کسرایی به روایت ابتهاج «سایه»: شعری دیرنده پابرجا

به باور ابتهاج «سایه»، اگر سیاوش کسرایی به سمت شعرهای روزمره سیاسی و روزنامه‌ای ‏نمی‌رفت می‌توانست آثار ماندگار بیشتری بیافریند

سیاوش کسرایی را باید پیشرو شعر سیاسی و ماندگارترین شاعر سیاسی دوران معاصر ایران خواند - goharnameh

پنجم اسفند، نودوپنجمین سالگرد تولد سیاوش کسرایی، و ششم اسفند، نودوچهارمین سالگرد تولد هوشنگ ابتهاج «سایه» است؛ دو شاعری که جدا از نزدیکی روز تولد، سالیان سال دوستان نزدیکی بودند؛ به‌خصوص ابتهاج «سایه» در کتاب خاطراتش از این دوستی‌ها سخن گفته و ویژگی‌های شخصیتی و نیز شعری دوستش را ستوده است.

در کتاب «پیر پرنیان اندیش» و بیشتر در جلد دوم کتاب، کسرایی حضوری پررنگ دارد. نزدیک به ۱۰۰ بار در جای جای کتاب از او یاد شده است، و این نشان می‌دهد که آن‌ها در بسیاری از محافل شعری و نشست‌های دوستانه هم‌نشین بوده‌اند، و جدا از رابطه دوستی، رفت‌وآمد خانوادگی نیز داشته‌اند. البته بخشی از کتاب، ‌نزدیک به ۲۰ صفحه، مختص به کسرایی و شعر او و نیز تحولات زندگی او از دید و منظر ابتهاج «سایه» است. خاطرات سایه زمانی منتشر شد (۱۳۹۱) که شانزده سالی از درگذشت دوستش، کسرایی، گذشته بود. کسرایی در شرایطی نه‌چندان مطلوب و در حالی که آرزوی دیدار و آرمیدن در خاک وطن داشت، در اتریش درگذشت و به خاک سپرده شد.

شاعری با طبعی روان و مورد پسند ترانه‌سرایان

سیاوش کسرایی را باید پیشرو شعر سیاسی و ماندگارترین شاعر سیاسی دوران معاصر ایران خواند. او شاعری بود که اندیشه‌های عدالت‌خواهانه‌اش را تا پایان عمر خویش با خود داشت و بابت همین آرمان‌خواهی‌اش، هزینه‌های بسیاری نیز پرداخت. او قبل از انقلاب به زندان افتاد و بعد از انقلاب هم دربه‌در شد. برخی از آثاری که او سرود، در سال‌های ابتدایی انقلاب همراه با آهنگ‌های موسیقی‌دان‌هایی چون محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، و پرویز مشکاتیان ترانه شدند، و خوانندگانی چون شجریان و ناظری آن‌ها را خواندند. این آثار، که بیشتر آن‌ها در مجموعه آلبوم‌های چاووش منتشر شد، تصنیف‌ها و ترانه‌های خاطره‌انگیز سال‌های اول بعد از پیروزی انقلاب بودند. یکی از معروف‌ترین آن‌ها، که شعرش را در همان سال‌ اول انقلاب کسرایی سروده بود، درباره پیامبر اسلام بود. او در این اثر و به‌رغم آن که گرایش‌های چپ (حزب‌ توده) آشکاری داشت، پیشوای اسلام را در قامت ظلم‌ستیز توصیف کرد و از قول او سرود:

«گفتی که یک دیار، هرگز به ظلم و جور نمی‌ماند برپا و استوار»

ترانه این شعر با صدای فرهاد مهراد و آهنگی از اسفندیار منفردزاده در زمره آثار ماندگار تاریخ موسیقی پاپ-راک ایرانی قرار گرفت. یکی دو سال بعد، شاعر و آهنگ‌ساز به‌اجبار و از ترس جان، به خارج از ایران گریختند، و خواننده نیز تا ده سال بعد اجازه اجرا نیافت، در حالی که هر سال و به مناسبت‌های گوناگون، این اثر موسیقایی بارها از شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی پخش می‌شد. بعدها جدالی بین صدا و سیما و وکلای فرهاد درباره حقوق معنوی و مادی این کار در گرفت؛ جدالی که به دلیل خارج‌ از کشور بودن ترانه‌سرا و نیز ‌آهنگ‌ساز، عملا به نادیده ‌گرفتن حقوق آن دو انجامید.

