جهان نگهداری میشوند. در کنار آن، جواهرات سلطنتی گاه با ترکیب فیروزه، لاجورد و سنگهای دیگری چون عقیق و یاقوت تزیین میشدند.
در هنر فلزکاری نیز برخی ظروف نقرهای و زرین با نگینهای فیروزهای و لاجوردی آراسته شدهاند. افزون بر این، در سفالگری لعابدار ساسانی نیز استفاده از رنگهای آبی و فیروزهای استمرار داشت و نشان میدهد که این دو رنگ همچنان محبوبیت و جایگاه نمادینشان را حفظ کردند.
فیروزه و لاجورد در هنر و معماری ایران پس از اسلام
با ورود اسلام به ایران، رنگهای فیروزهای و لاجوردی معنایی تازه یافتند و از عناصر صرفا تزیینی به نمادهایی از آسمان و بهشت بدل شدند. معماران و هنرمندان ایرانی این رنگها را بهوفور در کاشیکاریهای مساجد، مدارس، آرامگاهها و گنبدها به کار گرفتند تا فضاهایی روحانی و آسمانی بیافرینند. گنبدها هم که در فرهنگ اسلامی نمادی از جهان بالا بودند، با کاشیهای فیروزهای و لاجوردی مزین شدند.
گنبد مسجد شیخ لطفالله و مسجد شاه در اصفهان از جمله شاهکارهاییاند که در آنها ترکیب این دو رنگ به اوج زیبایی و هماهنگی رسیده است. مسجد کبود تبریز اثر دوره تیموری هم با کاشیکاریهای درخشان خود به «فیروزه جهان اسلام» شهرت یافته است.
کاربرد این رنگها تنها به معماری محدود نماند و در هنرهای وابسته به خاک، از سفالگری گرفته تا میناکاری، هم حضوری چشمگیر داشت. در دوره سلجوقی، سفالهای مینایی با طرحهایی بر زمینه فیروزهای ساخته میشدند و در دورههای بعد، بهویژه صفوی، میناکاری روی مس با استفاده از این رنگها رونق یافت. لعابهای فیروزهای و لاجوردی بر سطح ظروف نه تنها جنبه تزیینی داشتند، بلکه ارزش نمادین نیز پیدا کردند.
در کتابآرایی و هنرهای وابسته به خط، نیز لاجورد جایگاهی ممتاز یافت. پودر سنگ لاجورد بهعنوان یکی از گرانترین و درخشانترین رنگدانهها برای تصویرگری در مینیاتورهای ایرانی به کار میرفت و آسمان، دریا و جامه شخصیتهای برجسته در مینیاتورها اغلب با این رنگ پوشیده میشد.
در هنر تذهیب هم لاجورد در کنار طلا برای تزیین قرآنها و نسخ خطی ارزشمند به کار گرفته میشد و صفحات آغازین آنها را به ترکیبی از نور و آسمان بدل میکرد. نمونههایی چون شاهنامه بایسنقری و قرآنهای نفیس تیموری و صفوی گویای این جایگاه ویژهاند.
بدینترتیب پس از اسلام، فیروزه و لاجورد به بخش جداییناپذیر هویت بصری هنر ایرانی بدل شدند. این دو رنگ از گنبدهای باشکوه مساجد تا ظروف سفالی و از صفحات قرآن تا مینیاتورها، پیوندی عمیق میان زمین و آسمان، زیبایی و معنویت و سنت و جاودانگی در هنر ایرانی آفریدند.
فیروزه و لاجورد در شعر و ادبیات فارسی
در کنار حضور بیهمتا در هنر و معماری، رنگهای فیروزهای و لاجوردی در شعر و ادبیات فارسی نیز جایگاه ویژهای یافت و به یکی از مهمترین نمادهای استعاری برای پاکی، شکوه، زیبایی، آسمانی و روحانی بودن تبدیل شدند.
شاعران پارسیزبان، از فردوسی و منوچهری گرفته تا حافظ و صائب تبریزی، بارها از فیروزه و لاجورد برای تصویرگری آسمان، گنبد، چشم، جام و حتی روح معشوق استفاده کردند. آسمان در شعر فارسی غالبا «فیروزهفام»، «لاجوردین» یا «گنبد لاجورد» توصیف میشود؛ ترکیبی که هم رنگ و هم شکوه را القا میکند. بهعنوان نمونه، فردوسی در شاهنامه آسمان را «گنبد لاجورد» مینامد؛ ترکیبی که قرنهای بعد در آثار شاعران دیگر هم تکرار میشود. حافظ در غزلیاتش دنیا را به «فیروزه ایوان» تشبیه میکند و صائب تبریزی از «گنبد فیروزهفام» سخن میگوید.
فیروزه علاوه بر کاربرد تصویری، گاه نماد خوشقدمی و فال نیک نیز بود و در فرهنگ عامه رنگ فیروزهای نماد برکت و دفع چشمزخم است.
به عبارت دیگر، فیروزهای و لاجوردی در ادبیات فارسی تنها دو رنگ نیستند، بلکه مفاهیمی فرهنگی و استعاریاند که از دل هنر و طبیعت به تخیل شاعر راه یافتهاند و همچون پلی میان زمین و آسمان، میان معشوق و آفرینش و میان زیبایی و معنویت، در ساحت زبانی و تصویری شعر فارسی ماندگار شدهاند.
فیروزه و لاجورد در جواهرات جهانی
کاربرد فیروزه و لاجورد در زیورآلات و اشیای زینتی در ایران پیشینهای چند هزار ساله دارد و در انگشترها، گردنآویزها، گوشوارهها و آویزهای سلطنتی جایگاهی ممتاز داشتند. جالب اینکه هیچگاه هم از چرخه مد خارج نشدند، بلکه برعکس به بازار جهانی نیز راه یافتند و الهامبخش بسیاری از نشانهای تجاری معتبر جهانی در عرصه جواهرسازی و طراحی زیورآلات شدند.
تیفانی (Tiffany & Co) شاید شاخصترین نمونه بهرهگیری از رنگ فیروزهای در جواهرات مدرن باشد. جعبههای آبی معروف تیفانی (Tiffany Blue Box) با طیفی نزدیک به رنگ فیروزه نیشابور طراحی و به نماد جهانی این مارک بدل شدند. در بسیاری از مجموعههای تیفانی نیز از سنگ فیروزه استفاده شده است.
کارتیه (Cartier) هم در طراحیهای کلاسیک و شرقی خود از فیروزه و گاه لاجورد بهره برده است. برخی مجموعههای تاریخی کارتیه بهویژه در قرن بیستم، تلفیقی از الماس و فیروزه را به نمایش گذاشتهاند که بازتابی از سنتهای ایرانی و آسیای میانه به شمار میآید.
بولگاری (Bulgari)، نشان تجاری ایتالیایی مشهور، در مجموعههایی چون مدیترانه (Mediterranea) و گنجینههای رنگ (Color Treasures) از سنگهای رنگی بهره گرفته است که در میان آنها، فیروزهای و لاجوردی جایگاه ویژهای دارند و برای ایجاد تضاد با طلا و الماس به کار میروند. بهویژه لاجورد با رنگ آبی تیرهاش در گردنبندها و دستبندهای بولگاری جلوهای شاخص دارد.
شرکت جواهرسازی فرانسوی ون کلیف و آرپلز (Van Cleef & Arpels) هم برای مجموعه شناختهشده و محبوبش «الحمراء»، از فیروزه ایرانی استفاده میکند.