آیا شاه چارلز سوم می‌تواند تاج‌وتخت بریتانیا را حفظ کند؟

به سلطنت رسیدن چارلز سوم محبوبیت او را حفظ می‌کند؛ زیرا او همیشه در انظار عمومی به‌عنوان وارث تاج‌وتخت شناخته می‌شد

بریتانیای پس از ملکه الیزابت ممکن است به دلایل متعددی که همه آن‌ها به کاخ مربوط نمی‌شوند، بریتانیای قبل از دوران ملکه نباشد. خروج این کشور از اتحادیه اروپا، کاهش نفوذ اتحادیه کشورهای مشترک‌المنافع که آن را به مستعمرات قدیمی‌ آن مرتبط می‌کند و افزایش فراخوان‌های داخلی برای جدایی، به‌ویژه از سمت اسکاتلند، وضعیت ویژه‌ تاریخی را که این کشور با آن شناخته می‌شود، تهدید می‌کند؛ اما نظام پادشاهی در بریتانیا همچنان قوی و پابرجا است.

به باور من، به سلطنت رسیدن چارلز سوم محبوبیت او را حفظ می‌کند؛ زیرا او همیشه در انظار عمومی به‌عنوان وارث تاج‌وتخت شناخته می‌شد و به مردم نزدیک بود. سخنان یک معترض علیه تاجگذاری شاه چارلز سوم یا چند تظاهرات کوچک که علیه نظام سلطنتی در رسانه‌ها گزارش می‌شوند، صداهایی‌اند که همواره حضور دارند ولی هرگز موفق نشدند جنبشی مردمی یا جریان سیاسی ایجاد کنند.

بریتانیا تا همین اواخر به‌رغم کوچکی مساحتش، بزرگ‌ترین امپراتوری شناخته‌شده بشر بود که از چین تا کالیفرنیا را در کنترل داشت. یک‌چهارم جمعیت جهان با توپ‌های قدرتمند کشتی‌های جنگی و ملوانان توانای آن اداره می‌شدند و این کشور به مدت دو قرن، سرآمد دانش و سرمایه‌داری در جهان بود.

بریتانیا در حالی‌ که حوزه فرمانروایی خود را گسترش می‌داد، تمدن را به دورترین نقاط جهان رساند و از منابع حاصل از مستعمرات خود به کشوری آباد تبدیل شد. توسعه قلمرو این کشور را می‌توان از شبکه گسترده‌ قطارهای آن دریافت که طول راه‌آهن آن به ۳۵۰ هزار کیلومتر می‌رسید؛ در حالی‌ که طول راه‌آهن کلیه کشورهای دیگر جهان در آن زمان، حدود ۳۰ هزار کیلومتر بود. بریتانیایی‌ها سربازان، اسب‌ها و آذوقه‌ خود را از طریق راه‌آهن و کشتی‌ انتقال می‌دادند و در قرن نوزدهم، بر جهان حکومت می‌کردند؛ هرچند جمعیت آن‌ها در آن زمان تنها ۱۸ میلیون نفر بود.

از نظر تاریخی، همه امپراتوری‌ها، استعمارگر شناخته می‌شوند و هیچ امپراتوری از رومی‌ها گرفته تا ایرانی‌ها، عرب‌ها، ترک‌ها، فرانسوی‌ها، روس‌ها، هلندی‌ها، بلژیکی‌ها، پرتغالی‌ها، اسپانیایی‌ها و بریتانیایی‌ها از این قاعده مستثنا نیستند.

در تمامی امپراتوری‌ها از جمله بریتانیا جنبه‌های تاریک و منفی وجود دارد که بردگان، جنگ‌ها، مرزها و موارد دیگر از آن جمله‌اند. اما جنبه مثبت امپراتوری بریتانیا این بود که علم، هنر، معماری، پزشکی، ماشین‌های جدید و نظام‌های سیاسی مدرن را به سراسر جهان انتقال داد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

برخی تاریخ بریتانیا را با صحبت از تجارت برده و بهره‌برداری‌های آن محدود کرده‌اند؛ در حالی‌ که این امر ویژگی مشترک همه امپراتوری‌های بزرگ است. شکی نیست که بریتانیایی‌های نیز مانند اعراب و رومی‌ها مالیات جمع می‌کردند و در تجارت برده دست داشتند.

عثمانی‌ها هم کودکان یتیمی را که پدران آن‌ها در جنگ‌ها کشته می‌شدند از اروپا می‌ربودند و برای جنگ در گارد شاهی و ارتش امپراتوری آموزش می‌دادند. این جنگجویان در دربار شاهان عثمانی به «ینی‌چری» شهرت یافته بودند.

تفاوت در این است که در بریتانیا صحبت از جرم و جنایت امپراتوری و انتقاد از عملکرد آن در آموزش و پرورش و رسانه‌ها مجاز است؛ در حالی‌ که عرب‌ها، فارس‌ها و ترک‌ها این دست اشارات را تنها به جنبه‌های درخشان و باشکوه تاریخ خود محدود می‌کنند.

البته عصر نظام‌های امپراتوری کهن که در آن‌ ارتش‌های بزرگ جهان را فتح می‌کنند به پایان رسیده است و امروز ارتش‌های سایبری و شرکت‌های چندملیتی جایگزین آن‌ها شده‌اند. شناعت و زشتی جنگ‌ جهانی اول و دوم غرب را متقاعد کرد که درگیری‌ها و رقابت‌های استعماری موجودیت دولت‌ها و جهان را تهدید می‌کنند. هرچند بریتانیا در دو جنگ جهانی اول و دوم پیروز شد، این موفقیت نتوانست مانع افول سریع امپراتوری پهناور بریتانیا و ظهور قدرت‌های آمریکا و شوروی شود.

در واقع، تاریخ گذشته بریتانیا کاملا واضح اما آینده آن مبهم و نامعلوم است. شاید بریتانیا دیگر شکوفایی دوران ملکه ویکتوریا را نداشته باشد و نتواند میراث به‌جامانده امپراتوری از دوره سلطنت الیزابت دوم را حفظ کند. با کوچک شدن گستره جغرافیایی و از دست دادن بازارهای عمده، موقعیت جهانی بریتانیا با خطر عقب‌نشینی از جایگاه یک کشور بزرگ و پهناور به یک کشور کوچک، تهدید می‌شود؛ درست همان‌گونه که در گذشته اسپانیا این مسیر را پیمود.

تردیدی نیست که برای جبران پیامدهای خروج از اتحادیه اروپا، بریتانیا گام‌های بیشتری به سمت بازارهای خاورمیانه و کشورهای اقیانوسیه، به‌ویژه استرالیا برخواهد داشت. هرچند فعالیت‌های سیاسی جزو وظایف پادشاه بریتانیا نیست، به سلطنت رسیدن شاه چارلز سوم به دلیل روابط تاریخی و گسترده‌ای که با بسیاری از رهبران جهان دارد، به دولت بریتانیا در بازاریابی پروژه‌های آن در کشورهای مختلف کمک می‌کند.

شاه جدید بریتانیا خانواده‌های سلطنتی کشورهای خاورمیانه را به‌خوبی می‌شناسد و با آن‌ها دوستی سابقه‌داری دارد. افزون بر این، بسیاری از کشورها هنوز لندن را دروازه نفوذ به واشنگتن و به‌عنوان یک میانجی می‌شناسند که آگاهی آن از سیاست و تاریخ جهان منحصربه‌فرد است.

برگرفته از روزنامه الشرق‌الاوسط

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه