خشونت در جامعه مردسالاری مثل ایران پدیده عجیب و غریبی نیست. تنها کافیست صفحات حوادث یک سال گذشته منتشر شده در ایران را ورق بزنید و خواهید دید که بسیاری از جنایتها و قتلهایی که رخ داده است ماجرای خشونتی است که آخرش به خانواده وصل میشود. قتلهای ناموسی و خانوادگی بالاترین آمار مربوط به قتلها را در کشور ما به خود اختصاص داده است. این در حالی است که این آمارها دقیق نیستند و خیلی از این اتفاقات تلخ که در شهرستانها و روستاها اتفاق میافتد به خاطر آبروی خانوادگی سربسته باقی میماند و حتی پلیس و دستگاه قضایی نیز متوجه ماجرا نمیشود.
طبق آمارهای منتشر شده در استانهایی چون خوزستان، کردستان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، سیستان و بلوچستان، فارس، آذربایجان شرقی و اردبیل بیشترین قتلهای ناموسی وجود دارد و بر اساس گزارشی که اخیرا در ایرنا منتشر شده، در سال ۸۰ تا ۹۸ نزدیک به ۳۰ مورد قتل ناموسی روی داده که این تعداد فقط آنهایی است که رسانهای شدهاند. تا این زمان در سال ۹۸، ۶ قتل رخ داده است و در طول ۱۸ سال گذشته، بیش از ۳۲ دختر، زن و کودک بهدلیل اختلافات و سوءظنها به دست پدر و برادرانشان به قتل رسیدهاند.
اما آنچه ما را به نوشتن این گزارش ترقیب میکند، بیان این اعداد و ارقام نیست، بلکه واکنشهای تندی است که محافظهکاران و حکومت به اکران فیلم «خانه پدری» نشان دادند و برای دومین بار باعث توقیف آن روی پرده سینماهای کشور شدند. «خانه پدری» فیلمی به کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی کیانوش عیاری است که ساخت آن در سال ۱۳۸۹ به پایان رسید. این فیلم که قصه اتقاقهای یک خانه قدیمی را از سال ۱۳۰۸ (اوایل حکومت رضا شاه) تا ۱۳۷۹ روایت میکند با بازیگرانی همچون مهدی هاشمی، شهاب حسینی، مهران رجبی، ناصر هاشمی، مینا ساداتی و نازنین فراهانی در چند اپیزود ساخته شده و مسائل و مشکلات زنان ایران را در هفتاد سال اخیر به تصویر کشیده است.
این فیلم بعد از سه سال توقیف زمانی که در سی و دومین جشنواره فجر اکران شد اکثر منتقدان آن را ستودند، طوری که حسین معززی نیا در صفحه فیسبوک خود آن را یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران دانست و موحد منتقم در روزنامه شرق هم نوشت که عیاری در خانه پدری، روی فرهنگی زوم کرده است که در بطن خود پنهانکاری را پرورش میدهد و همه جنایتها و خشونتها و گرههای بعدی نیز از دل آن زاده میشود. شخصیتهای فیلم خانه پدری عامدانه در تلاش هستند تا دیگران متوجه کار آنها نشوند. خانه پدری یکی از بهترینهای سینمای ایران در چند سال اخیر است که از هر نظر یادآور جدایی نادر از سیمین است که نشان دهنده بحرانهای اخلاقی و اجتماعی است که از پس یک صفت نکوهیده اجتماعی میآیند. «عالی» صفت ناقصی برای توصیف خانه پدری کیانوش عیاری است.
این فیلم دوباره بعد از رفع توقیف و نمایش ۹ روزهاش در ۱۵ سالن سینما دوباره به دستور مستقیم دادستانی توقیف شد. آن هم به این دلیل که کارگردان خانه پدری تعهد به تغییر با حذف صحنههای خشن فیلم داده بود که این کار انجام نشد، در نتیجه دادسرای فرهنگ و رسانه حکم به توقیف فیلم داد.
فارغ از اینکه این فیلم صحنههایی دارد که خشونت زیادی را نشان میدهد یا نه، فیلم روایت یک آسیب اجتماعی است. روایتی از دخترکشی و قتلهای ناموسی که ۷۰ سال قبل رخ داد اما متاسفانه با چرخی ساده در خبرها میتوان به وضوح دید که حتی در سال ۹۸ هم این قتلها همچنان در جامعه رخ میدهند.
کیانوش عیاری کجای سینمای ایران است؟
کیانوش عیاری را میتوان یکی از سه فیلمساز برتر تمام تاریخ سینمای ایران دانست. او کار خود را در مکتب سینمای آزاد اهواز شروع کرد و در آغاز راه فیلمسازی خود، با دوربین هشت میلی متری (که دوربین آماتوری محسوب میشد) شروع به ساخت فیلمهای کوتاه تجربی کرد. جنبش سینمای آزاد خیلی زود پا گرفت و هنرمندان زیادی را جذب خود کرد، اما به جرات میتوان گفت کیانوش عیاری مهمترین کسی است که از دل این جریان سینمایی وارد سینمای حرفهای شد. مستند «تازه نفسها» که به وقایع تابستان ۵۸ و شلوغیهای پیش از انقلاب میپرداخت، مسیر عیاری را به سمت سینمای بلند سوق داد.
