«به دنبال حاجی هوتک و چند داستان دیگر» نام مجموعه داستانی است که روز سه شنبه، ۲۸ تیر ۱۴۰۱ (۱۹ ژوییه) در آمریکا رونمایی شد. این مجموعه که به زبان انگلیسی منتشر شده است، داستانهای کوتاهی را به قلم جمیل جان کوچی، نویسنده افغان، در مورد خانواده، جنگ، فرار، و حواشی زندگی در افغانستان را روایت میکند. به دلیل جذابیت این گونه روایتها از وضعیت زندگی در افغانستان به زبان انگلیسی، جمیلجان کوچی اکنون به یکی از نویسندگان مورد توجه جامعه فرهنگی و رسانهای در آمریکا بدل شده است.
جمیلجان کوچی پس از مهاجرت خانوادهاش به پاکستان در جریان اشغال افغانستان به دست شوروی سابق، در یک اردوگاه مهاجران در شهر پیشاور پاکستان به دنیا آمد. او سپس به ایالات متحده مهاجرت کرد و اکنون یکی از اعضای دانشگاه استنفورد آمریکا است. کوچی در رشته زبان و ادبیات انگلیسی تحصیل کرده است و روایتهای خود از افغانستان را به زبان انگلیسی مینویسد. از جمیلجان کوچی پیش از این یک رمان نیز بنام «۹۹ شب در لوگر» منتشر شده بود. این رمان به نحوی از روایتهای «هزار و یک شب» فارسی الهام گرفته است، اما با تم و چاشنی قصههای افغانستان نوشته شده است.
نشریه «نیویورکتایمز» در مورد اثر جدید جمیلجان کوچی، «به دنبال حاجی هوتک و چند داستان دیگر»، مینویسد: «اولین مجموعه داستان او درباره جنگ و خانواده است؛ اینکه چگونه روایتهای هر نسل بر اساس داستانهای زندگی نسل پیش از آن شکل میگیرد، و چه تاثیرات متقابلی دارد.»
نیویورکتایمز در این مجموعه که در بر دارنده چند داستان با عنوانهای «کافی است»، «خطرات شغلی»، «بازی آهنربا»، «تمثیل بزها» و «به دنبال حاجی هوتک» است، داستان آخری را که نام کتاب نیز از آن گرفته شده است، یکی از قویترین و بهترین داستانهای این کتاب توصیف میکند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
داستان «به دنبال حاجی هوتک» از زاویه دید «راوی دومشخص»، از زبان یک ناظر دولتی روایت میشود. این داستان، زندگی یک خانواده مهاجر در ساکرامنتوی کالیفرنیا را دنبال میکند که با مشکلات مالی روبهرو میشوند، و دختری که باید لباسهای دستدوم خود را بفروشد تا قبضهای آب و برقش را بپردازد. این داستان را پسر «حاجی هوتک» روایت میکند که درباره پدرش، و نیز جنگ و عواقب آن، میگوید: «زندگی او - در حالی که برادرانش، خواهرش، و حتی پسرعموها و دوستان و همسایگانش همگی مرده بودند، تنها اضطراب بود.»
عنصری که گونهای وحدت درونی بین داستانهای این نویسنده افغان ایجاد میکند، نوعی تسخیر شدن بر اثر اضطراب است که در همه داستانها به صورت مشابه به چشم میخورد.
آنچه داستانهای این نویسنده افغان را در آمریکا جذاب کرده است، تصویر ساده و با جزئیات از زندگی ساده روستایی در افغانستان است که با روایت گوشههایی از حواشی زندگی در جنگ تا انتقال حسها و روحیات نسلهای حاضر در دوران جنگ به نسلهای بعدی، پا میگیرد.
در داستانهای این نویسنده افغان، ماجراهایی از افغانستان دهه ۱۹۸۰ روایت میشود که از آن با عنوان آخرین صحنههای افسانهای و هنری موجود در افغانستان یاد میشود. در این داستانها، کوچی افغانستان را کمتر در جایگاه یک کشور، و بیشتر همچون یک منظره رویایی به تصویر میکشد و از روزگارانی میگوید که کشور هنوز در آتش جنگی دیرپا فرو نرفته بود و زندگی عادی و فقیرانه روستایی، با آرامشی همراه بود.
از جمله ضعفهای موجود در این داستانها، میتوان از تکیه بر الگوهای ثابت یا کلیشهای یاد کرد. مثلا «طالبان» در این داستانها فقط افرادی «متعصب» توصیف میشوند، و آمریکاییها «امپریالیست» خوانده میشوند. علاوه بر این، در برخی از داستانها، مانند داستان خلبان جنگندهای که هواپیمایش در افغانستان سرنگون میشود، جزئیات بیشتری در مورد شخصیت تازهوارد در داستان، ارایه نشده است.
با این حال، مجموعه داستانهای جمیلجان کوچی در این برهه زمانی و در پی فروپاشی نظام حاکم افغانستان به دست طالبان پس از ۲۰ سال حضور دموکراسی و جامعه جهانی در این کشور، برای جامعه انگلیسیزبان جذابیت دارد. خوانندگان کوچی علاقهمندند که روایت افغانستان را از زبان یک جوان افغان به انگلیسی بخوانند و تصویرهای متفاوت این کشور جنگزده را از آن منظر ببینند و بررسی کنند.