رنگین‌کمانی‌ها از ایران تا ترکیه در معرض خشونت و تهدید

جمهوری اسلامی ایران راه هرگونه روشنگری و آگاهی‌بخشی درباره همجنس‌گرایی را مسدود کرده است.

دگرباشان ایرانی علاوه بر خشونت‌های خانگی و طرد اجتماعی با خطر دستگیری و شکنجه حکومت نیز مواجه‌اند - BULENT KILIC / AFP

از هفدهم مه ۱۹۹۰ که سازمان بهداشت جهانی همجنس‌گرایی را از فهرست اختلال‌های روانی خارج کرد تا امروز، ۳۲ سال می‌گذرد. با این حال در ایران و برخی کشورهای دیگر همجنس‌گراهراسی، ترنس‌هراسی و دوجنس‌گراهراسی همچنان ادامه دارد.

در تقویم جهانی، ۱۷ ماه مه «روز جهانی مبارزه با دگرباش‌ستیزی» نامیده شده است. دگرباش‌ستیزی یا «هموفوبیا» به معنای هراس یا نفرت از دگرباشان جنسی است. این مناسبت که سابقه آن به سال ۲۰۰۵ بازمی‌گردد، به حکومت‌ها، جوامع و خانواده‌ها یادآوری می‌کند تفاوت‌ها را درک کنند و تنوع جنسیتی افراد را به عنوان حقوق بدیهی آنان بپذیرند.

با وجود تمام تلاش‌هایی که در سال‌های گذشته برای رفع تبعیض علیه دگرباشان انجام شد، در برخی کشورها دگرباشان همچنان با خطر طرد از سوی خانواده و جامعه و مجازات حکومت مواجه‌اند.

در سال ۲۰۲۱، هم‌زمان با روز جهانی مبارزه با دگرباش‌‌ستیزی‌، گروه «شش‌رنگ» در بیانیه‌ای اعلام کرد دانش‌آموزانی که هویت جنسی متفاوت دارند در معرض خطر اخراج از مدرسه، محرومیت از تحصیل و خشونت‌های خانگی قرار دارند.

هنوز هم کم نیستند خانواده‌هایی که وقتی از گرایش جنسی متفاوت فرزندان خود خبردار می‌شوند، تحت‌تاثیر موازین شرعی یا فشارهای اجتماعی سرزنش، سرکوب و خشونت علیه آنان را در پیش می‌گیرند.

طرد خانوادگی و خشونت اجتماعی

الهام ۲۸ سال پیش در یک خانواده مذهبی در اصفهان به دنیا آمد. از ۱۲ سالگی او را مجبور کردند چادر سر کند. در خانواده آن‌ها، بازی و صحبت با پسرهای فامیل ممنوع بود. الهام اولین نشانه‌های متفاوت‌ بودن گرایش‌ جنسی خود را در ۱۳ سالگی حس کرد؛ اما چون درکی از موضوع نداشت و آموزشی هم ندیده بود، مدت‌ها طول کشید تا اطلاعاتش را در این زمینه تکمیل کند.

او گرایش جنسی‌ خود را تا سال‌ها از خانواده پنهان کرد تا اینکه چهار سال پیش وقتی با اجبار خانواده برای ازدواج مواجه شد، چاره‌ای نداشت جز اینکه حقیقت را بگوید؛ در نتیجه افشای این راز، او از خانواده طرد شد و به تهران کوچ کرد: «تازه دانشگاهم تمام شده بود؛ فکر می‌کردم وقتی به تهران بیایم، خودم کار می‌کنم و مخارجم را تامین می‌کنم. احساس می‌کردم حالا دیگر آزاد شده‌ام. با یک دوست همخانه شدم و جست‌وجو برای کار را شروع کردم. تجربه‌ای از محیط کار نداشتم و به همین دلیل اوایل هرجا که می‌رفتم مدتی کار می‌کردم و دست‌آخر پول هم نمی‌گرفتم و بیرون می‌آمدم. در این مدت، از لباس‌فروشی تا کار خدماتی در تالار عروسی را تجربه کردم و به‌جرات می‌گویم که بارها آسیب دیدم. آسیب‌هایی که در صورت حمایت خانواده‌ام می‌توانستم از آن‌ها در امان بمانم.»