پیش از آن و در سال ۱۳۵۶، حسین یوسف زمانی در آلبوم اشک مهتاب، ترانه‌ای از کسرایی را آهنگ‌سازی کرد که آن اثر نیز در زمره آثار ماندگار ترانه‌سرایی به‌شمار می‌رود.
به من گفتی که دل دریا کنم ای دوست

همه دریا از آن ما کن ای دوست

در واقع یکی از دلایل اقبال آهنگسازان و خوانندگان به شعر او را باید در همین سادگی و روانی آن‌ها جست‌وجو کرد.

سال‌های بد کسرایی به روایت شجریان و سایه

بخشی از زندگی سال‌های پس از انقلاب سیاوش کسرایی در خارج از ایران گذشت.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

به نوشته مریم حسینی در مدخل سیاوش کسرایی در جلد هفتم دانشنامه زبان و ادب فارسی، «کسرایی در سال ۶۱ از ایران خارج شد و مدت ۴ سال در کابل و پس از آن هشت سال در مسکو زندگی کرد» (ص ۳۰۶). این همان جایی است که محمدرضا شجریان چند سال بعد رفت و از قول او پیامی برای دوستش هوشنگ ابتهاج «سایه» آورد.

شجریان در مستند «در جست‌وجوی خورشید» ساخته جمشید برزگر، از سفر خود به مسکو و دیدار با کسرایی حکایت کرد. «رفتم پیش سیاوش در مسکو. خیلی در خودش فرو رفته بود. چشم‌هایش پر از اشک شده بود و گفت: هر چه که می‌گویم، برو به سایه و بر و بچه‌ها بگو، که این فلان فلان شده‌ها (حزب کمونیست شوروی) به همه ما دروغ گفتند، همه ما را فریب دادند و هیچ‌چی در بساط ندارند، و ما فریب خوردیم؛ نه راه پس داریم و نه راه پیش.» شجریان ادامه می‌دهد که وقتی به ایران آمد و ماجرا را با سایه در میان گذاشت، «سایه خوشش نیامد و تو هم رفت و فرو ریخت».

سایه اگرچه در این مستند بر این باور است که کسرایی «در سال‌هایی که مسکو بود شاعر خوبی شد و پختگی خاصی برایش به وجود آمد»، اما در سوی دیگر در کتابش، از وضعیت روحی‌اش همان توصیفی را می‌کند که شجریان در دیدار حضوری روایت کرد. «کسرایی وقتی از ایران رفت، اون فضا رو از دست داد و این بزرگ‌ترین مصیبت برای کسرایی بود. یه احساس غریبی و بی‌کسی به او دست داده بود که از پا در آوردش. این سال‌هایی که در شوروی بود، سال‌های خیلی بد کسرایی بود. خبری شنیدم که آنجا شب و روز گریه می‌کرد. وقتی بهش تلفن کردم، گفت ای کاش مونده بودم.» (پیر پرنیان‌اندیش، ص ۹۸۶)

دیدگاه سایه درباره شعر و قریحه ادبی کسرایی

به باور سایه، کسرایی در اشعارش دو جنبه داشت؛ «یکی جنبه سیاسی‌اش هست که خوب نیست؛ یعنی کسرایی شعرش رو تبدیل کرد به مقالات روزنامه‌ای؛ برای این که کسرایی دلش می‌خواست تو همه حوادث شعر داشته باشه و پای حوادث شعر می‌گفت. حوادث هم که تمامی نداره، و همین مسئله هم به کسرایی مجال نمی‌داد که بنشینه و روی شعرش کار بکنه.» همان، ص ۹۸۸) از همین منظر است که سایه معتقد است به‌رغم آنکه تصویرسازی در شعر کسرایی بسیار جالب و تحسین برانگیز است، اما زبانش پخته نیست، روش ثابتی ندارد، زبان پرورش یافته‌ای نبود، ‌اگرچه لحظات شاعرانه بسیار جالبی داشت.

سایه به دوستی پردوام خود با کسرایی اشاره کرده می‌گوید: «مردم فکر می‌کردند ما دوقلو بودیم. اما این گونه نبود و دنیای من و او متفاوت بود. دو دوست بودیم با افکاری که هیچ‌چیزش به هم شبیه نبود. اما شعرهای دوره پایانی عمر کسرایی تحسین‌برانگیز است. سپس شعر وطن وطن را زمزمه می‌کند:

وطن وطن!/ نظر فکن به من که من/ به هر کجا غریب‌وار/ که زیر آسمان دیگری غنوده‌ام/ همیشه با تو بوده‌ام/ همیشه با تو بوده‌ام.»

