روان‌شناسی پوتین، کالبدشناسی اقدام‌های تهاجمی روسیه

درواقع پوتین به‌عنوان پاسدار ارزش‌های مردسالارانه یک فرد سفیدپوست در سطح جهان شناخته می‌شود

ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، در کاخ کرملین - Mikhail KLIMENTYEV / SPUTNIK / AFP

ولادیمیر پوتین؛ مردی عمل‌گرا، بی‌رحم و جاه‌طلب. رویای او احیای حوزه نفوذ کرملین مطابق با دوران اتحاد جماهیر شوروی سابق است. به‌ عبارت‌ دیگر، او می‌خواهد نظم جهانی پس از پایان جنگ سرد در سال ۱۹۹۱ را بازنویسی کند. پوتین از ضعف متنفر است؛ بنابراین اگر او را تحقیر کنیم، واکنش تندتری نشان می‌دهد.

این‌ها بخشی از تحلیل‌های روان‌شناسانه درباره وضعیت ولادیمیر پوتین‌اند. روانکاوان و روانشناسان در این مدت سعی کرده‌اند با بررسی سخنرانی‌ها، زبان بدن و اقدام‌های پوتین شخصیت او را تحلیل کنند. سنتی قدیمی که از زمان جنگ جهانی دوم آغاز شد.

در آن دوران، دکتر لانگر به درخواست ژنرال ویلیام دونوان، با یک تیم حرفه‌ای به گردآوری مشخصات روانشناختی آدولف هیتلر، صدراعظم وقت آلمان پرداخت. این روش بعد از پایان جنگ جهانی دوم، در سازمان‌های جاسوسی مختلف خصوصا سازمان سیا برای درک بهتر از وضعیت رهبران کشورهای متخاصم و دشمن ادامه پیدا کرد. در واقع درک بهتر مشخصات روانشناختی یک رهبر سیاسی به‌طرف مقابل کمک می‌کند تا در ملاقات‌ها، گفت‌وگوها و دیپلماسی موفقیت‌های بیشتری کسب کند.

این روزها تهاجم روسیه به اوکراین پوتین را در مرکز توجه بین‌المللی قرار داده است. اگرچه تا پیش‌ از این نیز از پوتین به‌عنوان رهبری خونسرد و عبوس یاد می‌شد، جاه‌طلبی‌ها و حسرت فروپاشی شوروی از دیگر مسائلی‌اند که در چند سال اخیر در فحوای سخنرانی‌های او آشکار شده‌اند.

در دو دهه اخیر، رسانه‌ها بارها تصاویری از پوتین در حال اسب‌سواری با سینه برهنه، اتومبیل‌رانی، جودو، شنا در رودخانه و صید ماهی‌های عظیم منتشر کردند. در تمام این مدت تلاش شد تا او مردی قدرتمند با ویژگی‌های مردانه قوی نمایش داده شود. حتی نحوه راه رفتن او در حالی‌ که دست راستش تحرک کمتری دارد اما دست چپش را تکان می‌دهد، ریتم خاص و منحصر به فردی را به نمایش می‌گذارد که به نظر بسیاری، برگرفته از تعلیمات دوران افسری در کاگ‌ب است.

با این‌ حال، کمتر روانشناسی است که این رفتارهای پوتین را ناشی از خودشیفتگی بداند. پوتین خود را مامور اجرای یک پروژه تاریخی می‌داند و از این رو چنین رفتارهایی تنها بخشی از پروپاگاندای او است.

با این حال افرادی مانند دکتر کسیدی، روانشناسی که در روانشناسی سیاسی سابقه‌ دارد و کارهای گسترده‌ای روی روانشناسی و هویت‌های سیاسی انجام داده است، او را خودشیفته و حامی ماکیاولیسم می‌داند.

او می‌گوید: «در رفتار پوتین مطلقا هیچ پشیمانی وجود ندارد. پوتین تصور می‌کند آنچه از آن من است، مال من است و آنچه مال شما است، نیز از آن من است. این موضوع به دوران کودکی، قد کوتاه و خشونتی که در خیابان‌ها دیده است، بازمی‌گردد.»

