طلاهایی با عیار بالا و اوراق‌چی‌های بی‌ارزش

چند ماه پیش خبر ساختن فیلم جدیدی به‌دست عیاری منتشر شد، به نام «رِکِر» به‌معنای «اوراقچی» که این روزها به «ویلای ساحلی» تغییر نام داده است

از مشخصه‌های بارز فیلم‌های کیانوش عیاری سبک واقع‌گرایانه آن و همچنین پرداختن به موضوع‌های بکر است- mehrnews

شرایط سیاسی در نظام‌های دیکتاتوری، به‌ويژه نظام‌های دیکتاتوری در کشورهای موسوم به «جهان سوم» مانند «جمهوری اسلامی ایران» که گاهی تغییرات بنیادی در آن صورت می‌گیرد و نظامی می‌رود و نظام دیگری جای آن می‌نشیند، در برهه‌ای از زمان وارد «وضعیت انقلابی» می‌شود؛ شرایطی که مردم نمی‌توانند دیگر قدرت حاکم را تحمل کنند و قدرت حاکم هم توان سرکوب مردم را ندارد. اکنون در ایران زیر سلطه «جمهوری اسلامی» این وضعیت وجود دارد و کسانی که این شرایط را درک نکنند، زیر امواج انقلاب له می‌شوند و جمعیت خشمگین وقتی درحال یورش به قدرت حاکم‌اند، توجه نمی‌کنند آنچه زیر پایشان له می‌شود، طلایی با عیار ۲۴ است یا آهن‌قراضه‌ای بی‌ارزش. در هنر و ادبیات هم اوضاع چنین است.

یکی از کسانی که با «جمهوری اسلامی» و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آمد و بی‌شک با همان‌ها هم می‌رود، محمدحسین مهدویان است. چندی پیش خبری منتشر شد که مهدویان می‌خواهد فیلمی درباره‌ داعش بسازد. بعدها نام فیلم «سقوط» اعلام شد و درباره آن نوشتند که «فیلم سینمایی سقوط قرار است در تهران (شهرک سینمایی دفاع مقدس)، شهرستان سقز در استان کردستان و همچنین بخش‌هایی از آن در کشور عراق فیلمبرداری شود». سقز همان شهری است که ژینا (مهسا امینی) در آن به دنیا آمد و با بردارش آرش به تهران آمده بودند که به‌دست گشت ارشاد دستگیر شد و جنازه او را تحویل خانواده‌اش دادند؛ نام او رمزی شد برای وضعیتی که وضعیت انقلابی است.

پیش از به‌قتل رساندن ژینا، حضور تیم مهدویان در سقز واکنش‌های طرفداران محیط زیست را برانگیخت، تا جایی که معاون خدمات شهری شهرداری سقز گفت: «فیلمبرداری در چند محله سقز (بهارستان، قه‌وخ، شهرک دانشگاه) و چند مسیر خارج از شهر انجام می‌شود.» اردلان افزود: «قرار نیست آسیبی متوجه جایی شود و مجوزی برای قطع درخت و… وجود ندارد، مگر در یک مورد که به دلیل فیلمبرداری در حال حرکت لازم بود بخشی از یک درخت هرس شود.» اما با قتل مهسا امینی و طغیان کردستان و سراسر ایران، ظاهرا پرونده ساخته‌شدن فیلم «سقوط» در سقز بسته شد و سر از آنتالیا درآورد.

طبق خبری که بابک غفوری‌آذر منتشر کرد، «فیلمبرداری بخش‌هایی از سریال سقوط که ظاهرا مضمونی مطابق روایت‌های حکومت از مسائل امنیتی دارد، در ترکیه انجام می‌شود و محمدحسین مهدویان در روزهای اخیر همراه گروه سازنده در اطراف شهر آنتالیا دیده شده‌اند». تکلیف مهدویان روشن است، او از آن میوه‌های گندیده است که با پول سپاه و پروپاگاندای حکومتی و اندک ذوق و هنری، به کارگردانی سرشناس تبدیل شده است. مرغ تخم‌طلای سپاه پاسداران باید درحالی‌که مردم ایران زیر چکمه‌های سپاه و رهبرشان له می‌شوند، به «آنتالیا» برود و فیلم یا سریال امنیتی دیگری بسازد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

مهدویان سازنده فیلم‌های پروپاگاندایی «ماجرای نیمروز» است. در هفته‌های اخیر همزمان با خیزش انقلابی در سراسر ایران، صداوسیما و سایر رسانه‌های تصویری جمهوری اسلامی در حال پخش کلیپ‌هایی‌اند که از همین فیلم‌های «ماجرای نیمروز» و «رد خون» مهدویان در آن استفاده می‌شود و تلاش می‌کنند خیزش انقلابی جدید را با سرکوب‌های دهه‌ شصت خورشیدی مقایسه کنند. این مقایسه را قبلا رهبر جمهوری اسلامی انجام داده و گفته بود که «خدای امروز همان خدای دهه‌ شصت است»!

درحالی‌که مردم ایران زیر چکمه‌های پاسداران انقلاب اسلامی پرپر می‌شوند و روزی نیست که تعدادی عزادار عزیزانشان نباشند، مهدویان و تیم همراهش در «آنتالیا»، «جاعش» را رها کرده‌اند و در‌باره «داعش» فیلم می‌سازند. بقیه کاسه‌لیسان حکومتی هم شدیدا دست‌به‌کار شده‌اند.