الهام در دانشگاه اصفهان مدیریت بازرگانی خوانده بود و برای آینده خود آرزوهای بزرگی در سر داشت اما طرد از خانواده و اجبار به کار زودهنگام او را از آرزوهایش دور کرد. او می‌گوید: «اگر خانواده‌ام من را طرد نمی‌کردند و حمایت می‌شدم می‌توانستم آدم موفقی باشم.»

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

دگرباشان و پیامدهای مهاجرت از ایران

دگرباشان ایرانی علاوه بر خشونت‌های خانگی و طرد اجتماعی با خطر دستگیری و شکنجه حکومت نیز مواجه‌اند. شاید به همین دلیل است که برخی از آنان تصمیم می‌گیرند ایران را ترک کنند. اولین مقصد اغلب آنان هم پس از اقدام به مهاجرت، ترکیه است.

پناهجویان دگرباش ایرانی در شهرهای مختلف ترکیه بارها گفته‌اند که برای فرار از شرایطی که در ایران داشتند، مهاجرت کرده‌اند. آن‌ها امیدوار بودند که پس از مهاجرت به کشوری دیگر از قضاوت‌ها، نابرابری‌ها و خشونت نجات پیدا می‌کنند اما زندگی در شرایط پناهجویی نیز برای بیشتر آن‌ها فقط حکم یک سراب را داشت.

محمد ۳۲ ساله و همجنس‌گرا است. او در حال حاضر در شهر دنیزلی ترکیه زندگی می‌کند و بنا بر گزارش‌های اولیه پزشکی احتمالا به اچ‌آی‌وی مبتلا شده است. او شش سال پیش در ترکیه اعلام پناهندگی کرد؛ ابتدا در یک شهر دیگر اقامت داشت اما در آن شهر چند نفر او را به مرگ تهدید کردند و به همین دلیل از اداره مهاجرت ترکیه خواست با درخواست انتقالش موافقت کند.

ترکیه پناهجویان ایرانی را در شهرهای کوچک پناهجو‌پذیر که بافت سنتی و مذهبی دارند، اسکان می‌دهد. پناهجویان دگرباش در این شهرها، با خطر خشونت ساکنان محلی مواجه‌اند. محمد نیز بارها با این خشونت‌ها مواجه شده است: «چند روز پیش وقتی داشتم به خانه بازمی‌گشتم، چند نفر جلویم را گرفتند، مسخره‌ام کردند، ناسزا گفتند و بعد هم که می‌خواستم فرار کنم، کتکم زدند. یک خانم ترک به دادم رسید و نجاتم داد. فقط به این دلیل که ظاهرم با بقیه متفاوت است، بارها کتک خورده‌ام. گاهی حتی در صورت ما تف می‌اندازند. وقتی هم که به پلیس ترکیه شکایت می‌کنیم، می‌گویند شهر مذهبی است، شما باید رعایت کنید. سازمان ملل متحد هم که اصلا پاسخ نمی‌دهد.»

محمد و بسیاری دیگر از پناهجویان ایرانی در ترکیه برای تعیین تکلیف و رسیدگی به پرونده‌هایشان سال‌ها انتظار کشیده‌اند و مشخص نیست چند سال دیگر باید منتظر بمانند. او هم مثل الهام از نبود حمایت‌های خانوادگی و اجتماعی در ایران می‌نالد و می‌گوید: «اگر پدر و مادرم رهایم نمی‌کردند، اگر پدرم به برادر کوچکم مجوز نمی‌داد که هر روز مرا کتک بزند، من آواره غربت نمی‌شدم.»

