سنگ‌پراکنی «بازمانده» به درفش کاویانی، نماد غرور ملی ایرانیان

در نگاه شرق‌شناسان غربی نیز درفش کاویانی همواره در بازآفرینی هویت ملی و سیاسی این سرزمین نقش بسزا داشته است

در شرایطی که حساسیت عمومی به هویت ملی و میراث تاریخی در ایران به‌شدت افزایش یافته، انتشار ویدیویی از مسابقه‌ای با عنوان «بازمانده» موجی از اعتراض جمعی را برانگیخته است. در این مسابقه که اجرای آن را سیامک انصاری و مهران غفوریان بر عهده دارند، شرکت‌کنندگان باید به جورچینی که طرح آن از نمادهای کهن ایران‌ از جمله سرستون‌های شیردال تخت جمشید و درفش کاویانی اقتباس شده است، کیسه‌های شن پرتاب کنند؛ آنچه تلویحا به این معنا است که برای پیشبرد بازی و کسب امتیاز، باید به هویت فرهنگی این سرزمین سنگ زد.

پس از انتشار این ویدیو، تعداد از کاربران شبکه‌های اجتماعی این صحنه را نه یک سرگرمی صرف، بلکه حلقه‌ای دیگر از زنجیره تلاش‌های هدفمند جمهوری اسلامی برای تخریب، تضعیف و بی‌اعتبارسازی نمادهای ملی و اهانتی آشکار به ارزش‌های تاریخی و فرهنگی دانستند. برخی پژوهشگران نیز با یادآوری جایگاه ویژه تخت‌جمشید و درفش کاویانی در هویت ملی ایرانیان، این رفتار نمادین را نشانه‌ای از تلاش‌های نظام‌مند جمهوری اسلامی برای زدودن حافظه تاریخی و گسستن پیوند مردم ایران با میراث دیرپای خود ارزیابی کردند.

 

 

برنامه «بازمانده»، آن‌گونه که سازندگانش در تبلیغات پیش از پخش ادعا می‌کنند، نسخه‌ای بومی‌شده از یکی از مشهورترین برنامه‌های تلویزیونی واقع‌نما (رئالیتی‌ شو/reality show) جهان به نام «سوروایور» (Survivor/ به معنی بازمانده) است که شرکت‌کنندگان را در یک جزیره دورافتاده در شرایط دشوار قرار می‌دهد و آن‌ها باید به مدت چند روز با امکانات محدود، برای خود آب و غذا تهیه کنند، سرپناه بسازند و هم‌زمان در رقابت‌های فیزیکی و ذهنی طاقت‌فرسا، شرکت کنند.

 در نسخه‌های جهانی، این ترکیب از فشارهای مضاعف معمولا با نظارت‌های سختگیرانه، معیارهای حرفه‌ای تولید و رعایت استانداردهایی مشخص اجرا می‌شود، اما به نظر نمی‌رسد در نسخه ایرانی، چنین نظارتی وجود داشته باشد. از طرفی، چیزی که از همان ابتدا به‌شدت نمایان شد، سوگیری ضدفرهنگی و سیاسی برنامه بود. آن هم در حالی که سازندگانش ادعا می‌کنند این برنامه را متناسب با فرهنگ ایرانی و «برای مخاطب ایرانی» ساخته‌اند.

پس از اینکه واکنش‌ها به این مسابقه و توهین به ارزش‌های ملی در آن بالا گرفت، خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران، در گزارشی ادعا کرد که این مسابقه اصلا مجوز پخش نداشت و ساترا پخش «غیرقانونی» آن را پیگیری می‌کند.

سنگ‌پراکنی به نمادهای ملی

هم‌زمان، روابط عمومی مسابقه بازمانده نیز در بیانیه‌ای ادعا کرد که سازه جورچین با طرح تخت جمشید و درفش کاویانی به‌عنوان بخشی از سازوکار بازی استفاده شده و قصد سازندگان بی‌احترامی به نمادهای ایرانی نبوده است.

در مقابل، کاربران زیادی یادآوری کردند که سنگ‌ زدن به یک نماد در بسیاری از فرهنگ‌ها، آیین‌ها و حتی مناسک مذهبی، کنشی نمادین برای ابراز مخالفت، نفی و مقابله با آن معنا یا قدرتی است که آن نماد نمایندگی می‌کند. از این‌ رو، بازنمایی چنین عملی در یک برنامه تلویزیونی پرمخاطب، آن هم علیه نمادهایی که در اعماق هویت تاریخی و فرهنگی ایرانیان ریشه دارند، نمی‌تواند عملی بی‌اهمیت یا بخشی از یک طراحی بازی تلقی شود.