همه ما داستان زندگی پوتین را می‌دانیم. دوران کودکی سخت، تحصیل در لنینگراد، عواقب غم‌انگیز جنگ جهانی دوم و مادری مهربان که ولادیمیر را به‌سختی بزرگ کرد. آن‌ها با خوش‌اقبالی از محاصره ۹۰۰ روزه لنینگراد جان سالم به در بردند. مادرش نزدیک بود از گرسنگی بمیرد. او یک فرزند خود را در طول جنگ از دست داد و در نتیجه پوتین به‌عنوان تنها فرزند خانواده بزرگ شد. او وقت زیادی را خارج از خانه می‌گذراند و به‌عنوان یک بچه خیابانی هدف آزار و اذیت قرار می‌گرفت.

او تصمیم گرفت جودو یاد بگیرد تا به این وسیله از خود در برابر افراد زورگو در خیابان دفاع کند. سپس آلمانی یاد گرفت و به تحصیلاتش ادامه داد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

آرزوی پوتین استخدام در کاگ‌ب بود که به آن جامه عمل پوشاند. تبدیل‌ شدن به یک افسر ارشد KGB به او ماهیت کنترل قدرتمندی می‌داد. در اینجا می‌توانید رفتار او را در تعامل با ایدئولوژی شوروی ببینید و این بود که به تثبیت هویت او به‌عنوان یک رهبر تهاجمی منجر شد. او می‌خواهد به آن روزها بازگردد و روسیه را به دوران شوروی سابق بازگرداند.

پس از فروپاشی شوروی نیز توانست در عرصه سیاسی موفق شود. مشخص نیست که آیا سختی دوران کودکی باعث شد تا او ثابت‌قدم به تلاش خود ادامه دهد یا خصوصیات ذاتی و ژنتیکی بر او تاثیر داشته است. به هر صورت، نگاه او به همه‌چیز از جمله سیاست، کاملا راهبردی است؛ یعنی اقدام‌های امروز را در مسیر آینده انجام می‌دهد و تا به حال بسیار صبور بوده است.

نگاه راهبردی باعث شد تا پوتین شخصیتی عمل‌گرا و منطقی داشته باشد. با این حال در رابطه با ماجرای اوکراین، دکتر دکلوا معتقد است او دچار تشویش است. این موضوع را از نحوه سخنرانی‌های اخیر پوتین می‌توان درک کرد. در واقع، چون او توقع واکنش گسترده بین‌المللی نداشت، در حال حاضر غیرموثر و نامنظم تصمیم می‌گیرد.

ما می‌توانیم در مورد دلایل ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی برای تهاجم روسیه به اوکراین صحبت کنیم، اما یک موضوع فرعی نیز وجود دارد که به‌ندرت در بحث‌های مربوط به خشونت به آن توجه می‌شود و آن این است که بین آن با جنسیت ارتباط مستقیمی وجود دارد.

جکسون کاتز، کارشناس جنسیت و خشونت و نویسنده کتاب «مرد به‌اندازه کافی؟ دونالد ترامپ، هیلاری کلینتون و سیاست مردانگی ریاست‌جمهوری»، گفت: «این خشونت و وحشی‌گری در پوتین با آرمان‌های سنتی مردانه در روسیه مرتبط است.»

مردانگی پوتین بخشی از شخصیت او است و برای حفظ برند او بسیار مهم است. چیزی که محققان معتقدند در شخصیت او و دیگر اقتدارگرایان سراسر جهان از جمله ژائیر بولسونارو در برزیل، رودریگو دوترته در فیلیپین، بنیتو موسولینی ایتالیایی و آدولف هیتلر آلمانی مشترک است

روت بن غیات، مورخ دانشگاه نیویورک که فاشیسم و زندگی رهبران اقتدارگرا را بررسی می‌کند، می‌گوید: «برای ۱۰۰ سال، ماچیسم و مردانگی اغراق‌شده کلید حکومت‌های استبدادی بوده است.»

کارشناسانی که رژیم‌های اقتدارگرا را مطالعه می‌کنند می‌گویند مردانگی نظامی‌شده با مسائل گسترده‌تری از نابرابری جنسیتی، زن‌ستیزی و همجنس‌گراهراسی مرتبط است.

 در سال ۲۰۱۷، روسیه تا حدی خشونت خانگی را جرم‌زدایی کرد. در روسیه ترویج حقوق همجنسگرایان هم غیرقانونی است. پوتین گفته است که آموزش جنسی به کودکان «جنایت علیه بشریت» است و همجنس‌گرایان را به پدوفیل‌ها مرتبط می‌داند.