خانواده‌ها و فرزندان دگرباش

جمهوری اسلامی ایران راه هرگونه روشنگری و آگاهی‌بخشی درباره همجنس‌گرایی را مسدود کرده است. در چنین شرایطی، وقتی برخی از خانواده‌ها با گرایش جنسی متفاوت فرزند خود روبه‌رو می‌شوند، شیوه‌ برخورد مناسب را نمی‌دانند. آنان حتی اگر خود با این موضوع کنار بیایند، نمی‌توانند از زیر بار فشار اجتماعی خلاص شوند.

سارا یک زن ۴۹ ساله است که همراه فرزندش در شهر اسپارتا زندگی می‌کند. او وقتی از گرایش جنسی فرزندش مطلع شد، تصمیم گرفت با این موضوع آگاهانه برخورد کند؛ اما فشار خانواده و فامیل کار را به‌ جایی رساند که سارا مجبور شد با همه فامیل قطع رابطه کند، دست فرزندش را بگیرد و به ترکیه مهاجرت کند: «حتی با خواهرانم قطع رابطه کردم. از همسرم هم جدا شدم چون هیچ‌کدام حاضر نبودند شرایط پسرم را درک کنند. مدام مسخره‌اش می‌کردند؛ تا یک لباس متفاوت می‌پوشید تحقیرش می‌کردند و می‌گفتند مرد باش! دیدم کاری نمی‌توانم بکنم؛ جز اینکه خودم و پسرم را از زیر بار این همه فشار نجات دهم.»

محرومیت از تحصیل، طرد اجتماعی، خشونت خانگی، مجازات اعدام، بیماری و بیکاری تنها برخی از آسیب‌هایی‌اند که جامعه رنگین‌کمانی را در داخل و خارج از ایران تهدید می‌کند.

صبا آلاله، روان‌تحلیلگر سیاسی و اجتماعی در گفت‌وگو با ایندیپندنت فارسی، به برخی مشکلات دگرباشان در ایران می‌پردازد و می‌گوید: «همجنس‌گرایان در جامعه‌ای مثل ایران نمی‌توانند خود واقعی‌شان را زندگی کنند و ناگزیرند یک زندگی غیرعلنی در پیش بگیرند. آن‌ها هویت جنسی خود را که پیش‌زمینه رشد روانی و اجتماعی‌ آنان است پنهان می‌کنند و در نتیجه احساس ارزشمندی خود را که پیش‌نیاز رشد است، از دست می‌دهند. همین امر باعث می‌شود که سلامت روان فرد به خطر بیفتد. به خطر افتادن سلامت روان یک فرد هم به‌مثابه به خطر افتادن سلامت روان جامعه است.»

این فعال مدنی به محرومیت از تحصیل دگرباشان و اخراج آنان از بازار کار اشاره می‌کند و می‌گوید که در نتیجه چنین برخوردهایی، امکان پیشرفت و استقلال مالی از فرد سلب می‌شود و آسیب‌پذیری آنان افزایش می‌یابد.

به گفته او، «افراد در جامعه نه تنها به پذیرش بلکه به حمایت روانی، شغلی و اجتماعی هم نیاز دارند تا بتوانند از سلامت روان برخوردار شوند و به پشتوانه چنین حمایت‌هایی استقلال شخصیت فردی و اجتماعی کسب کنند».

صبا آلاله به خانواده‌هایی که فرزند دگرباش دارند نیز توصیه می‌کند هویت جنسی فرزند خود را به رسمیت بشناسند و به‌جای تحقیر و توهین، به آنان اجازه ابراز دهند؛ چتر حمایتی خود را باز کنند و به فرزندشان اطمینان دهند که در محیط امن خانواده می‌تواند هویت جنسی خود را علنی کند و بدون نگرانی، در راه رسیدن به آرزوها و اهداف خود گام بردارد.