ارادت سایه به کسرایی به اندازه‌ای بود که بعدها خود سر فرصت نشست و منتخبی از بهترین شعرهای کسرایی را گرد ‌آورد و با مقدمه‌ای برای همسر کسرایی در وین فرستاد، که بعدها انتشارات علمی آن را با عنوان «خون سیاووش» منتشر کرد.

اما در بخش‌های دیگری از این خاطرات، او وقتی به شعرهای خوب کسرایی می‌رسد، انصاف و رفاقت را در هم می‌آمیزد. سایه ضمن خواندن شعر «از این سوی با خزر» کسرایی، وقتی به این بخش می‌رسد:
موجت کجاست تا که پیامی به صدق دل/ بر ساکنان ساحل دیگر/ همراه او کنم: کاین‌جا غریب مانده، پراکنده خاطری ‌است/دلبسته شما و به امید هیچ‌کس!

اینجا بغض می‌کند و به گریه می‌افتد… اشکی بر گونه‌اش می‌چکد و می‌گوید: «خیلی شعر عاطفی و خوبیه، زبانشو ببینید که چقدر درست و خوبه. چون فرصت کرده روی شعرش کار بکنه. شاعر که نباید امروز شعر بگه و فورا بده فردا چاپ بکنن تو روزنامه.» (همان، ص ۹۹۲)

آرش کمانگیر، روایت امیدبخشی

کسرایی شاعری است که یکی از معروف‌ترین و فراگیرترین شعر‌ نوهای تاریخ معاصر را سرود؛ شعر آرش کمانگیر، که اسفند سال ۱۳۳۷ سروده و اردیبهشت سال بعد منتشر شد. در همان سال‌های ابتدایی سروده ‌شدنش بسیار مورد توجه قرار گرفت و به‌رغم آن که گرایش سیاسی شاعر در نقد پهلوی دوم بود و چند بار به زندان هم رفت، اما آموزش و پرورش وقت این شعر را از سال ۱۳۴۹ در کتاب درسی پنجم دبستان گنجاند. این شعر تا سال ۱۳۵۹ در کتاب درسی بود، اما بعد از آن، شعر را برداشتند و به‌جای آن شعری از علی موسوی گرمارودی گذاشتند.

به نوشته شمس لنگرودی در جلد دوم کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو، «آرش کمانگیر معروف‌ترین و فراگیرترین شعر نو فارسی از زمان پیدایش شعر نو تا سال ۱۳۵۷ بوده ‌است. شعرهای فراوانی در تاریخ شعر نو فراگیر و معروف شد، ولی کمتر شعری تا بدین حد در خاص و عام نفوذ یکسان داشته است.» (جلد ۲، ص ۴۹۳)

سایه نیز درباره این شعر به خاطره روزهای قبل از انتشار آن (بین زمستان ۱۳۳۷ تا بهار  ۱۳۳۸) اشاره و از روزی یاد می‌کند که محمود اعتمادزاده «به‌آذین» و سیاوش کسرایی به منزلش در خیابان نادری آمدند و «به‌آذین شعر را جلویش گذاشت و پرسید چطوره؟… حالا کسرایی هم کنجکاو و بی‌قرار و منتظر بود. من هم یکسره از اول تا آخرشو نشستم خوندم. گفتم: یه مقدار اشکال وزنی داره… بعد پرسید: نظر کلی‌ات چیه؟ گفتم: ‌خیلی خوبه اما یه جاهایی لقی داره.»

به باور سایه، «این شعر به‌موقع سروده و منتشر شد و همه این شعر رو گرفتند برای خسرو روزبه، و اثر خیلی بزرگی کرد. شاید کمتر شعری چنین اثر بزرگی کرده باشد… اصلا یکی از عوامل مهمی بود که به نظرم شور مبارزه و امید رو حفظ کرد.» بعدها برخی از آهنگ‌سازان روی همین اثر آثاری آفریدند که از جمله آن‌ها می‌توان به اثری به آهنگ‌سازی پژمان طاهری و آواز شهرام ناظری، و اثر دیگری که عبدالحسین مختاباد در قالب اپرایی یک و نیم ساعته ساخت اشاره کرد که تا امروز فرصت اجرای صحنه‌ای پیدا نکرده است.

بیشتر از فرهنگ و هنر