 پوتین یک شخصیت جهانی است؛ در واقع او به‌عنوان پاسدار ارزش‌های سفیدپوست، غربی و مردسالارانه در سطح جهان شناخته می‌شود. یکی از دلایلی که دونالد ترامپ، پوتین را تحسین می‌کند این است که در او همان ویژگی‌هایی را می‌بیند که آرزوی آن را دارد؛ یعنی قدرت و سلطه نامحدود و توانایی تحمیل اراده خود بر دیگران.  این مردان نه‌تنها خواهان تسلط‌اند، بلکه از نشان دادن آسیب‌پذیری نیز خودداری می‌کنند. آن‌ها سرسخت و مغرورند و مذاکره با آن‌ها دشوار است.

 این روزها پوتین نوعی تحقیر عمومی را پشت سر می‌گذارد. مشخص شده که ارتش او کمتر از آنچه فکر می‌کردیم، کارامد و مدرن است. دستگاه تبلیغاتی او در خارج از کشورش تعطیل شده است. تمام دنیا عملا علیه او متحد شده‌اند؛ بنابراین در چنین شرایطی، متاسفانه این رهبران مرد می‌توانند پوچ‌گرا شوند؛ چون نمی‌توانند عقب‌نشینی کنند.

دکتر کنت دکلوا، روانپزشک وزارت امور خارجه آمریکا از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۶، می‌گوید تصمیم پوتین برای حمله به اوکراین بر اساس اطلاعات غلط گرفته شده است. او معتقد است که پوتین به‌عنوان یک افسر سابق اطلاعاتی، هیچ‌گاه بدون بررسی قدم‌های آتی اقدام نمی‌کند؛ اما وقتی محاسبات شما این‌طور باشد که زلنسکی در کشور خودش محبوب نیست و قرار است تهاجم شما به‌سرعت پایان یابد، احتمالا خطر جنگ را می‌پذیرید.

اما واقعیت وقتی آشکار شد که برخلاف تصور اولیه، «عملیات ویژه» که ناشی از برآورد یک اقدام سریع بود، به یک جنگ طولانی‌تر تبدیل شد. ولی پوتین نمی‌خواهد تحقیر خروج شوروی از افغانستان را بار دیگر تکرار کند. این‌ها همه باعث شدند تا واژه «تحقیر» در تصمیم‌های رئیس‌جمهوری روسیه نقش موثری بازی کند.

از طرف دیگر، جاه‌طلبی او دلیل اصلی بی‌رحمی است. برای فردی که دو خصلت جاه‌طلبی و عمل‌گرایی را توامان داشته باشد، هدف وسیله را توجیه می‌کند. اینجا است که پوتین از ترور مخالفان خود و حمله نظامی و کشتار غیرنظامیان دیگر واهمه‌ای ندارد؛ اما حالا که گوشه رینگ گیر افتاده، بسیار خطرناک است. او سلاح هسته‌ای دارد و اگر احساس کند موجودیت و هویتش در خطر است، ممکن است هر اقدام غیرمنتظره‌ای انجام دهد.

به نظر می‌رسد حمله به چرنوبیل عمدی بود؛ زیرا اگر هسته راکتور ذوب می‌شد، تمام جنوب اوکراین سکونت‌ناپذیر می‌شد؛ بنابراین او از این نظر به دنبال نابودی ایده اوکراین به‌عنوان یک کشور است. موضوعی که دهه‌ها در مورد آن نوشته و صحبت کرده است.

با این اوصاف باید توجه داشت که پوتین تحقیرشده، پوتین خطرناکی است. شاید اگر غرب شرایطی را فراهم کند که او مجددا چهره خود را احیا کند و به بازی بین‌المللی بازگردد، احتمال اقدام‌های هیجانی روسیه کاهش یابد.

این را هم باید در نظر داشت که پوتین در آستانه ۷۰ سالگی است. او تصور می‌کند که برای تحقق رویاهای خود زمان کافی ندارد و به همین جهت، برنامه‌های سیاسی خود را با سرعت بیشتری پیگیری می‌کند. او که گویی برای خود یک ماموریت تاریخی قائل است، نمی‌تواند بیش از این صبوری کند. به نظر ولادیمیر کهنسال، دیگر دوران صبر راهبردی به سر آمده است.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه