«صدای ماشین‌های مرگ»؛ توصیف یک فعال مدنی از زندان رجایی شهر

«هر روز کسانی را می‌بینم که به اعدام محکوم شده‌اند و هر لحظه حبسشان را با اضطراب و ترس سپری می‌کنند»

در زندان رجایی‌شهر مکانی به نام «سوییت» متشکل از چندین سلول انفرادی وجود دارد که از این سلول‌ها استفاده‌های متفاوتی می‌شود- عکس از خبرگزاری میزان

یک فعال مدنی محبوس در زندان رجایی‌شهر کرج در تشریح تجربه خود از اقامت در جوار محل اعدام‌های هفتگی در این زندان، صدای ماشین‌هایی را که سه‌شنبه شب‌ها برای اجرای مراسم اعدام تردد می‌کنند، صداهایی آشنا می‌نامد که از دهه ۶۰ تا امروز در آجر به‌ آجر این زندان لانه کرده‌اند.

سعید اقبالی در یادداشتی که ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، هرانا، روز پنجشنبه منتشر کرد، می‌نویسد: «اولین بار که با مقوله اعدام مواجه شدم، کودکی چند ساله بودم که در میدان اصلی شهرمان مرگ را در حال دست‌وپا زدن دیدم. اما بعد از تبعید به رجایی‌شهر، اعدام را با تمام وجود حس کردم.»

او در توصیف شرایط اجرای حکم اعدام در زندان رجایی‌شهر می‌گوید: «بامداد چهارشنبه‌ها، روز اجرای حکم در جایی نزدیک به بند فعلی ما (بند۴) است. گاهی دو یا سه نفر و گاهی تا بیش از ۱۰ زندانی برای اجرای حکم به این مکان منتقل می‌شوند. مسئولان زندان، دادستانی و اجرای احکام نیز برای اطمینان از اجرای حکم اعدام و مرگ زندانی در این مراسم شرکت می‌کنند! صدای ماشین‌هایی که سه‌شنبه شب‌ها فعالانه برای اجرای مراسم اعدام در رفت‌وآمدند، از پشت پنجره‌های فنس‌کشیده اتاق من شنیده می‌شود. صداهایی آشنا که از دهه ۶۰ تا به امروز در آجر به آجر این زندان لانه کرده‌اند.»

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

به گفته این فعال مدنی زندانی، در زندان رجایی‌شهر مکانی به نام «سوییت» متشکل از چندین سلول انفرادی وجود دارد که از این سلول‌ها استفاده‌های متفاوتی می‌شود؛ «از انتقال تنبیهی کسانی که دعوا می‌کنند گرفته تا اعتصابگران و کسانی که اصطلاحا «خلاف زندان» مرتکب می‌شوند. اما هولناک‌ترین آن انتقال زندانیان محکوم به اعدام به این سلول‌ها چند روز پیش از اجرای حکم است».

سعید اقبالی می‌افزاید: «همه‌روزه کسانی را در اینجا می‌بینم که با اتهام‌های مختلف به اعدام محکوم شده‌اند و هر لحظه حبسشان را با اضطراب و ترس سپری می‌کنند. هربار که نامشان را به بهانه‌های مختلف صدا می‌زنند، رنگشان می‌پرد و برای امید دادن به خود حتی لحظه‌ای کوتاه هم که شده بنا را بر شوخی و خنده می‌گذارند و رو به همبندی‌هایشان می‌گویند: حلال کنید بچه‌ها!»

به عقیده او، «ریشه و چرایی هر قتل و تجاوز و سرقتی را می‌توان در ساختار رژیمی کشف کرد که خود مولد و مروج فقر و بی‌عدالتی و ناحقی، فساد، مرگ و خفقان است. هر فرد محکوم به اعدامی آینه تمام‌نمای خودم است؛ چرا که از همان طبقه و مردمی است که رویاها و آرزوهایش در دنیای پر از سیاهی که جمهوری اسلامی خلق کرده، تباه شده است و حال باید با پایی لرزان به استقبال مرگی از پیش تعیین شده برود.»

این فعال مدنی می‌افزاید: «نویسنده این روایت سعید اقبالی از رجایی‌شهر نیست. من همان کارگر سقوط‌کرده از بالای ساختمانم! گورخواب بهشت زهرا، زن تن‌فروشی که تن و جانش را به آتش کشیده‌اند، کودکی که کودکی‌اش را در سطل آشغال جست‌وجو می‌کند، معتادی که با سرنگ در دست زیر پل یخ زده، آن دستفروشی که زیر چشمش کبود است و تمام کسانی که هر روز در این هوایی که بوی مرگ می‌دهد، به بهانه‌ها و اتهام‌های مختلف اعدام می‌شوند، منم!»

ماموران اداره اطلاعات سعید اقبالی را در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۹۶ در منزلش در کرمانشاه بازداشت و به بازداشتگاه وزارت اطلاعات، موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین، منتقل کردند. او در نهایت در تاریخ ۲۲ فروردین ۱۳۹۷، با تودیع وثیقه از زندان  آزاد شد. شهریور ۱۳۹۸، او را بابت اتهام «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور» به پنج سال حبس تعزیری و بابت اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به یک سال حبس تعزیری محکوم کردند که این حکم در مرحله تجدیدنظر عینا تایید شد.

به گزارش هرانا، این فعال مدنی که با وجود دستور پزشک مبنی بر اعزام به بیمارستان به دلیل پارگی ۷۰ درصدی پرده گوش راست و عفونت و درد شدید، بیش از هشت ماه از رسیدگی مناسب پزشکی محروم بود، به دلیل مراجعه دیرهنگام با عوارض جبران‌ناپذیری در زمینه شنوایی مواجه شده است.