سینمای روسیه و حمله به اوکراین؛ تشدید جدال خودی‌ها و مستقل‌ها

وضعیت فیلمسازان سرشناس روس حتی در دوران بعد از استالین هم پیچیده بود

آندری تارکوفسکی، کارگردان فقید روس، به دلیل فشارهای سیاسی موجود فیلم «ایثار» را خارج از روسیه و در سوئد ساخت - andrei-tarkovsky

تبعات حمله روسیه به اوکراین فقط به ابعاد سیاسی و اقتصادی محدود نیست و در یک هفته گذشته، به‌تدریج حوزه‌هایی مانند ورزش و سینما را هم تحت‌تاثیر قرار داده است. تعدادی از جشنواره‌های فیلم معتبر مانند کن، تورنتو و ونیز هرچند فیلم‌های روسی را به شکل کامل کنار نگذاشتند، برای نمایندگان دولتی سینمای روسیه محدودیت‌هایی در نظر گرفتند. از سوی دیگر، جشنواره‌هایی مانند استکهلم و گلاسگو فیلم‌های روسی را از برنامه خود حذف کردند. به نظر می‌رسد صنعت سینما در روسیه سال سختی پیش رو داشته باشد.

شرکت‌هایی مانند دیزنی و نتفلیکس هم به کارزار تحریم روسیه پیوستند و خدمات نمایش فیلم و سریال آنلاین خود در این کشور را متوقف کردند. حالا مردمی که تحت حکومت ولادیمیر پوتین در خاک روسیه زندگی می‌کنند، تا اطلاع ثانوی نمی‌توانند مانند اغلب نقاط جهان جدیدترین آثار تصویری تولید شده را تماشا کنند و برخی استودیوهای فیلمسازی هالیوود هم دیگر آثارشان را در این کشور به نمایش نمی‌گذارند.

همه این اتفاق‌ها در حالی رخ می‌دهد که سینمای روسیه از زمان حیات اتحاد جماهیر شوروی و بعد از آن در تاریخ سینمای جهان نقش مهمی داشت و فیلمسازان مهمی را معرفی کرد. اغراق نیست اگر بگوییم آنچه امروز به نام هنر تدوین فیلم می‌شناسیم، حاصل تجربه‌گرایی و تلاش‌های سرگئی آیزنشتاین روس بود و اولین بار او بود که قابلیت‌های شگفت‌انگیز ایجاد معنا و شکل‌دهی به روایت به وسیله اتصال نماها به یکدیگر را نشان داد؛ یا ژیگا ورتوف، دیگر فیلمساز روس، که برای اولین بار مفهوم «سینما حقیقت» را ابداع کرد که در طول تاریخ سینما بارها از آن استفاده شد یا محل ارجاع بود.

ماهیت دولتی سینما در روسیه

با این حال، همه این ابداع‌های هنری در سینما از طرف فیلمسازانی شکل گرفت که تحت‌تاثیر انقلاب اکتبر بودند. کافی است بدانیم ورتوف فیلمی به نام «سه ترانه برای لنین» دارد و آیزنشتاین فیلم مشهور «رزمناو پوتمکین» را در ستایش از انقلاب سرخ ساخت که نوعی پروپاگاندا بود؛ هرچند تاثیر و اهمیت هنری این فیلم در تاریخ سینما انکارناپذیر است.

بعد از پیروزی بلشویک‌ها به رهبری لنین در تحولات بعد از انقلاب ۱۹۱۷، سینما به عنوان ابزاری برای تبلیغات ایدئولوژیک در گستره وسیع اتحاد جماهیر شوروی به کار گرفته شد و به جز انبوهی از فیلم‌های خبری که در سالن‌های سینما به نمایش گذاشته می‌شدند، فیلم‌های داستانی صامت هم وظیفه اشاعه کمونیسم را بر عهده داشتند.

با این حال آنچه سینمای شوروی را بیش از پیش به سمت پروپاگاندا برد، ظهور استالین بود. او سانسور را توسعه داد و بر خلاف لنین که حداقل در کلام سینما را هنر می‌دانست، با شعار «سینما مهم‌ترین وسیله برای تحریک جمعی است»، نظارت بر صنعت فیلمسازی را به زیردستان مورداعتماد خود سپرد. در واقع آنچه امپراتوری تزاری به عنوان سینما بنیان نهاده بود، در کمتر از دو دهه به مهم‌ترین ابزار تبلیغات مستقیم کمونیسم تبدیل شد.

در این شرایط، حتی آثار فیلمسازانی مانند آیزنشتاین هم قربانی سانسور شدند. قسمت اول سه‌گانه «ایوان مخوف» او جایزه استالین گرفت، اما قسمت دوم اجازه نمایش پیدا نکرد و صحنه‌های فیلمبرداری شده قسمت سوم نابود شد. آیزنشتاین تا وقتی زنده بود، «ایوان مخوف ۲» را که به بخش دیگری از زندگی ایوان چهارم، تزار روسیه، می‌پرداخت، روی پرده سینما ندید. این فیلم اولین بار ۱۰ سال بعد از مرگ آیزنشتاین اجازه نمایش گرفت.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

یکی از مهم‌ترین پدیده‌های سینمایی که از سال‌های دهه ۱۹۲۰ در روسیه به جا ماند، شرکت دولتی «مُس فیلم» بود که بعدها به محل آغاز کار فیلمسازانی پیشرو مانند آندری تارکوفسکی تبدیل شد. نکته جالب آنکه تارکوفسکی در دهه ۱۹۶۰ به استخدام مس فیلم درآمد و پنج فیلم اولش را با سرمایه‌گذاری همین نهاد ساخت، اما فیلم دومش «آندری روبلف» که اولین بار در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد، تا پنج سال در داخل روسیه توقیف بود.

وضعیت فیلمسازان سرشناس روس حتی در دوران بعد از استالین هم پیچیده بود. صنعت سینمای شوروی دولتی بود و آن‌ها مجبور بودند آثارشان را با امکانات و بودجه دولتی بسازند و چیزی به اسم بخش خصوصی تقریبا وجود نداشت. اما همین فیلم‌ها اگر بر خلاف معیارهای حزب کمونیست شناخته می‌شد، سانسور می‌شدند؛ مشابه آنچه در سینمای ایران بعد از انقلاب -به‌خصوص در دهه‌های ۱۳۶۰ و ۷۰- حاکم بود. به همین دلیل تارکوفسکی که مشهورترین چهره بین‌المللی سینمای روسیه بود، بر اثر این فشارها فیلم‌های آخرش را خارج از کشورش ساخت؛ «نوستالژی» در ایتالیا مقابل دوربین رفت و «ایثار» در سوئد فیلمبرداری شد.

فشار ایدئولوژی حاکم بر فیلمسازان مستقل گاهی حتی فراتر می‌رفت و به عنوان مثال سرگئی پاراجانف، فیلمساز ارمنی تبار روس، در دهه ۱۹۷۰،  چهار سال در اردوگاه کار اجباری زندانی شد و بعد از آزادی هم اجازه کار نداشت و در نهایت پیش از سقوط شوروی درگذشت. تعدادی از مهم‌ترین فیلم‌های پاراجانف -که مانند تارکوفسکی شاعرانگی و سبک منحصربه‌فرد خود را داشت- در دهه ۱۳۶۰ در ایران به نمایش درآمد و الهام‌بخش فیلمسازان ایرانی شد.

دوران بعد از شوروی و جدال سینمای دولتی و مستقل

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ابتدای دهه ۱۹۹۰ فضای بازی برای فیلمسازان ایجاد کرد؛ اما ساختار و مناسبات صنعت سینما تحت‌تاثیر هفت دهه استقرار اتحاد جماهیر شوروی همچنان دولتی باقی ماند. بسیاری از فیلمسازان روس مشهور در سطح دنیا که آثارشان بعد از فروپاشی شوروی در جشنواره‌های بین‌المللی تحسین شد، در سیستم سابق فیلمسازی را آغاز کرده بودند. جالب آنکه تقسیم‌بندی فیلمساز وابسته/ فیلمساز مستقل در روسیه بعد از کمونیسم هم ادامه یافت. الکساندر سوکوروف که فیلمسازی را در دهه ۱۹۷۰ آغاز کرد، یکی از چهره‌های مستقل است. او دوست تارکوفسکی و تحت‌تاثیر آثار او بود و در سال‌های اخیر هم آثارش بیشتر موردتوجه جشنواره‌های اروپایی بود و با سرمایه خارجی ساخته شد. «فاوست»، محصول سال ۲۰۱۱، شیر طلایی جشنواره ونیز را برای او به ارمغان آورد.

از سوی دیگر، فیلمسازان مطرحی هم هستند که با حاکمیت فعلی روسیه نزدیکی و ارتباطی مستقیم دارند. مهم‌ترین چهره نیکیتا میخالکوف، بازیگر و کارگردان مشهور روس، است که او هم از دهه ۱۹۷۰ فیلمسازی را آغاز کرد و آثارش بارها در جشنواره‌های مهم اروپا مانند کن، لوکارنو و کارلووی واری به نمایش درآمد. او در سال‌های اخیر به یکی از چهره‌های سینمایی نزدیک به ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه، شناخته می‌شود و ریاست اتحادیه فیلمسازان روسیه را بر عهده دارد. او جزو کسانی بود که در نامه‌ای سرگشاده به پوتین از او خواستند در قدرت بماند. میخالکوف که فیلم‌های مهمی مانند «آفتاب سوخته» را در کارنامه دارد، از حامیان حمله روسیه به شبه‌جزیره کریمه در اوکراین و الحاق آن به خاک روسیه بود و به همین دلیل اوکراین ورود او را ممنوع کرد.

این پیوند میان یکی از قدرتمندترین چهره‌های سینمای امروز روسیه و راس حاکمیت این کشور منتقدانی هم دارد؛ به‌خصوص در میان نسل جدید فیلمسازان این کشور. مهم‌ترین آن‌ها آندری زویاگینتسف است که با اولین فیلمش، «بازگشت»، شیر طلایی جشنواره ونیز را برنده شد. او نه تنها به‌صراحت از مناسبات بین میخالکوف و اتحادیه فیلمسازان روسیه با هیئت حاکمه انتقاد کرد، بلکه با ساخت فیلم «لویاتان»، محصول ۲۰۱۴، گوشه‌ای از فساد حاکم بر روسیه تحت امر پوتین را به نمایش گذاشت. این فیلم جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم خارجی را برد و نامزد دریافت جایزه اسکار شد.

زویاگینتسف همچنان روند مخالفت با سیاست‌های پوتین را ادامه می‌دهد و در آخرین فیلمش، «بی‌عشق»، از حمله روسیه به کریمه و در پایان‌بندی آن از بی‌تفاوتی مردم روسیه انتقاد می‌کند.

به نظر می‌رسد حمله گسترده روسیه به اوکراین در روزهای اخیر سینمای روسیه را تضعیف می‌کند و به قطع ارتباط سینمای تحت‌حمایت دولت با رویدادها و جریان‌های سینمایی بین‌المللی منتهی می‌شود؛ اما از سوی دیگر می‌تواند صدای فیلمسازان مستقل روسیه را که در یک دهه گذشته منتقد سیاست‌های پوتین و شیوه حکمرانی‌اش بوده‌اند، بیش از پیش به گوش مخاطبان سینما در سراسر جهان برساند.

بیشتر از فرهنگ و هنر