کتابی که نابودی درخت انجیرهای معابد را پیش‌بینی کرد

آنچه در رمان احمد محمود و ماجرای درخت کیش برجسته است قربانی شدن درخت به ‏دست نیروی متحجر است

درخت انجیر معابد جزیره کیش بیش از چهارصد سال عمر داشت- Combo via Wikipedia

با جست‌وجویی در اینترنت، همچنان می‌توان آژانس‌های مسافرتی را یافت که در تبلیغاتشان درخت «انجیر معابد» کیش را یکی از دیدنی‌های جذاب تورهای خود معرفی می‌کنند. این درخت هنوز برای آن‌ها سبز است. اما در واقعیت، «درخت سبز» کیش مرده است. اواخر اردیبهشت امسال بود که انتشار عکسی از درخت خشکیده‌ای در کیش موجی از حیرت و افسوس در شبکه‌های اجتماعی برانگیخت.

نابودی درخت انجیر معابد کیش، که به «درخت سبز»‌ معروف بود و بیش از چهارصد سال قدمت داشت، باورنکردنی به نظر می‌رسید. با اعلام نهادهای مربوط، مبنی بر نابودی درخت، و همچنین تایید سازمان منطقه آزاد کیش، تمام امیدها به شایعه بودن عکس و زنده بودن یکی از نمادهای جزیره از بین رفت. مسئولان مربوط عامل خشکیدگی را «هرس غیراصولی» اعلام کردند، عاملی که در روزهای بعد به خشکیدگی در اثر قارچ‌های سیاه و همچنین عمر به سر آمده درخت تغییر پیدا کرد. ساخت‌وسازهای اطراف درخت، بی‌آبی، و مرگ طبیعی از عوامل دیگر نابودی درخت از دید مسئولان بود.

اعلام اینکه این نوع درختان در نهایت چهارصد سال عمر می‌کنند، و همچنین، برخورد تحقیرآمیز خبرگزاری دولتی ایسنا با عنوان «درخت سبز کیش چرا کچل شد؟»، نشان داد که همچون دفعه‌های گذشته، کسی فاجعه را گردن نخواهد گرفت و کچلی از خود درخت است!

مسئولان درخت «انجیر معابد» کیش را، که بومیان به آن «لور» می‌گویند و از مهم‌ترین نقاط گردشگری جزیره بود، درختی مرده تلقی کردند تا پرونده هرس غیراصولی هم بسته شود. این درختی بود که با وجود قدمت چهار قرنی‌اش، هیچ‌گاه در فهرست آثار ملی کشور ثبت نشد. بومیان استان هرمزگان، که میزبانان اصلی درختان لور در ایران هستند، همواره مسئله ثبت نشدن درخت برایشان سوال بوده است. چرایی نرسیدن به لور پیر و تیمار آن از سوال‌هایی است که هرگز جوابی به آن داده نشده است.

علیرضا، دانش‌آموخته رشته شیلات دانشگاه آزاد بندرعباس، معتقد است که این درخت به‌عمد خشک شده است. او که به دلیل علاقه‌اش، فارغ از رشته تحصیلی‌اش، سال‌ها روی درختان بومی استان هرمزگان، از جمله گل ابریشم و کهور و کنار، مطالعه کرده است، می‌گوید: «مشکل اینجاست که برخی این درخت را مقدس معرفی می‌کنند. حالا در این سال‌ها کمتر، اما در گذشته بودند یک سری از بومیان که به درخت دخیل و پارچه هم می‌بستند. باقی درختان لور در مناطق پرت و کم‌رفت‌وآمدی قرار دارد و این برخوردها از دیده‌ها پنهان است. اما درخت لور جزیره کیش در منطقه گردشگری و اصلا نماد گردشگری بود و دستگاه‌های ناظر به دنبال موقعیتی بودند که درخت از دست برود. برای همین، از روند خشکیدگی‌اش جلوگیری نکردند.»

او می‌افزاید: «درخت لور درخت قدرتمندی است و خشک شدن بر اثر بیماری تقریبا نادر است. به این راحتی خشک نمی‌شود، حتی اگر گازوییل روی ریشه‌های زمینی و هوایی‌اش بریزند، که البته این عمل هم انجام شد. اما خودداری از رسیدگی به درخت عامل اصلی خشک شدن درخت است. «لور» در این سالیان حال و روز خوبی نداشت و نیازمند رسیدگی بود و نگاه مدیران غیربومی به آن نگاه مثبتی نبود. برای همین، آب دریا به خوردش دادند. وقتی مجموعه‌ای از این ناسپاسی‌ها به درخت وارد می‌شود، دیگر درخت چه چاره‌ای جز خشکیدگی دارد. آن را خشک کردند، همان‌طور که نمادهای بومی دیگر کیش در این سالیان خشک شد.»

در حالی که سازمان میراث فرهنگی و منطقه آزاد کیش و سازمان محیط زیست سرگرم انکار اشتباه‌ها و پاسکاری خطاها به یکدیگر بودند، در پی اعلام خبر خشک شدن درخت، مردم جزیره کیش در سکوتی غریب در محله حریره دور درخت جمع شدند تا گویی با وی خداحافظی کنند. درخت خشکیده همچون بدنی انسانی در میان میدان ایستاده بود تا مردم با وی وداع کنند. درختی که سنگ صبور مردم بود و مادربزرگ‌ها در سایه‌اش قصه‌های جادویی نقل می‌کردند دیگر سایه و صدایی ندارد. مرگ درخت ریشه‌ها و قصه‌ها برای مردم بومی مرگ هر درختی نیست. مرگ یک تاریخ است که از سال‌ها پیش آغاز شد و درخت پرتوان جزیره، با تمام قدرت‌های جادویی‌اش، دیگر تاب تحمل آن را نیافت و جزیره و قصه را تنها گذاشت.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

صالح، یکی از فرهنگیان بازنشسته شهرستان بندر لنگه، می‌گوید: «سوال شما را من باید این طور [با سؤال] جواب بدهم که چرا باید این درختان بمانند؟ چه دلیلی برای ماندن دارند؟ مگر راه و رسم درستی ما در برابرشان در پیش گرفتیم؟ در گذشته‌ای نه چندان دور، درختان بومی زیادی در شهرهای استان [هرمزگان] بودند. در بندرعباس، خیابانی بود به نام دلگشا که سرتاسرش سایه درختان گل ابریشم بود. آمدند تمامش را به بهانه تعریض [خیابان] قطع کردند. درختان بومی مانند کهور و کنار و گارم‌زنگی و انبه و تمر و درمان عقرب و بسیاری درختان را به مرور زمان بریدند. تعریض خیابان شد. خب باشد. اما چرا دوباره کاشته نشد؟ چرا به جایش اکالیپتوس کاشتند؟ چون خواستند فرهنگ را عوض کنند. گفتند این‌ها تخم و ترکه حکومت پهلوی است و باید درخت خودمان را بنشانیم.»

شهرک انجیر معابد بدون درخت «انجیر معابد»

«هرس نابجای درخت» در صفحات آخر کتاب «درخت انجیر معابد» نیز دیده می‌شود. پس از گذشت بیست و سه سال از آخرین رمان احمد محمود، این عبارت در واقعیت ظاهر شده است و عجیب که به درخت «انجیر معابد» هم مرتبط است. این رمان، که چاپ نخست آن را انتشارات معين سال ۱۳۷۹ منتشر کرد، و اکنون به چاپ پانزدهم رسیده است، ۱۰۳۸ صفحه‌ است. برخلاف دیگر رمان‌های مولف، در این رمان از جنگ و زندان و درگیری‌های سیاسی خبری نیست و ۲۴۰ شخصیت حول مرکزی به نام «درخت انجیر معابد» می‌چرخند؛ درختی که ناظر وقایع اطراف است و انسان‌ها هستند که او را به دو قطب خیر و شر تقسیم می‌کنند.

داستان درباره خانواده‌ای‌ قدیمی در یکی از شهرهای جنوب است که درخت‌دار هستند. یعنی از قدیم صاحب یک درخت «انجیر معابد» هستند که در حیاط خانه‌شان قرار دارد و به‌تدریج در صحنی که این خانواده برای درخت درست کرده است سایه می‌گسترد. سودجویان سنتی و مذهبی درخت را به خرافه می‌کشند و این درخت نماد آیین و اعتقادات می‌شود. مردم همه چیزشان را از درخت می‌خواهند. از شفای بیماران تا گشایش مشکلات را از او طلب می‌کنند. شمع روشن می‌کنند. قربانی می‌کنند و خود را با زنجیر و پارچه به تنه درخت می‌بندند. از درخت قصه‌های خیالی محکمی می‌سازند که کسی را یارای دروغین نامیدن آن نیست.

گروه‌های مذهبی به‌تدریج درخت را غصب می‌کنند و علم‌داران در پناه آن قدرت می‌گیرند و از خامی مردم نهایت استفاده را می‌برند. داستان طی ده سال- ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵- از کشمکش میان تجدد و تحجر پرده برمی‌دارد و انگار به چگونگی شکل‌گیری انقلاب ۵۷ تنه می‌زند. تجدد و تمدن چنان به‌سرعت راه خود را می‌روند که درخت را وجودی اضافه بر سر راه خود می‌بینند و قصد انداختن آن و توسعه «شهرک درخت انجیر معابد» را دارند، که البته جلوی آن گرفته می‌شود.

فرمانده به علم‌دار نگاه می­کند و می­گوید: «برادران و خواهران. شما به چشم خود می­بینید که این درخت لور یک درخت است، حتی از نوع درجه دوم. چون میوه­اش خشبی است و قابل خوردن نیست.» زمزمه می­شود. فرمانده دست را می­برد بالا: «خواهش می­کنم به عرایض من گوش کنید، بعد اگر حرفی داشتید بفرمایید.» علم‌دار سر بیرق را می­آورد پایین. سکوت می­شود. فرمانده می­گوید: «متاسفم که باید بگویم کسانی با افسانه­بافی از این درخت بی­ثمر موجودی معجزه­گر ساخته­اند تا شما را مرعوب کنند و بر گرده­تان سوار شوند.»

مضمونی که در این رمان به شکل قصه درآمده است گویی پس از بیست سال و اندی به حقیقت پیوسته و راستی راستی شهرک‌های اطراف قصد بلعیدن زمین‌های اطراف درخت خشکیده را دارند. منتها، این بار، بدون درخت.

آنچه در رمان محمود و ماجرای درخت کیش برجسته است قربانی شدن درخت به دست نیروی متحجر است؛ نیرویی که پس از قدرت گرفتن به واسطه درخت، پای به واقعیت می‌گذارد و در واقعیت درخت را نابود می‌کند. آن‌ها دیگر احتیاجی به درخت ندارند.

«انجیر معابد»، چه در داستان تخیلی محمود و چه در واقعیت امروزه جزیره، به ملعبه‌ای شبیه است. بازیچه‌ای در دست قدرتمندان، در زمینی دیستوپیایی (ویران‌شهری)، که یک زمان از آن به عنوان نماد گردشگری استفاده می‌کنند و پس از مدتی، با این فرض که عمرش به سر رسیده بود، به دورش می‌اندازند. این روشن‌ترین شکل یک ویران‌شهر است؛ جایی که در آن، درخت در هر حال قربانی است. گاه قربانی جهل و گاه قربانی تمدن جاهلان علم‌دار یا متمدنان علم‌داری که موافق خرافه‌اند و به دنبال جایگزین کردن نمادهای خود هستند.

بیشتر از کتاب