عیاری از همان فیلم اولش یعنی «تنوره دیو» نشان داد که بالحن متافوریک و پرداخت نمادگرایانه رابطه نزدیکی دارد. این نمادپردازی بعدتر در همه فیلمهای او هم پای ثابت ماجرا هستند. «شبح کژدم» فیلم بعدی آقای کارگردان یکی از خاصترین و دیریابترین فیلمهای سینمای ایران است که داستانی عجیب و غریب را تعریف میکند و فیلمهای بعدی هم همگی نکات بارزی در خود میپرورانند که نشان از هوشمندی و قوه خلاقه فیلمساز دارند.
او در سالهای اخیر کمتر فیلم ساخته است و دو فیلم آخرش «خانه پدری» و «کاناپه» هر دو توقیف شدند. کیانوش عیاری از دل سینما برخواسته و در فیلمهایش همواره این سینما بوده که حرف اول را میزده و در اولویت قرار داشته است. کار ویژهای که او با فیلمهایش میکند و البته کمتر کارگردان ایرانی هرگز توانسته دست به انجام آن بزند یا حتی به حدودش نزدیک هم بشود، این است که سعی میکند همه چیز را به خود سینما تبدیل کند. هر استعاره، مفهوم، داستان یا ایده موضوعی را جنسی از سینما میبخشد.
خشونت ناموسی چیست و ریشه در کجا دارد؟
سازمان «دیدهبان حقوق بشر»، جنایت ناموسی را بدینگونه تعریف میکند: «جنایت ناموسی کنش خشونتباری است که معمولاً به صورت قتل توسط افراد مذکر یک خانواده علیه زنان خانواده به بهانه بیحیثیت کردن خانواده توسط زن خاطی صورت میگیرد».
هر چند که ازجمله دلایلی که یک زن را قربانی خشونت افراد خانواده خود میکند میتوان به تن در ندادن به ازدواج اجباری، قربانی تجاوز و آزار جنسی واقع شدن، درخواست طلاق (حتی از همسر آزار دهنده) و اتهام روابط جنسی نامشروع اشاره کرد.
چنان که از تعریف بالا برمیآید ناموسکشی جنایت مردان علیه زنان به اسم حیثیت و نام و ناموس است. خاستگاه اصلی ناموسکشی جوامع و فرهنگهای مردسالاری است که در آنها شرافت، ناموس و حیثیت مردان به «حجب و حیا» و «پاکدامنی» زنان گره خورده است. در چنین فرهنگیهایی حیثیت و اعتبار مردان که خانواده، قبیله و طایفهای را رهبری میکنند در مواجهه با «شرم» ناشی از «بیعفتی» و هوسخواهی زنان چنان خدشهدار میشود که چارهای جز اعاده حیثیت به وسیله ریختن خون زن یا زنان خاطی باقی نمیماند.
بسیاری از فعالان حقوق زن بر این باور هستند که متاسفانه دولتها تاکنون تلاش بسیاری برای جلوگیری از تداوم ناموسکشی نکردهاند و در بسیاری از کشورها قوانین جزایی مانع از مجازات عادلانه مردان ناموسکش میشوند. بهعنوان نمونه، در ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی ایران آمده است که «پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد قصاص نمیشود و به پرداخت دیه قتل به ورثه مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد». بررسی دلایل وجودی این ماده از قانون مجازات اسلامی به خوبی نمایانگر حضور هنجارها و ارزشهای فرهنگی مردسالار در پس زمینه یک نظام حقوقی است.
با این وصف میتوانیم بهوضوح ردپای غیرت را در قتلهای خانوادگی اعم از همسرکشی و قتلهای ناموسی ببینیم. اما قتلهای ناموسی با قتلهای خانوادگی از نوع همسرکشی مشابهت و تفاوت هایی دارد. با اینحال در نهایت، در هر دو رد پای «سوءظن» و «رابطه» برجسته است.
فارغ از تمام این بحثها باید دید آیا تصمیم برای توقیف یک فیلم که نمایش واقعی یک آسیب اجتماعی در جامعهای مثل ایران است چرا باید اتفاق بیافتد. شاید خالی از لطف نباشد که در پایان به این ماجرا اشاره کوچکی داشته باشیم که نمایش یکی از سریالهای پرمخاطب تلویزیون «ستایش»، که چندی قبل خاتمه یافت نیز با کشته شدن یک دختر توسط پدرش در رسانه ملی به نمایش گذاشته شده است. هر چند که سینمای اجتماعی ما سالهاست که قربانی برخورد خصوصی با کارگردانان این عرصه در جامعه هنریمان هستیم.