«محمدحسین لطیفی» برای ارگان فیلم‌سازی سپاه (اوج)، فیلم «غریب» را با بازی «بابک حمیدیان» می‌سازد. این فیلم زندگی محمد بروجردی است. او پیش از انقلاب، عملیات تروریستی انجام می‌داد و یکی از افتخاراتش انفجار در رستوران «خوان‌سالار» بود که در آن مشروب سرو می‌شد! محمد بروجردی هنگام ورود روح‌الله خمینی به ایران، محافظ شخصی او بود و پس از سقوط نظام پادشاهی برای مدت کوتاهی مسئول زندان اوین شد. او ضمنا یکی از ۱۲ نفر عضو هیئت موسس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. حکومتی‌ها به او نام «مسیح کردستان» را داده بودند و مردم کردستان از او به‌عنوان جلاد کردستان یاد می‌کنند. این روزها که مردم سراسر ایران، از کردستان تا زاهدان، یکپارچه و متحد علیه جمهوری اسلامی ایستاده‌اند، حکومت تلاش می‌کند تا موضوع تجزیه‌طلبی را به میان بکشد، بلکه بتواند بین مردم اختلاف بیندازند.

نرگس آبیار هم در اوج مبارزات زنان ایران با شعار «زن، زندگی، آزادی» و با جهانی‌کردن بریدن گیسوانشان به علامت عزا، با «موسسه روایت فتح» که آن هم وابسته به «سپاه پاسداران» است، برای ساختن سریال تلویزیونی و فیلم سینمایی «سووشون» همکاری می‌کند.

بقیه کسانی که امروز مشغول ساختن فیلم و سریال‌اند، هر تلقی که از خودشان داشته باشند، اگر به کارشان ادامه دهند و دوربین‌هایشان را خاموش نکنند، بی‌شک زیر پای انقلاب له می‌شوند که اکثرا جای تاسف ندارد، تنها یک مورد است که بسیار غم‌انگیز است و آن فیلم‌ساختن کارگردان برجسته‌ای مانند «کیانوش عیاری» است.

کیانوش عیاری با فیلم «شبح کژدم» در همان سال‌های پرالتهاب دهه شصت نشان داد سینما را می‌شناسد و دست به هر کاری که زد، نمونه بود؛ چه سریال تلویزیونی «روزگار غریب» که در مورد زندگی محمد قریب، پزشک ایرانی و بنیان‌گذار تخصص پزشکی اطفال در ایران بود، چه فیلم‌های درخشانی مانند «خانه پدری».

او چند سال پیش اعلام کرد دیگر فیلمی نمی‌سازد که به‌طور مصنوعی زنان در خانه پیش همسر و فرزندانشان حجاب اسلامی داشته باشند و فیلم «کاناپه» را شش سال پیش ساخت که همه زنان از کلاه‌گیس استفاده ‌کردند و این فیلم هنوز توقیف است. او در این سال‌ها سریالی هم برای تلویزیون ساخت به نام «۸۷ متر» که معلوم نیست با چه سیاستی هنوز پخش نشده است.

از مشخصه‌های بارز فیلم‌های کیانوش عیاری سبک واقع‌گرایانه آن و همچنین پرداختن به موضوع‌های بکر است. با این حال، او بیش از ۲۰ سال است که اثر پخش‌شده‌ای ندارد. چند ماه پیش خبر ساختن فیلم جدیدی به‌دست عیاری منتشر شد. نام فیلم «رِکِر» به‌معنای «اوراقچی» بود و تهیه‌کنندگی آن را «رضا رخشان» به عهده دارد. رخشان ‌که بیشتر به‌عنوان فیلم‌بردار و مدیر فیلم‌برداری در سینما حضور داشت و تنها کار تهیه‌کنندگی‌اش قبل از این فیلم، تهیه «هزار پا» (ابوالحسن داوودی) بود، به نظر تهیه‌کننده مستقلی می‌رسد، هر چند گویا سرمایه‌گذار اصلی فیلم «علی سرتیپی» است که نقشی هم در این فیلم در کنار رضا عطاران، پژمان جمشیدی و ریما رامین‌فر بازی می‌کند.

این روزها فیلم عیاری از «رِکِر» به «ویلای ساحلی» تغییر نام داد. نکته مهم این است که «ویلای ساحلی» فیلم طنز است و ساختن چنین فیلمی در دورانی که مردم ایران تلخ‌ترین روزهای خود را سپری می‌کنند، دور از انتظار بود و انتقادهایی هم در پی داشت. چند روز پیش کار فیلم‌برداری متوقف شد و گفتند کیانوش عیاری به‌دلیل مرض قند، حالش بد شده و در بیمارستانی در تهران بستری است. در هنگام نوشتن این جستار اعلام شد عیاری از بیمارستان مرخص شده‌ است و کار به‌زودی آغاز می‌شود. تنها احتمالی که می‌توان داد، این است که عیاری تمارض می‌کند و دست‌ودلش به ساختن این فیلم کمدی نمی‌رود. به‌هرحال امیدوارم عیاری ساخت این فیلم را متوقف کند و مدتی دیگر در ایران آزاد و رهاشده از جمهوری اسلامی و سانسور، فیلمی شاد برای روزهای آزاد اکران کند.

 
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه