انتشار ترجمه‌ای از عباس زریاب خویی، ۲۷ سال پس از درگذشت او

تاریخ بنیادی، نوشته فریدریش ماینکه، یکی از مهم‌ترین آثار در نظریه‌پردازی تاریخ در دوره مدرن به شمار می‌رود

تاریخ بنیادی؛ نوشته: فریدریش ماینکه/ مترجم عباس زریاب خویی - زریاب

پس از گذشت ۲۷ سال از درگذشت دکتر عباس زریاب خویی، مورخ و مترجم نامی، انتشارات خوارزمی ترجمه او از کتاب معروف و دوران‌ساز فریدریش ماینکه آلمانی به نام «تاریخ بنیادی»، را به بازار داد.

زریاب خویی بی‌تردید از چهره‌های برجسته عرصه فرهنگ در تاریخ معاصر ایران به شمار می‌آید و انتشار کتابی تازه از او، حتی اگر ترجمه باشد، یک رخداد مهم فرهنگی به شمار می‌آید. از این منظر هم باید انتشارات خوارزمی را نکوهش کرد که چرا در انتشار چنین اثری  ۲۷ سال تاخیر کرد و هم از آن‌ها قدردانی کرد که چنین اثر مهم و بنیادینی در نظریه‌های تاریخ‌نگاری را در نهایت منتشر کردند و اجازه ندادند به سرنوشت برخی آثاری بزرگان فرهنگ ایران که دهه‌ها در گوشه‌ای خاک می‌خورند، دچار شود.

درباره جایگاه دکتر عباس زریاب خویی می‌توان به این بخش از نوشته دکتر ایرج افشار استناد کرد که درباره او نوشت: «او به چندین هنر آراسته بود؛ حافظ کم‌مثال اشعار خوب و ماندگار بود، تاریخ‌دان نکته‌یاب بود، جست‌وجوگری همیشگی و پژوهنده‌ای منطقی بود. یک کلام، جامع‌الاطراف بود و مخصوصا دلباخته نسخه‌های خطی.» (نادره‌کاران-۸۱۱)

همین توصیف را دکتر شفیعی کدکنی در مقاله‌ای که اسفند‌ماه ۱۳۷۳ (یک ماه بعد از درگذشت دکتر زریاب خویی) در نشریه دنیای سخن منتشر شد، درباره او به کار برد. شفیعی با اشاره به این نکته که او «حکیم» به معنای واقعی کلمه بود، از این مورخ و محقق نامی به عنوان برجسته‌ترین چهره از آخرین پژوهندگانی نام برد که «بر مجموعه فرهنگ و مدنیت ایرانی احاطه ژرف و اشراف کامل دارند و به آن عشق می‌ورزند؛ از فلسفه و کلام و تفسیر و حدیث و فقه و اصول تا ادبیات فارسی و عربی و تاریخ و جغرافیای تاریخی تا آنچه در مغرب‌زمین می‌گذرد، در حوزه پژوهش‌های ایرانی و اسلامی، تا آگاهی درست و سنجیده از مجموعه میراثِ خردمندان غرب، از افلاطون تا هگل و مارکس و ناقدان معاصرش.» (دنیای سخن- شماره ۶۴ ص ۴۵)

زریاب‌خویی پیش از ترجمه کتاب فریدریش ماینکه، خود چندین سال در ‌آلمان به تحصیل و تحقیق پرداخته و جدا از آن، کتاب معروف «تاریخ ایرانیان و عرب‌ها»ی نولدکه را به فارسی برگردانده بود. در آن کتاب به گواه دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، «در متن ترجمه آلمانی از اصل عربی طبری هم با نظر دقت و تامل نگریسته بود و حتی تعدادی خبط‌ها و اشتباهات را که از سوءفهم یا کژخوانی نولدکه در نقل کلام طبری در کتاب راه یافته بود، اصلاح یا خاطرنشان کرده بود.» (حکایت همچنان باقی است- زرین‌کوب-ص ۲۹۴)

 بسیاری را گمان بر این بود که کتاب «دریای جان» هلموت ریتر (درباره زندگی‌ و ‌آرای عطار) آخرین اثری از زریاب خویی که جامه طبع آراسته شد. اینک با انتشار این کتاب، می‌توان آن فرضیه را باطل دانست و به مرور کتابی پرداخت که به گواه اهالی تاریخ و فلسفه تاریخ، در زمره آثار دوران‌ساز در زمینه نظریه‌پردازی است و برگردان آن توسط فردی که هم به تاریخ ایران مسلط بود و هم به تاریخ جهان و از سوی دیگر به طرز شگفت‌انگیزی بر تاریخ اندیشه‌ها مسلط یود و در ترجمه متون فلسفی‌ هم دستی داشت (ترجمه دو کتاب تاریخ فلسفه و لذات فلسفه ویل‌دورانت)، خود به تعبیر دکتر شفیعی کدکنی، حکیم دوران و مسلط به زبان آلمانی (زبان اصلی کتاب) بود و سالیانی را در آن دیار زیسته و تحصیل کرده بود، باید غنیمت و قدر دانست؛ حتی اگر ۲۷ سال از زمان ترجمه آن گذشته باشد، چرا که نزدیک شدن به چنین کتاب پیچیده‌‌ای تنها حریفی چون زریاب را لازم داشت که از پس کار بر‌آید.

آن‌چنان که ناشر در مقدمه کتاب شرح داده، فصل ممیزه کتاب جدا از «ترجمه ارزشمند استاد زریاب خویی، در این است که ماینکه به‌خوبی توانسته است تفاوت و تمایز میان دو مفهوم تاریخ بنیادی و تاریخ‌گری را نشان دهد.» (تاریخ بنیادی-ص ۷)

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

برای‌‌ آنکه خواننده با دو جریان مهم در فلسفه تاریخ آشنا شود، باید از چهره‌هایی چون کارل ویلهم، فریدریش شْگل، در‌ آلمان، میشل دو مونتنی در فرانسه و بعدها فیلسوفان بزرگی چون هگل و فوکو در این نحله یاد کرد. این گروه به «تاریخ نگاه غایت‌انگارانه‌ای داشتند و در پرتو آن به بررسی و تبیین مسائل انسان می‌پرداختند و… به قول هگل روح تاریخی انسان به تبلور و تجلی رسیده و خود را آشکار ساخته است.» (همان-ص ۷) روحی که در آن از پایان تاریخ هم سخن رفته و منتقدان سرسخت و نام‌آوری چون مارکس، پوپر و اشتراوس داشت. چنانکه پوپر در کتاب «فقر تاریخی‌گری« و نیز «جامعه باز و دشمنان آن» به غایت‌انگاری در تاریخ حمله می‌برد و بر این باور است که "این رهیافت، اختیارات دموکراتیک انسانی را از ما سلب کرده است و بعدی سراسر مابعدالطبیعی و الوهی به تاریخ می‌بخشد.» (همان- ص ۸)

در مقابل، تاریخ بنیادی که فریدریش ماینکه از شاخص‌ترین نظریه‌پردازان آن است، « باور به هرگونه الوهیت و غایت‌مندی برای تاریخ را مردود دانسته است و تاریخ را چون محملی برای تاکید بر سنت‌ها، اختیارات و تغییرات انسان می‌داند.»(همان- ص ۸) از نگاه این نحله فکری، تاریخ جایی است که آدمی خود را از چنگ قانون طبیعی ثابت و غیرمنعطف رهایی می‌بخشد. این همان نکته‌ای است که آیزا برلین در مقدمه عالمانه‌اش بر کتاب و دیدگاه ماینکه بر آن تاکید کرده است: «ماینکه تمام عمرش را به کلنجار رفتن با مشکلاتی سپری کرد که نه به عنوان مورخ یا دانشجوی تاریخ‌نگاری، بلکه به عنوان یک آلمانی و انسان با آن درگیر بود. مسائلی چون نسبت ارزش‌ها با یکدیگر، حقایق ثابت عینی و نتایج حاصل از علوم طبیعی، تعارض میان ادعاهای نظام ملی و بین‌المللی،‌ تعارض میان دولت و نهادهای غیردولتی و حقوق فردی، توجیه استفاده از زور و به‌ طور مشخص توجیه جنگ.» (ص -۱۸) از جمله نکاتی بود که ماینکه بر آن‌ها انگشت تاکید گذاشت و امیدوار بود که روزی نابغه‌ای پیدا شود و این مشکلات را حل کند.

جدا از دو مقدمه آیزا برلین درباره اهمیت این کتاب و نیز پیشگفتار ویراستار اصلی و نیز پیشگفتار مولف اثر، کتاب در دو بخش تدوین شده است:

در بخش اول، گام‌های ابتدایی تاریخ‌نویسی در اصل روشن‌اندیشی با نگاهی به نظرات چهره‌هایی چون شفتسبری، لایب‌نیتس، گوتفرید‌ آرنولد، ویکو/لافیتو، ولتر و اندیشه تاریخی در فرانسه دوران او، مونتسکیو و پس از آن، تاریخ‌نگاری در عصر روشنگری انگلیسی با نگاه به فیلسوفانی چون هیوم، گیبون و روبرتسون و در نهایت در بخش پایانی، نگاهی به دوران پیش‌-رومانتیک انگلیسی و فیلسوفانی چون فرگوسن و برک  واکاوی و نقد و تحلیل می‌شود.

 در بخش دوم، جنبش آلمانی با نگاه به بزرگانی چون موزر، لسینگ، وینکلمان، هردر و در نهایت گوته و دوران وایمار و انقلاب فرانسه و… بررسی می‌شود. ویژگی مهم کار ماینکه در این است که با زاویه‌ای تحلیلی و با نظرگاه تاریخ‌ بنیادی، تمامی دیدگاه‌ها و آثار بزرگان فکر و فرهنگ و ادب را نقد و تحلیل می‌کند.

فرهنگ شرقی و ایرانی در منظر ماینکه و گوته

کتاب البته یک کاستی بزرگ دارد و آن نبود یک مقاله از دکتر زریاب خویی‌ است و نشان می‌دهد که او فرصت نیافت و اجل مهلتش نداد تا پس از ترجمه کتاب، یادداشت یا مقاله‌ای در زمینه اهمیت این اثر بنگارد و از همین منظر، ناشر ترجیح داد برگردان فارسی مقاله آیزا برلین (فیلسوف نامدار بریتانیایی) را در اهمیت جایگاه ماینکه و این اثر به کتاب اضافه کند تا بخشی از آن کاستی را جبران کند.

شاید اگر این مقاله نوشته می‌شد، او در مقام یک مورخ و ادیب که قطعا در کتاب «دیوان شرقی-غربی» گوته و اندیشه‌هایش غور و تاملی داشت، به ارتباط دقیق‌تر آرای ماینکه با نگاه‌ گوته به حافظ هم می‌پرداخت. نکته‌ای که اگرچه در مقدمه ناشر ویراستار به آن اشاره‌ای نشده است، خود ماینکه در صفحات ۷۵۸ تا ۷۶۱ کتاب به آن اشاراتی کرده است؛ چرا که از دید ماینکه، گوته مهم‌ترین اندیشمندی است که توانسته است ایده تاریخ‌ بنیادی را در آرا و آثار خود تجلی ببخشد.»

 گوته با اندکی قلمفرسایی استادانه و توجه به نظر روح قومی در مکتب رومانتیک اظهار می‌دارد که چگونه در تکامل ملت ایران صورت سنتی در جای خود نقش می‌بندد و استواری می‌یابد و با این همه دستخوش تحولی سرزنده می‌شود و از این راه به این نگرش مهم و معروف تاریخی می‌رسد که میان فرهنگ هند و اروپایی ایران و حمله سامی-عربی به آن کشور، تضادی بنیادی وجود دارد.» (ص ۷۶۰)

از همین منظر است که می‌توان به ارزیابی ماینکه از نگاه گوته به شعر شرقی (اشعار حافظ)  توجه کرد که به باور او، ماهیتی جدا از سنت ادبی و فرهنگی یونانی و رومی داشت؛ «این شعر تنها باید عیار خود را بخورد و باید در حلقه‌ خود ارزش و اعتبار یابد و فراموش گردد که هرگز یونانی بوده است یا رومی.» (همان-ص ۷۶۰)

به باور او، «کسانی که زیر بار تجربه‌گرایی قرن نوزدهم و مشاجرات قرن بیستم کمر خم‌ کرده‌اند، از پیمودن راهی که گوته (به عنوان مهم‌ترین ایده‌پرداز اصلی تاریخ‌بنیادی) به این قله تامل و نگرش پیمود، ناتوان‌اند.» (ص ۷۹۵)

 

تاریخ بنیادی؛ نوشته: فریدریش ماینکه/ مترجم عباس زریاب خویی/ انتشارات خوارزمی، چاپ اول ۱۴۰۰/ قیمت: ۲۲۰ هزار تومان/ ۸۴۸ صفحه

بیشتر از فرهنگ و هنر