ناامنی عمومی و خشونت علیه زنان در خیابان؛ تناقض‌های پرونده قتل الهه

اعتراف‌های بهمن فرزانه و اظهارات همسر سابقش، تصویر فردی را نمایان می‌کند که خشونت برایش رفتاری تکراری و نهادینه‌ است

یک گرافیتی در کنار تصویر الهه حسین‌نژاد- ایندیپندنت فارسی

از ناپدید شدن الهه حسین‌نژاد بیش از دو هفته و از کشف جسد او در بیابان‌های اطراف تهران نزدیک به یک هفته می‌گذرد. این حادثه افکار عمومی در ایران را به‌شدت جریحه‌دار کرده و تناقض‌گویی‌های مسئولان و موضوع فقدان امنیت زنان و کودکان در فضاهای عمومی هم خشم مردم را افزون کرده است.

در غیاب سازوکارهای اطلاع‌رسانی شفاف و صادقانه، درباره انگیزه قتل الهه حسین‌نژاد گمانه‌های متعددی مطرح می‌شود. در فضای عمومی و مجازی، نوعی مطالبه‌گری جمعی شکل گرفته است و مردم خواهان پاسخگویی‌اند. برخی ریشه این فاجعه را در فقر، برخی در ضعف زیرساخت‌های حمل‌ونقل عمومی و برخی دیگر در اهمال نهادهای قانون‌گذار در تصویب قوانین بازدارنده برای حفاظت از امنیت زنان می‌دانند و حالا در شهری که دیگر خواب آرام بر ساکنان آن حرام شده است و از هر گوشه‌اش بوی ناامنی و آسیب به مشام می‌رسد، نگرانی و اضطراب در دل‌های مردم موج‌ می‌زند.

از روز چهارم خرداد که الهه حسین‌نژاد به‌ قصد بازگشت به خانه، محل کارش را ترک کرد و در میانه راه ناپدید شد، کارزاری عمومی برای یافتن او شکل گرفت، اما در نهایت روز پانزدهم خرداد، دادستان تهران از کشته شدن الهه و دستگیری «قاتل» و نه «متهم به قتل» او خبر داد؛ به این معنا که برای پلیس محرز شده بود بهمن فرزانه قاتل الهه حسین‌نژاد است.

فرضیه‌ها درباره انگیزه قتل؛ تجاوز، سرقت یا «حیا»؟

با اعلام خبر قتل الهه حسین‌نژاد و بازداشت فردی به‌عنوان قاتل، موجی از اخبار متناقض درباره انگیزه این جنایت در رسانه‌ها منتشر شد؛ خبرهایی که منبع برخی از آن‌ها خود ارگان‌های رسمی جمهوری اسلامی بودند و همین ابهام‌ها را دوچندان کرد.

در روز پانزدهم خرداد، خبرگزاری میزان، وابسته به قوه قضاییه، در گزارشی از «دستگیری دو متهم به قتل» خبر داد و نوشت: «در روز جنایت، مرحومه الهه حسین‌نژاد برای مراجعت به منزل سوار یک خودرو سمند نقره‌ای می‌شود. راننده سمند قصد و نیت شومی داشت که به دلیل مقاومت او، با وارد آوردن دو ضربه چاقو به قفسه سینه، او را به قتل رساند و پیکرش را در بیابان‌های اطراف تهران رها کرد.»

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در این روایت اولیه، عبارت «قصد و نیت شوم» که به‌وضوح شائبه تجاوز را ایجاد می‌کرد، موردتوجه افکار عمومی قرار گرفت، اما تنها چند ساعت بعد، همین رسانه با تغییر در متن گزارش، «قصد شوم» را به «قصد و نیت شوم سرقت» تبدیل کرد؛ تغییری معنادار که تردیدها درباره صداقت اطلاع‌رسانی رسمی را افزایش داد.

در ادامه، سایر رسانه‌های وابسته به جمهوری اسلامی مدعی شدند که قاتل پس از مشاهده گوشی الهه، به او سه یا چهار ضربه چاقو وارد و سپس جسد را در اطراف فرودگاه رها کرد. این تغییر ناگهانی در روایت انگیزه، توجه فعالان و مردم را به فرضیه تجاوز جلب کرد؛ فرضیه‌ای که با شدت گرفتن واکنش‌ها در فضای مجازی، بیش‌ازپیش در کانون بحث‌های عمومی قرار گرفت.

فعالان اجتماعی با اشاره به سابقه پنهان‌کاری رسانه‌های رسمی، تاکید کردند که حذف و تغییر واژگان نوعی تلاش هدفمند برای لاپوشانی واقعیت است. در پاسخ به این موج گسترده از انتقادها، پزشکی قانونی اعلام کرد که اظهارنظر درباره احتمال تعرض جنسی را به زمان تکمیل آزمایش‌ها و معاینات تخصصی موکول می‌کند.

با تداوم لاپوشانی‌ها و تناقض‌گویی‌های حکومتی، خشم عمومی افزایش یافت و باعث شد کاربران فضای مجازی به واکاوی لایه‌های پنهان پرونده بپردازند. یکی از نتایج این کنکاش‌ها، کشف حسابی اینستاگرامی متعلق به بهمن فرزانه بود که در آن جنبه‌های دیگری از هویت اجتماعی قاتل را روشن می‌کرد.

پس از آن نیز ویدیوهایی از اعتراف‌های بهمن فرزانه بیرون آمد که انگیزه سرقت را بی‌اعتبار می‌کرد. او در مصاحبه با روزنامه اعتماد، جزئیات بیشتری از روز حادثه را بیان کرد و گفت که انگیزه‌اش از قتل سرقت نبود، کما اینکه طلاهای الهه را ندزدیده است.

حتی خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، هم در گزارشی نوشت که «اعتراف‌های جدید بهمن فرزانه فرضیه پیشین مبنی بر ارتکاب جنایت با انگیزه سرقت را زیر سوال برده است».

اعتراف‌های بهمن فرزانه، اظهارات صریح همسر سابقش مبنی بر سابقه طولانی خشونت، تایید پلیس در مورد پیشینه شرارت او و مجموعه اطلاعاتی که در روزهای اخیر منتشر شدند، بیش‌از‌همه تصویر فردی را نمایان می‌کنند که خشونت برایش رفتاری تکراری و نهادینه‌ است. با این حال آنچه بیش از همه توجه افکار عمومی را برانگیخت، نه فقط این سابقه‌ خشونت، بلکه وابستگی آشکار این فرد به گفتمان ایدئولوژیک حاکم بود.

اوج این وابستگی در ویدیوهای منتشرشده از اعتراف‌های او نمایان است؛ جایی که قربانی را «بی‌حیا» می‌نامد و قتل را توجیه می‌کند. عجیب‌تر اینکه حمایت ضمنی هم دریافت می‌کند. در چنین بستری، این پرسش اساسی مطرح می‌شود که آیا قتل الهه صرفا یک جنایت شخصی بود یا نشانه‌ای از خشونت ساختاری علیه زنان در جامعه‌ای مردسالار و فاقد حمایت قانونی از زنان بی‌پناه است که در برابر مردانی خشمگین و مسلح قرار دارند که همیشه احساس حق‌به‌جانب بودن می‌کنند؟ پاسخ به این پرسش را می‌توان در لابلای روایت‌های زنان از تعرض‌هایی که در فضاهای عمومی تجربه کرده‌اند، جستجو کرد.

پس از افشای قتل تکان‌دهنده الهه حسین‌نژاد، موجی از روایت‌های شخصی در فضای مجازی شکل گرفت؛ روایت‌هایی از خشونت، تعرض، خفت‌گیری و تهدید در خیابان‌ها، تاکسی‌ها و خودروهای مسافرکش که نشان دادند قتل الهه حادثه‌ای برآمده از واقعیتی تلخ و تکرارشونده در زندگی روزمره بسیاری از زنان ایرانی است.

یکی از این روایت‌ها مربوط به نادیا هریوندی، بازیگر تئاتر، بود که با انتشار ویدیویی در اینستاگرام، لحظه‌ای از درگیری با راننده‌ای را که قصد تعرض به او را داشت، به نمایش گذاشت، اما در کمال تعجب، حساب اینستاگرام او، اندکی پس از انتشار این ویدیو، از دسترس خارج شد.

تجربه این بازیگر تئاتر و دیگر روایت‌های زنان تصویری دلهره‌آور از وضعیت امنیت عمومی برای زنان و کودکان در ایران ترسیم می‌کند. تصویری که نه در آمارهای رسمی، بلکه در تجربه‌های زیسته‌ای آشکار می‌شوند که مدت‌ها سرکوب شده‌ یا بی‌صدا نگه داشته شده‌اند.

بحران حمل‌ونقل عمومی و تاکسی‌های اینترنتی

قتل الهه سر زخمی کهنه‌ را باز کرده است؛ زخم ناامنی روزمره‌ای که بسیاری از زنان در ایران در معابر عمومی، تاکسی‌ها و خودروهای مسافربری با آن مواجه‌اند؛ ناامنی که حاصل مجموعه‌ای از ناتوانی‌ها، اهمال‌ها و بی‌توجهی‌های نهادی، از جمله حمل‌ونقل عمومی فرسوده است.

این فاجعه بار دیگر نگاه‌ها را به سوی بحران در ناوگان حمل‌ونقل عمومی پایتخت معطوف کرد؛ ناوگانی که سال‌ها است گرفتار فرسودگی، کمبود و سوءمدیریت است و در چنین شرایطی، هزاران نفر به اجبار برای تردد، به سراغ خودروهای مسافربری شخصی یا پلتفرم‌های آنلاین مانند اسنپ می‌روند. پلتفرم‌هایی که نه‌تنها تضمینی برای امنیت مسافران ارائه نمی‌دهند، بلکه گاه با نبود نظارت و ضعف در احراز هویت رانندگان، خود به بخشی از بحران تبدیل می‌شوند.

سخنگوی پلیس فراجا اعلام کرد که شرکت اسنپ در سال ۱۳۹۹ از نیروی انتظامی درباره بهمن فرزانه استعلام کرد، اما در آن زمان، سابقه کیفری برای او ثبت نشده بود. با این حال، اسناد منتشرشده نشان می‌دهد که او پیش‌تر به زندان رفته، فردی پرخاشگر، سابقه‌دار و دارای رفتارهای خشونت‌بار بوده و حتی همسر سابقش را به قتل تهدید کرده است و سابقه ضرب‌وشتم او و حمله به نزدیکانش را هم دارد.

ناامنی برای زنان با توجیه ایدئولوژیک

علاوه بر مسئله حمل‌ونقل عمومی و تاکسی‌های اینترنتی، ماجرای الهه بار دیگر لایحه‌ای خاک‌خورده «تامین امنیت زنان» را هم که سال‌ها است در کش‌وقوس‌ بین دولت و مجلس معطل مانده و تصویب نشده است، یادآوری کرد. هرچند نکته‌ بسیار مهم‌تر و نگران‌کننده‌تر به خطر افتادن امنیت زنان با توجیهات ایدئولوژیک است.

در مصاحبه‌ها و اعتراف‌های بهمن فرزانه چند جمله کلیدی وجود دارد: ««اگر برای سرقت بود، طلاهایش را می‌بردم»، «بی‌حیا بود، یعنی همه زن‌ها اینجوری‌اند؟»، «سرنوشتش بود»، «تحقیرم کرد» و «گفت به تو چه ربطی داره».

این سخنان که در گفتمان رسمی و تبلیغ‌شده حکومت ریشه دارد، نوعی ابزار برای توجیه خشونت علیه زنان در کشوری است که زنان به دلیل پوشش اختیاری بازخواست، تهدید و حتی بازداشت می‌شوند.