سرانجام جنگ در غزه، سرنوشت گروه‌های تروریستی و حامی تروریسم را روشن می‌کند

حسن نصرالله به‌روشنی می‌بیند که بعد از نابودی حماس، شکار بعدی آمریکا حزب‌الله لبنان خواهد بود

با وجود درخواست‌های مکرر مقام‌های عرب و جوامع مدنی در سراسر جهان برای برقراری آتش‌بس، پس از گذشت ۳۰ روز از جنگ در غزه، این خواسته همچنان عملی نشده و بین اسرائیل و حماس نبردی بزرگ در جریان است.

ایالات متحده آمریکا و متحدان غربی این کشور برای نابودی حماس با اسرائیل همصدا هستند و تاکنون با آتش‌بس چندساعته نیز موافقت نشده است.

هدف و عزم نابود کردن گروه تروریستی حماس به اندازه‌ای اهمیت دارد که سیاستمداران غربی انتقادها از حمله به مراکز شهری و آمار تصاعدی کشته‌شدگان غیرنظامی فلسطینی را هم نادیده می‌گیرند.

حماس در حمله‌ای غافلگیرانه بیش از یک هزار و ۴۰۰ شهروند اسرائیل و برخی کشورهای دیگر را در خاک این کشور قتل‌عام کرد و بیش از ۲۰۰ کودک و زن و مرد را ربود و به داخل غزه منتقل کرد؛ اقدامی که با برنامه‌ریزی دقیق و آمادگی بسیار انجام پذیرفت. برای تحلیگران سیاسی و نظامی همچنان این شائبه وجود دارد که حماس به چه دلیل آن‌گونه که ادعا می‌کند، «بدون برخورداری از پشتیبانی و بدون اطلاع حزب‌الله یا جمهوری اسلامی» وارد چنین درگیری یک‌جانبه‌ای شد که می‌تواند به قیمت نابودی کامل این گروه تمام شود؟

مقام‌های جمهوری اسلامی ایران و حزب‌الله لبنان در هفته‌های گذشته بارها مدعی شد‌ند که از نقشه و طرح حمله حماس مطلع نبوده و در آن دخالتی نداشته‌اند؛ هر چند از اقدام گروه شبه‌نظامی و تروریستی حماس حمایت می‌کنند.

مقام‌های اسرائیلی و آمریکایی می‌گویند آتش‌بس موجب تجدید قوا و نفس‌‌ تازه‌کردن حماس می‌شود. به همین دلیل معتقدند برای یکسره کردن کار این گروه که بیش از ۳۰ هزار شبه‌نظامی دارد، باید به حملات بی‌امانشان ادامه دهند.

آیا ندادن فرصت آتش‌بس که می‌تواند برای جان گروگان‌های اسرائیلی و خارجی در غزه خطراتی به همراه داشته باشد، از برنامه‌ای جامع‌تر و سیاستی کلان‌تر برای خاورمیانه خبر می‌دهد؟

به گمان من، جمهوری اسلامی و حزب‌الله لبنان به همین دلیل تا جای ممکن سعی کرده‌اند به طور موقت پایشان را از این مهلکه بیرون نگه دارند، چون آنچه در آسمان خاک‌آلود و تاریک غزه می‌بینند، دود آتش زیر دیگی است آن را نه‌تنها برای یکسره کردن کار حماس که برای تعیین تکلیف سایر گروه‌های تروریستی و شبه‌نظامی منطقه بار گذاشته‌اند.

ناظران پس از سخنرانی حسن نصرالله در روز جمعه سوم نوامبر، او را طبلی توخالی دیدند که پشت حماس را خالی کرد و قدرت و جرات رویارویی با اسرائیل را ندارد. آن‌ها واکنش رهبر جمهوری اسلامی و شبه‌نظامیان ایرانی و غیرایرانی زیر نظر او را نیز به سخره گرفتند.

با این حال رفت‌وآمدهای بین سران این گروه‌ها در هفته‌های گذشته از عمق نگرانی آن‌ها برای سرنوشتشان پس از تسویه‌حساب آمریکا و اسرائیل با حماس، خبر می‌دهد.

با وجود آنکه با گذشت یک ماه از جنگ، ده‌ها عضو حزب‌الله لبنان در درگیری‌های مرزی با ارتش اسرائیل کشته شده‌اند، حسن نصرالله در جهت بازکردن جبهه مستقیم با اسرائیل اقدامی انجام نداد و لبنان را درگیر جنگ نکرد. در حالی که گروه‌های ایدئولوژیک از کشته‌ شدن غیرنظامیان یا تخریب شهرها و کشورها در جنگ ابایی ندارند، دلیل اینکه حزب‌الله تاکنون خود را با اسرائیل درگیر نکرده، درک این حقیقت است که جنگ با اسرائیل به معنای جنگ با آمریکا و به معنای برچیده شدن بساط حزب‌الله است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

سران «جبهه مقاومت» شامل حماس، جهاد اسلامی، حزب‌الله لبنان و پدر معنوی آن‌ها، یعنی جمهوری اسلامی، به‌روشنی روز می‌بینند که هدف بعدی آمریکا و اسرائیل پس از نابودی حماس، ریشه‌کن کردن محور مقاومت در سراسر منطقه است.

وضعیت اقتصادی نابسامان و فلک‌زده لبنان و بن‌بست تشکیل دولت در این کشور که باعث و بانی اصلی آن حزب‌الله است، مردم لبنان را به اندازه کافی ناراضی و خشمگین کرده است. روشن شدن آتش جنگ با اسرائیل می‌تواند لبنان را به جنگ داخلی وارد کند و سنی‌ها، مسیحی‌ها و گروه‌هایی از شیعیان را علیه حزب‌الله به خیابان‌ها بکشاند.

در ایران نیز به همین منوال، طاقت ملت از دشمنی و کینه‌توزی حکومت فقهی جمهوری اسلامی با جهان و جهانیان به سر آمده است.

پیش از این در مقالات دیگر به این نکته اشاره کرده بودم که منطقه برای ایالات‌ متحده آمریکا از دو منظر اهمیت داشت؛ نفت و امنیت اسرائیل. با گسترش میدان‌های نفتی در آمریکا و استخراج نفت شل از وابستگی آمریکا به کشورهای تولیدکننده نفت در منطقه تا اندازه‌ای کاسته شد. کشور اسرائیل هم با داشتن گنبد آهنین دفاع موشکی به منظور مقابله با تهدید‌های حماس و سایر شبه‌نظامیان امنیتی نسبی پیدا کرد و زرادخانه هسته‌ای‌اش نیز در مقابل تهدیدها به‌خصوص از طرف جمهوری اسلامی به اسرائیل قدرت بازدارندگی بخشید.

پیمان صلح ابراهیم نیز تلاش دیگری برای ایجاد دوستی و رابطه بین اسرائیل و کشورهای عرب منطقه بود تا همسایگی با اسرائیل و وجود این کشور را به رسمیت بشناسند و در شعاعی دورتر از مرزهای این کشور با همسایگان متخاصم سپر دفاعی دیگری تشکیل داد.

ارتش‌های بزرگی که پیش از این تهدیدی برای موجودیت اسرائیل بودند، مانند لیبی، سوریه و یمن، هم یا از بین رفتند یا مانند مصر تضعیف شدند.

آمریکا از منطقه رفت، چون امنیت اسرائیل تامین شده بود و برای مقابله با گروه‌های افراطی و تروریستی استراتژی جدیدی تعریف کرد که به جای مبارزه با گروه‌های متخاصم، با آن‌ها وارد معامله شود و رویکرد آن‌ها را از طریق دادن فرصت‌های سیاسی و اقتصادی تغییر دهد.

ایالات متحده در مورد حماس همان الگو و روشی را در پیش گرفت که با گروه طالبان انجام داده بود. مشعل بن حمد آل ثانی، سفیر قطر در واشنگتن، در یادداشتی به تاریخ ۲۹ اکتبر ۲۰۲۳ که در وال استریت ژورنال منتشر شد، در اعتراض به متهم شدن کشورش به پناه دادن به سران حماس به‌صراحت گفت که این اقدام را به پیشنهاد و خواست ایالات متحده آمریکا انجام داده است؛ همان سیاستی که اجازه تاسیس دفتر سیاسی طالبان در دوحه را به این گروه داد.

آمریکا با طالبان پیمان صلح امضا کرد و موجب سقوط دولت جمهوریت در افغانستان شد. نیروهای آمریکایی هنگام ترک افغانستان بیش از هفت میلیارد دلار سلاح پیشرفته برای این گروه باقی گذاشتند. آن‌ها به همین شیوه، با حماس نیز وارد بده‌بستان شدند. برای بیش از ۱۸ هزار ساکن غزه در اسرائیل فرصت شغلی فراهم کردند و در برهه‌ای از زمان، ماهانه ۳۰ میلیون دلار از طریق واسطه‌های قطری به حماس پرداختند.

آیا دیدن مماشات ایالات متحده آمریکا با گروه تروریستی طالبان نبود که به گروه تروریستی حماس این انگیزه را داد که از راه زور می‌توان با جهان تعامل کرد؟

گروه‌های ایدئولوژیک اهدافشان را بر اساس ایدئولوژی خود تعریف می‌کنند نه سیاست‌گذاری روز. غافلگیری‌هایی که انجام می‌دهند، ماهیت آن‌ها را شفاف‌تر برملا می‌کند. مانند حمله هفتم اکتبر حماس یا بمب‌گذاری‌های انتحاری طالبان و تروریست‌های وابسته به آن‌ها در افغانستان یا کشتار ایرانیان به دست حکومت جمهوری اسلامی یا بی‌تفاوتی حسن نصرالله در قبال سرنوشت مردم لبنان.

تحلیل من از اوضاع فعلی و مداخله مستقیم نکردن گروه‌های همسو و برادرخوانده حماس در جنگ، نگرانی ‌آن‌ها از اقدام‌های آتی ایالات متحده آمریکا است.

حسن نصرالله به‌روشنی می‌بیند که بعد از نابودی حماس، شکار بعدی آمریکا حزب‌الله لبنان خواهد بود. امنیت کامل اسرائیل با نابودی گروه های شبه نظامی تامین نخواهد شد، و راه حل دائمی، مهار سرکرده گروههای نیابتی و دهشت زا در تهران و بازگشت اسرائیل به مرزهای سال ۱۹۶۷ است تا حقوق فلسطینیان نیز تامین و دو دولت در کنار یکدیگر شکل بگیرند. اما سرنوشت جنگ در غزه چشم‌انداز پیش‌ روی گروه‌های تروریستی و حامی تروریسم را مشخص می‌کند.

حسن نصرالله زمانی ریسک ورود کامل به جنگ را قبول می‌کند که حماس را در حال نابودی ببیند. از این رو است که تحولات منطقه به حساس‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین روزهایش در چهار دهه اخیر وارد شده است.

این تحولات و نگرانی‌ها از دید مقام‌های حکومت ایران نیز پنهان نمانده‌اند. محمدرضا قرایی آشتیانی، وزیر دفاع جمهوری اسلامی، روز یکشنبه سوم نوامبر آمریکا را تهدید کرد که در صورت برقرار نشدن آتش‌بس در غزه، «ضربات سنگینی» خواهد خورد.

اما جان کلام این است که: آمریکا به منطقه بازگشته است.

بیشتر از سردبیری