از شاه امان‌الله تا ملا هیبت‌الله، افغانستان به استقلال واقعی دست نیافت

با سقوط دولت دکتر نجیب‌الله، افغانستان به بخش‌های متعدد تقسیم شد

با امضای معاهده راولپندی در ۸ اوت ۱۹۱۹، بریتانیا استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت-AFP

۲۸ مرداد، یکصدوسومین سالروز استقلال افغانستان از بریتانیا است. امارت اسلامی طالبان که خود را بانی استقلال جدید این کشور از چنگ آمریکا می‌داند، به مناسبت این روز بیانیه‌ای صادر و سعی کرد سلطه بر افغانستان را پایان یک اشغال دیگر نشان دهد و قدرت گرفتن خود را به مثابه استقلال دوباره افغانستان به افکار عمومی تزریق کند. اما واقعیت این است که علی‌رغم اعلام استقلال امیر امان‌الله خان از بریتانیا هم افغانستان همچنان به قدرت‌های بزرگ وابسته ماند و امروز نیز طالبان در حالی بر طبل مستقل بودن امارت اسلامی می‌کوبند که سیاست‌های داخلی و خارجی‌شان تابع خواسته‌های پاکستان است.

 امیر امان‌الله خان دوم اسفند سال ۱۲۹۷ شمسی در کابل اعلان پادشاهی کرد و گفت که افغانستان پس از این به صورت یک کشور مستقل در امور داخلی و خارجی خود عمل می‌کند. این اعلان استقلال هرچند با نامه به اطلاع مقام‌های «هند بریتانیا» [یا راج بریتانیا؛ حکومت بریتانیا بر شبه قاره هند طی سال‌های ۱۸۵۸ تا ۱۹۴۷] رسانده شد، با واکنشی روبرو نشد و حتی به آن جواب هم ندادند.

امان‌الله خان بار دیگر در فروردین ۱۲۹۸ شمسی در کابل طی‌ خطابه‌ای آتشین، اعلام استقلال کرد و به بریتانیا هشدار داد که دخالت این کشور در امور افغانستان را نخواهد پذیرفت. این خطابه نیز هیچ واکنشی در پی نداشت. در همین حال، در ۱۳ آوریل ۱۹۱۹(۲۳ فروردین ۱۲۹۸) در ایالت پنجاب، شورش امرتسر رخ داد و بریتانیایی‌ها در منطقه جالیان والاباغ صدها هندو را به رگبار بستند. پس از آنکه امان‌الله خان از آن واقعه آگاهی یافت، با برگزاری یک لویه جرگه‌، علیه بریتانیایی‌ها اعلام جهاد کرد.

پس از این اعلام جهاد، بریتانیاها کمی تکان خوردند و نامه نایب‌السلطنه هند بریتانیا به دست امان‌الله خان رسید. در این نامه، بدون اشاره به استقلال افغانستان، مسئله تداوم پیمان افغانستان و هند بریتانیا که میان امیر عبدالرحمن‌خان و به دنبال آن امیر حبیب‌الله خان امضا شده بود، مطرح شد و اینجا بود که امان‌الله خان فرمان بسیج نیرو به سمت مرزهای هند بریتانیا را صادر کرد.

در دوم مه ۱۹۱۹ (۱۱ اردیبهشت ۱۲۹۸) جنگ میان نیروهای هند بریتانیا و افغان‌ها آغاز شد. افغان‌ها از سه جبهه به انگلیسی‌ها حمله کردند؛ جبهه قندهار، پکتیا و جلال‌آباد. نیروهای افغان در آغاز پیشروی‌های زیادی داشتند اما حملات هوایی بریتانیا به جلال‌آباد و کابل و ترس مقام‌های دربار امان‌الله خان به ترک جنگ منجر شد و پس از آن، در نشست راولپندی که ۸ اوت ۱۹۱۹ (۱۶ مرداد ۱۲۹۸) برگزار شد، معاهده راولپندی به امضا رسید و استقلال افغانستان به رسمیت شناخته شد. این معاهده سپس در نوامبر ۱۹۲۱ (آبان ۱۳۰۰) در کابل هم رسما امضا شد و افغانستان استقلالش را به دست آورد.

با این حال به گواهی تاریخ، استقلال افغانستان هیچ دستاوردی برای افغان‌ها به همراه نیاورد؛ زیرا نه سرزمین‌های ازدست‌رفته خود را پس گرفتند و نه امتیاز دیگری نصیبشان شد. تنها چیزی که برای افغان‌ها ماند، روزی برای افتخار کردن به نام استقلال بود.

امان‌الله خان پس از کسب استقلال، به فکر اصلاحات در افغانستان افتاد و برای بهبود زندگی و معیشت مردم اقدام‌هایی انجام داد. اما این اصلاحات خیلی سریع با واکنش تند روحانیون و ملاها روبرو شد. به خصوص پس از سفر شش ماهه امان‌الله خان به ایران ترکیه و کشورهای اروپایی و مشاهده کشف حجاب خانواده او، علما رسما امان‌الله خان را به کافر شدن متهم کردند. پس از آن، شورش‌ها یکی پس از دیگری رخ دادند و سرانجام امان‌الله خان مجبور شد افغانستان را ترک کند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

امیر حبیب‌الله کلکانی به کمک همین روحانیون قدرت را به چنگ آورد و خود را امیرالمومنین خواند. عملکرد و دیدگاه حبیب‌الله کلکانی با آنچه طالبان امروز انجام می‌دهند، تفاوت چندانی نداشت؛ او نیز مدارس دخترانه را بست، حجاب را اجباری کرد و اجرای شریعت را به سخت‌ترین شکل آن رواج داد.

مخالفت‌ها با حبیب‌الله کلکانی فقط جنبه قومی داشت؛ زیرا پشتون‌ها برای اولین بار پس از ۱۰۰ سال می‌دیدند که یک تاجیک به قدرت رسیده است. بنابراین نادرخان با پشتوانه قومی پشتون‌های جنوب و شرق افغانستان حبیب‌الله را کنار زد و به قدرت رسید. تا این زمان، مسئله استقلال تقریبا از یاد مردم رفته بود و نادر خان برای دوام قدرتش ناگزیر شد به هند بریتانیایی کرنش کند. او تا زمان مرگ به انگلستان وفادار ماند.

 با کشته شدن نادر خان، محمد ظاهر، فرزند ۱۸ ساله او به قدرت رسید؛ اما در عمل این دو عموی او یعنی سردار شاه محمود خان و سردار هاشم خان بودند که قدرت را در اختیار داشتند. آنان تا زمانی که محمد ظاهر شاه توانست قدرت خود را باز یابد، بر سیاست خارجی افغانستان هم تاثیر داشتند و تلاش کردند مانند برادرشان نادر خان، با بریتانیا رابطه خوبی داشته باشند. اما محمدظاهرشاه تلاش کرد دوره حکمروایی‌اش در بی طرفی کامل در عرصه معاملات جهانی بگذرد و تا حد زیادی هم موفق شد.

در دوران حکمروایی محمد داوودخان (۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷) بود که نفوذ روس‌ها بر افغانستان روزبه‌روز بیشتر شد. محمد داوود خان بالاخره وضعیت را درک کرد و خواست اوضاع را تغییر دهد اما کودتای هفتم اردیبهشت رخ داد و او و تمام خاندانش از دم تیغ گذرانده شدند.

دوره ۱۴ ساله حاکمیت مارکسیست‌ها در افغانستان را می‌توان دوره افول استقلال افغانستان دانست. حکومت حزب دموکراتیک خلق افغانستان دهه نیمه اول دهه ۶۰ را کاملا تحت سیطره روس‌ها گذراند. روس‌ها در همه مراکز قدرت صاحب نفوذ بودند و هیچ‌چیز بی‌اجازه آنان قابل اجرا نبود. تنها اواخر دهه ۶۰ بود که دکتر نجیب‌الله تلاش کرد خود را یک رهبر مستقل نشان دهد؛ اما دیگر باور عموم به دولت او از بین رفته بود.

با سقوط دولت دکتر نجیب‌الله، افغانستان به بخش‌های متعدد تقسیم شد؛ هرچند همه خود را زیر پرچم دولت اسلامی افغانستان می‌دانستند، در عمل در جغرافیای تحت تسلط خود خودمختار و آزاد بودند.

تنش‌های حزبی و جناحی زمینه را برای ظهور طالبان میسر کرد. این گروه با حمایت مستقیم پاکستان، بخش اعظم افغانستان را به تصرف درآورد و تقریبا ۷۰ سال پس از امارت حبیب‌الله کلکانی، دوباره امارتی اسلامی در افغانستان شکل گرفت و ملا عمر امیرالمومنین شد. در این دوره هم، تنها چیزی که مطرح نبود، استقلال افغانستان بود؛ طالبان هم کاملا تحت نفوذ پاکستان قرار داشتند.

سقوط طالبان به دست ناتو، دولت جمهوری را در افغانستان به وجود آورد که آزادی، دموکراسی و استقلال را به جان مردم خسته از جنگ تزریق می‌کرد اما واقعیت این بود که دولتی به نام جمهوری اسلامی افغانستان، بیش از به حد جهان خارج وابسته بود؛ تا حدی که با اعلام خروج نیروهای نظامی ناتو از افغانستان و حتی پیش از خروج کامل آن‌ها، از هم پاشید.

حالا در حالی که یک سال از قدرت گرفتن طالبان در افغانستان می‌گذرد، امارت اسلامی می‌خواهد خود را نخستین دولت مستقل، آزاد و حامی استقلال افغانستان بداند. این در حالی است که رهبرانش هر روز در حال گدایی کردن نان برای مردم و مشروعیت برای خودند.