مهر سکوت بر داغ مادران عزادار

«باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد»

می‌گویند، سهمگین‌ترین اندوه را مادرانی نصیب می‌برند که در حیاتشان، فرزندشان را از دست داده باشند. داغی و دردی که با هیچ مصیبت دیگری همسان نیست و تا آخرین نفس مادران، با آنهاست.

این داغ هنگامی سنگینی خود را بر قلب و روح مادر آوار می‌کند که او نتواند فرزندش را در وضعیتی طبیعی و با مراسم و آیین‌های خاص سوگواری، به خاک بسپارد. این، ماجرایی است که در چند دهه اخیر ایران بارها تکرار شده است و حوادث تلخ دهه آخر آبان ۱۳۹۸، تازه‌ترین مورد از این‌گونه رخدادهای حزن‌آلود بود. بر خلاف عمده پدران و برادرانی که در این گونه مواقع، حزم و احتیاط به خرج می‌دهند و هراس از فشارهای پیدا و پنهان نیروهای امنیتی، آنها را به سمت آوارکردن غم‌های این چنینی در درون و دم برنیاوردن سوق می‌دهد، مادران اما بی‌هراس از چنان فشارهایی اندوه و مصیبت عظمای خود را فریاد می‌‌زنند و نه تنها در محله و منطقه خود، که در فضای اجتماعی نیز به عنوان مهمترین چهره‌های کنش‌های اعتراضی حوادث اخیر شناخته شده‌اند. 

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

از مادر ستار بهشتی (گوهر عشقی) که رنج‌دیدگی و ستم‌کشیدگی از چهره او هویداست، تا مادر ندا آقا سلطان (هاجر رستمی)، مادر پویا بختیاری (ناهید شیربیشه)، مادر مصطفی کریم‌بیگی (شهناز اکملی) مادر زانیا و لقمان مرادی (آمنه قادری) و … همه در روزهای بعد از حوادث تلخ اواخر آبان، به میدان آمدند تا همدردی خود را با مادران مصیبت‌های این روزها فریاد کنند و تسلی‌بخش غم‌هایی باشند که در چند دهه اخیر، دچارشان کرده است. سوگواری‌‌ آیینی و آزاد برای آن عزیزانِ جوانِ از دست رفته، شاید می‌توانست تسکینی بر آلام درونی مادران عزادار باشد.

 اما حتی آن فرصت نیز از مادران گرفته شد. برخی تلاش‌ها هم که برای برگزاری چنان آیین‌هایی پا گرفت، با فشار و سرکوب در نطفه خفه شد. در این پیوند، از جمله می‌توان به سوگواری‌های گروه موسوم به «مادران عزادار» در دی ماه  ۱۳۸۸ (به نقل از بی بی سی فارسی) اشاره کرد که در روزهای شنبه، با لباس سیاه به یاد عزیزانشان در پارک لاله گرد هم می‌آمدند، و از سوی نیروهای لباس شخصی و انتظامی بازداشت شدند. سازمان‌های مدافع حقوق بشر نیز در مورد وضعیت این زنان ابراز نگرانی کردند و خواستار آزادی آنها شدند.

داغ این مادران از آن جهت سنگین‌تر است که فرزندان‌شان نه در تصادف، نه دربلایای طبیعی، و نه حتی در جنگ، که در حوادثی کشته شدند که نه گمان آن می‌رفت، و نه کسی خون آنها را بر عهده می‌گیرد. و این، ستمی مضاعف است که بر دوش این مادران گذاشته شده است.

جوانمرگی و اندوه مضاعف

بر این‌ها همه، بیفزایید مرگی را که در دوران جوانی رخ دهد؛ دورانی که انسان هنوز چشم به آینده دارد و دستخوش آمال و آرزوهای فراوان است. به باور دکتر غلامحسین معتمدی، مولف کتاب «انسان و مرگ»، و از معدود روانپزشکان ایرانی که به پژوهش در زمینه مرگ و مرگ‌شناسی پرداخته است: «مرگ یک جوان همیشه با توصیفاتی مانند نابهنگام و مصیبت‌بار همراه است که منعکس‌کننده نگاه و نگرش جامعه به رابطه میان سن و میرایی است. حکیم طوس، فردوسی، سروده است:

به گیتی، بهی بهتر از گاه نیست
بدی بدتر از عمر کوتاه نیست

در چنین شرایطی است که برگزاری آیین‌های سوگواری آزاد برای قربانیان این گونه کشتارها اهمیتی دوچندان می‌یابد، چرا که گذشته از تبعات اجتماعی آن، می‌تواند گوشه‌‌ای از بار اندوه این مادران را نیز سبک سازد. 

از دید روانشناسان، این گونه افراد چگونه باید این دوران را طی کنند؟

«اندوه»، واکنشی طبیعی است که افراد در هر فرهنگ و جامعه‌ای آن را تجربه می‌کنند. واکنشی است که سبب می‌شود تا ابعاد روانی حوادث تلخ، تحمل‌پذیرتر شود. مرگ نزدیکان و عزیزان، از دست دادن شغل، امکانات و دارایی‌ها یا استقلال، دوری یا پایان یافتن رابطه‌ای عاطفی، و …، از جمله مواردی است که انسان‌ها را دچار اندوه می‌کند. تجارب فردی در رویارویی با اندوه در افراد مختلف می‌تواند متفاوت باشد و واکنش‌های متفاوتی را در آن‌ها برانگیزد.  بنا بر زمینه‌های خانوادگی، قومی، مالی و تحصیلی، سبک زندگی، میزان وابستگی فرد به اطرافیان یا وجوه دیگر زندگی، و نیز فرهنگی که فرد در آن رشد یافته است، طیفی از واکنش‌ها قابل مشاهده است. در فرهنگ سنتی ایرانیان، گذشته از رخدادهای تاریخی و باورها و عادات فرهنگی و مذهبی، سیطره مراسم سوگواری در چند دهه اخیر نیز چنین واکنش‌هایی را شدید‌تر کرده است. 

«الیزابت کوبلر راس»، پژوهشگر و پزشک سویسی، که تحقیقات وسیعی در زمینه روند و مراحل رویارویی با غم و اندوه انجام داده است، در کتاب خود با عنوان «مرگ و میر» که در ۱۹۹۶ منتشر شد، مراحل واکنش‌های عاطفی و روانشناختی به سوگ و اندوه را توضیح داده است. این پژوهشگر، آن روند را به پنج مرحله تقسیم می‌کند و معتقد است که افراد، فارغ از میزان، شدت و چگونگی بروز پاسخ‌ها و واکنش‌های عاطفی به سوگ و اندوه، از پنج مرحله عبور می‌کنند تا بتوانند با شرایط جدید سازگار شوند. آن مراحل عبارتند از «انکار- خشم- پذیرش- افسردگی- جدل/ گفت‌وگو با خود». او همچنین اشاره می‌کند که همه افراد ممکن است تمام یا تک تک این مراحل را به همین ترتیب تجربه نکنند و بنا بر شرایط روحی و زندگی فرد، گذر از هر یک از مراحل ذکر‌شده رخ می‌دهد. در مثال، ممکن است برخی برای مدت طولانی در مرحله «انکار» بمانند و برخی دیگر در مرحله جدل با خود. قانون خاصی برای گذر از هر یک از مراحل اندوه نیست.

بر فرض، مرحله اول، انکار، مرحله‌ای است که به فرد فرصت می‌دهد تا خبر ناگهانی را به تدریج پردازش کند. در واقع، «انکار» گونه‌ای مکانیسم دفاعی است که فرد می‌کوشد با به‌کار گرفتن آن، شدت و تلخی واقعه را نزد خود، کمتر جلوه دهد. 

گام بعدی، مرحله «خشم» است که باعث می‌شود تا فرد، درد و احساسات حاصل از اندوه را با توسل به خشم در تعاملاتش با دیگران برون ریزد. در واقع، فرد با توسل به خشم، درد و اندوه را در درون خود پنهان می‌کند، و پاسخ عاطفی‌اش را به رخدادِ اندوه‌بار، با برون‌ریزیِ خشم نشان می‌دهد. 

در مرحله «جدل» یا جرو بحث»، فرد که در روند پذیرشِ تجربه تلخ از دست دادن، آسیب‌پذیرتر شده است، توان کمتری در کنترل احساسات خود دارد و بنابراین، به کوچکترین مسئله‌ای حساس می‌شود و جرو بحث می‌کند. در برخی از مواقع نیز که فرد در مواجهه با اندوه، دچار سردرگمی می‌شود، چنان جدل‌هایی به او کمک می‌کند تا خود را کمتر سرزنش کند و از سردرگمی دورتر شود. 

گاهی نیز افراد در مواجهه با سوگ و اندوه، از دست دادن فرد، تنهایی و انزوا را برای رهایی از احساسات دردآور انتخاب می کنند، یعنی «افسردگی»، که مرحله‌ای دشوار و خطرناک است. از خصوصیات مهم این مرحله آن است که طی آن، افراد اغلب احساسات خود را سرکوب می‌کنند و در انزوا و سکوت پناه می‌گیرند. این مرحله می‌تواند سردرگمی  و ناامیدی بیشتری در افراد ایجاد کند و به نتایج نامطلوب و تلخی بینجامد. 

«پذیرش» اما مرحله‌ای است که فرد همچنان احساس درد و اندوه را حس می‌کند، اما قادر به پذیرش واقعیت است و به این درک رسیده است که هنوز هم چیز یا چیزهایی هست به زندگی‌اش معنا می‌دهد. 

برون ریزی احساسات درونی 

برون‌ریزی و واکنش‌های عاطفی در برابر سوگ و اندوه در هر زمینه‌ای، می‌تواند از شدت احساسات دردناک درونی افراد بکاهد و کمک کند تا بهتر بتوانند با اندوه خود کنار بیایند. سوگواری برای عزیزِ از دست رفته و سهیم شدن اندوه با دوستان و اطرافیان نیز نقش بسزایی در تخلیه عواطف و احساسات دردناک و تحمل واقعه تلخ برای فرد دارد. از سوی دیگر سوگواری‌های آیینی و مراسم فرهنگی همراه با آداب و رسوم‌ ویژه که در جاهای مختلف جهان به شیوه های متفاوت برگزار می‌شود، نیز می‌تواند نقطه تمرکز درد و اندوه فرد داغدیده را به سطح‌های بسیار بزرگ‌تر اجتماعی انتقال دهد و در آن گستره، فرد خود را در پناه جمع، کمتر آسیب‌پذیر بیابد. این همان کاری است که مادرانی که تجربه تلخ چنین حوادثی را در ایران پشت سر گذاشته‌اند، انجام می‌دهند و گذشته از اعطای همدردی خود در دیدار با دیگر مادران جان‌باختگان حوادث، تمرکز درد را در سطح اجتماعی گسترده‌تری می‌پراکنند و بستری متفاوت برای تخلیه اندوه‌های درونی ناشی از آن رویدادهای تلخ، فراهم می‌سازند.

«باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد
که مادران سیاه پوش
داغ داران زیباترین فرزندان آفتاب و باد
هنوز از سجاده ها
سر بر نگرفته اند »
احمد شاملو

بیشتر از