سرستون‌های تخت‌جمشید که طی هزاران سال به نماد پایداری، شکوه معماری و خلاقیت ایرانی بدل شده‌اند، در زندگی فرهنگی مردم ایران چنان جایگاهی یافته‌اند که بسیاری تصویر این نگاره‌ها یا مجسمه‌هایی از آن را در خانه یا محل کارشان می‌گذارند یا به همدیگر هدیه می‌دهند. درفش کاویانی نیز فراتر از پرچم، نماد دادخواهی کاوه‌ آهنگر علیه ضحاک و یادآور غرور ملی ایرانیان است.

کاوه آهنگری در صفاهان (اصفهان) بود که پس از اینکه پسرانش به دستور ضحاک مانند دیگر پسران شهر کشته شدند، برای او تنها دو پسر به نام‌های قباد و قارن باقی ماند. با نزدیک شدن نوبت کشتن آنان، کاوه به حکیمی پناه برد و کمک خواست. حکیم به او پوستی از ببر یا پلنگ داد و گفت که این پیشبند را هنگام دادخواهی بر سر چوب بزن تا مردم با تو همراه شوند و آن‌گاه به جنگ با دشمن برو.

کاوه نیز به دادخواهی برخاست و مردم هم با او همراه شدند. وقتی خبر به ضحاک رسید، او لشکری را برای سرکوب کاوه مامور کرد. جنگ درگرفت و سرانجام سپاه مردمی کاوه پیروز شد. از آن زمان به بعد، کاوه در تاریخ ایران به الگوی دادخواهی و درفش کاویانی‌ او به نماد پیروزی ظلم بر ستم، تبدیل شد.

درفش کاویانی زمینه‌ای به رنگ ارغوانی داشت و با نوارهایی به رنگ‌های سرخ و طلایی مزین شده بود. در قلب آن نیز ستاره یا «اختری» درخشان نقش بسته بود. برای همین است که برخی منابع آن را «اختر کاویانی» نیز نامیده‌اند. رنگ‌های به‌کاررفته در درفش کاویانی معانی قابل‌توجهی دارند. رنگ ارغوانی آن نشان دلیری و نبرد سرسختانه با دشمن برای پاسداری از میهن و رنگ سرخ نماد شکوه و توانایی و رنگ طلایی یا زرد هم نشانه پاکی و نیک‌خواهی است.

وقتی فریدون به قدرت رسید، درفش کاویانی را که ابعاد آن حدود پنج در هفت متر بود، به‌عنوان پرچم ملی ایرانیان انتخاب کرد و جواهراتی به آن افزود. پس از او نیز هر پادشاهی که به قدرت می‌رسید، به آن جواهراتی اضافه می‌کرد.

درفش کاویانی، نماد غرور ملی ایرانیان

درفش کاویانی پرچم ملی ایران در دوران ساسانیان نیز بود و سپاه ایران در جنگ‌ها آن را پیشاپیش شاه یا سپهسالار حمل می‌کرد. طبق روایت فردوسی، این نماد مظهر خوش‌یمنی و مبارکی نیز تلقی می‌شد؛ به‌ طوری‌ که سپاه دشمن با دیدن آن به هراس می‌افتاد، چون می‌دانست که ایرانیان از این اختر تابنده نیرو می‌گیرند.

فردوسی در شاهنامه در بخش رزم کاووس با شاه هاماوران، در وصف درفش کاویانی چنین سروده است:

چنین گفت هومان که آن اخترست/ که نیروی ایران بدان اندرست
درفش بنفش ار به چنگ آوریم/ جهان پیش کاووس تنگ آوریم

به گفته جلال خالقی مطلق، ایران‌پژوه معاصر، در شاهنامه برای توصیف درفش کاویانی از دو نوع صفات استفاده شده است: یکی صفات تابان، درفشان، فروزان، فروزنده و دل‌انگیز که به درخشندگی و زیبایی درفش کاویانی اشاره دارند و دیگری صفاتی چون همایون و خجسته که نشان تقدس درفش کاویانی برای ایرانیان است. از این رو بود که پیش از حرکت سپاه، پنج موبد درفش کاویان را برمی‌افراشتند و هنگام نبرد هم، ایرانیان گوشه‌چشمی به درفش کاویانی داشتند و اگر آن را سر جای خود نمی‌دیدند یا درفش به دست دشمن می‌افتاد، روحیه‌شان را می‌باختند.

بر اساس منابع تاریخی، درفش کاویانی در نبرد قادسیه به دست اعراب مسلمان افتاد، جواهرات آن به غارت رفت و خود آن نیز به دستور عمر بن خطاب، آتش زده شد. با این‌ حال این نماد آزادی‌خواهی در حافظه جمعی ایرانیان ماندگار شد و تصویر آن هرجا که ایرانیان بر جور و ستم پیروز شدند، به اهتزاز درآمد.

اختر کاویانی از نگاه شرق‌شناسان غربی

در تحلیل جایگاه درفش کاویانی در هویت ایرانی، بسیاری از شرق‌شناسان و ایران‌پژوهان برجسته غیرایرانی نیز به اهمیت تاریخی و معنایی این نماد اشاره کرده‌اند. دیدگاه آنان نشان می‌دهد که درفش کاویانی بخشی از میراث فرهنگی ایران است که همواره در بازآفرینی هویت ملی و سیاسی این سرزمین نقش بسزا داشته است.

آرتور کریستنسن، ایران‌شناس دانمارکی و نویسنده اثر کلاسیک «ایران در زمان ساسانیان»، تاکید می‌کند که درفش کاویانی طی قرون متمادی از پرچم یک شورش مردمی در روایت قیام کاوه، به نمادی رسمی و دولتی در دوره ساسانی بدل شد. او آن را نمونه‌ای از تبدیل یک اسطوره مردمی به نشان اقتدار سیاسی می‌داند و معتقد است که ساسانیان با تکیه بر این نماد، مشروعیت خود را بر ریشه‌های باستانی استوار کردند.

تئودور نولدکه، شاهنامه‌پژوه و شرق‌شناس آلمانی و مولف کتاب مهم «حماسه ملی ایران»، هم منشا درفش کاویانی را در حافظه اسطوره‌ای ایرانیان می‌جوید و بر این باور است که درفش کاویانی در ادبیات حماسی ایران، نمادی از مقاومت و سامان‌یابی اجتماعی در برابر ستم است و همین بار معنایی، بعدها در روایت‌های تاریخی و سنت‌های رسمی تثبیت شده است.

فردریش کارل آندریاس، اسطوره‌شناس و زبان‌شناس برجسته آلمانی، در یادداشت‌هایش درباره روایت کاوه، به این نکته اشاره می‌کند که درفش کاویانی ابتدا نشانی صنفی، به‌مثابه پیشبند چرمین یک آهنگر بود و سپس در فرایندی از اسطوره‌پردازی، شان سیاسی یافت. او این تحول را نشان‌دهنده پیوند میان ساختارهای اجتماعی ایران با نظام اسطوره‌ای آن می‌داند.

ژاک دو مورگان، باستان‌شناس فرانسوی، در کتاب «تاریخ ایران» با رویکردی تاریخی به این نکته اشاره می‌کند که نقش درفش کاویانی در شکل‌دهی به هویت ملی ایرانیان انکارناپذیر است. به باور او، درفش کاویانی یکی از معدود نمادهایی است که هم در حافظه تاریخی و هم در تخیل جمعی ایرانیان جایگاهی پایدار یافته است.

 

 

یکی از بهترین توصیف‌ها از درفش کاویانی در میان شرق‌شناسان غربی نیز متعلق به اسكار مان، ایرانشناس آلمانی، است که زمستان ۱۹۱۶ در روزنامه کاوه نوشت: «کاوه یک شخصیت داستانی است که بنا بر روایات قدیمه ایران، آهنگری بود از اهل اصفهان که در ایام پادشاه ظالم خارجی ضحاک، بر وی شورید و پیشرو یک قیام ملی شد که به واسطه این شورش آن نسل خارجی را از ایران برانداخت و از نژاد پاک ایرانی، فریدون را بر تخت نشاند و ایران را استقلال بخشید.»

اسکار مان در ادامه این مقاله که نشریه ایران‌شناسی تصویری از آن را در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرده، نوشته است: «آنچه در باب این شخصیت داستانی و سلطنت ضحاک و فریدون در شاهنامه فردوسی و در تواریخ متاخره ایرانی آمده، معروف عامه است. بیشتر از شخص این آهنگر غیور ایرانی که هویت او در روایات قدیمه گم و تاریک می‌شود، یک اثر جاودان او در ایران و خارج شهرت یافته که وجود آن به دوره‌های تاریخی نیز انتقال نموده و حتی در آثار باقی موجود است. این شاهکار قرون عزت ایران درفش کاویانی است که نام آن، هر ایرانی را یاد از شکوه باستانی و غرور ملی خود آورده، روح زنده و ذلت‌ناپذیر ایران را به خاطرها می‌آورد.»

مجموعه این نظرها نشان می‌دهد که شرق‌شناسان غربی نیز به‌خوبی دریافته بودند درفش کاویانی نماد ایران آرمانی و هویت ملی مردمان این سرزمین است؛ نشانی که مقاومت در برابر ظلم را نمایندگی می‌کند و با ریشه‌های فرهنگی، تاریخی و باستانی ایرانیان پیوند دارد. پس چگونه می‌توان پذیرفت که سازندگان برنامه‌ای در ایران، این بخش را که در آن به سمت این نماد ملی سنگ‌پراکنی می‌شود، سهوا و بی‌غرض طراحی کرده باشند.

بیشتر از فرهنگ و هنر