۲۱ سپتامبر از سوی سازمان ملل متحد به نام روز جهانی صلح نام گرفته است. این مناسبت، از سال ۱۹۸۲ در سراسر جهان در این روز تجلیل میشود، و زنگ صلح در مقر سازمان ملل متحد به صدا درمیآید. این زنگ، از سکههای اهدایی کودکان تمامی قارههای جهان، جز افریقا، تهیه شده است که هدیهای ازسوی انجمن سازمان ملل ژاپن جهت یادآوری هزینههای جنگ است. قرن بیستم و بیست و یکم، دوران جنگهای خانمان براندازی در سراسر کره زمین بوده است. دو جنگ جهانی بیش از ۷۰ میلیون انسان را قربانی کرد. جنگهای داخلی و جنگ میان کشورها نیز هزینههای انسانی زیادی را بر بشریت تحمیل کرده است. افغانستان نیز از جمله کشورهایی است که چهل سال متوالی، در حال پرداختن هزینههای سنگین جنگ بوده است؛ جنگی که بیش از آن که بستر داخلی داشته باشد، به نحوی با رقابتها و خصومتهای منطقهای و جهانی پیوند داشته است و دارد.
در هفت اردیبهشت سال ۱۳۵۷، رهبری حزب دموکراتیک افغانستان که یک حزب مارکسیستی بود، با کمک افسران نظامی هوادار خود در ارتش افغانستان، کودتایی را علیه حکومت سردار محمد داود صورت دادند و با قتل وی، جمهوریت خاتمه یافت و به گفته آنان، «حکومت تودهها» آغاز شد. امریکا که دولت شوروی سابق را در پس این کودتا دخیل میدانست، برای ضربه زدن به روسها و انتقام شکستی که از در جنگ ویتنام از آنان خورده بود، به کمک گروههایی شتافت که علیه حکومت دموکراتیک - سوسیالیستی افغانستان در حال شکلگیری بودند. پیش از آن، هسته «نهضت اسلامی افغانستان» شکل گرفته بود و حتی در سال ۱۳۵۴، قیامی را نیز علیه جمهوری سردار محمد داود بهراه انداخته بود که با شدت سرکوب شد.
نهضت اسلامی پس از سال ۱۳۵۴ به شاخههای متعددی تقسیم شد که سپس، گروههای مختلف جهادی را تشکیل دادند. پاکستان که از وجود دولتی سوسیالیستی در همسایگی خود، که ادعای پشتونستانخواهی (الحاق مناطق قبایل پشتوننشین پاکستان به افغانستان) شدیدی هم داشت، به شدت نگران بود، با چراغ سبز آمریکا، تبدیل به بزرگترین میزبان گروههای جهادی و مهاجران افغان شد. جنگ داخلی افغانستان ۱۴ سال ادامه یافت و نزدیک به ده سال آن، با حضور مستقیم روسها در افغانستان رقم خورد. در طول آن چهارده سال، یک میلیون افغان جان باختند و نزدیک به دو میلیون هم مجروح شدند که بخش عمدهای از آنان، دچار نقص عضو شدند.
بیش از پنج میلیون افغان از افغانستان مهاجرت کردند و نزدیک به دو میلیون تن نیز در داخل افغانستان آواره شدند. بیش از ۱۵ میلیون مین در خاک افغانستان نصب شد و بیش از نیمی از اراضی کشاورزی کشور، از بین رفت. در آن سو، شوروی سابق نیز تلفات سنگینی محتمل شد. در کل، در طول نزدیک به ۱۰ سال حضور روسها در افغانستان، ۶۲۰ هزار سرباز و افسر شوروی سابق در افغانستان خدمت کردند که نزدیک به ۱۵ هزار تن از آنان در افغانستان کشته شدند، و بیش از ۵۳ هزار سرباز آنان نیز زخمی شدند. شوروی سابق در این جنگ ۱۱۸ هواپیمای نظامی، ۳۳۳ هلیکوپتر، ۱۱۴ تانک، و هزاران نفربر و توپ و تانک و ماشینهای بزرگ خود را در افغانستان از دست داد. نتیجه همه اینها، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تشکیل جمهوریتهای مستقل، از جمله جمهوری فدرال روسیه بود. در سال ۱۳۷۱، با دستگیری و اعدام دکتر نجیبالله و تعدادی از سران و مسئولان حزبی، حکومت وی سقوط کرد و مجاهدین تقریبا بدون خونریزی وسیع، قدرت را در افغانستان بهدست آوردند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
خیلیها فکر میکردند که با حضور مجاهدین، جنگ در افغانستان خاتمه خواهد یافت، و حتی مهاجران با سرعت به سوی افغانستان برگشتند. ولی اینها مقدمهای بود بر توفان جنگهای میانگروهی. چهار سال جنگ میان گروههای جهادی، آنچه از جنگ چهارده ساله سالم باقی مانده بود، نیز از بین برد. کابل، تنها شهر سالم افغانستان، توسط مجاهدین به ویرانهای تبدیل شد و هفتاد هزار شهروند کابل، در طول چهار سال به قتل رسیدند. ظهور طالبان، بار دیگر کورسویی از امید را در دل مردم افغانستان روشن کرد، که شاید به دلیل یکدست بودن، صلح را در افغانستان نهادینه سازند. ولی تحجر و خشونتپروری طالبان، بیش از مجاهدین بود. آنها نه تنها در جنگ آدم میکشتند، که به هر دلیل دیگر نیز مردم را به قتل میرساندند یا مثله میکردند. شش سال حکمروایی طالبان نیز در رعب و وحشت و بربریت گذشت. در دوران طالبان، مردم نه تنها در جنگ کشته میشدند، بلکه از گرسنگی نیز میمردند.
قحطی و خشکسالی در دوران طالبان امان مردم را بریده بود و خشونت ذاتی طالبان، مجال هیچ گونه مقابله و اعتراضی را نمیداد. حوادث یازدهم سپتامبر که توسط القاعده از مناطق تحت سلطه طالبان صورت گرفت، پای آمریکا را به افغانستان باز کرد. همراه با نیروهای جنگی ناتو، تعدادی از افغانهای تکنوکرات و دستپرورده غرب نیز وارد افغانستان شدند و بخشی از حکومت را قبضه کردند. رهبری دولت، توسط حامد کرزی و همراهان تکنوکراتش، بار دیگر این خوشبینی را در میان افکار عامه ایجاد کرد، که این بار دیگر افغانستان با جنگ خداحافظی خواهد کرد. اما آن آرامش کوتاه هم دولت مستعجل بود. حکومتداری ضعیف و فساد بیرویه و حضور جنگسالاران در بدنه دولت، مجال نفس کشیدنی بادوام در فضای صلح را به افغانها نداد. چهار سال پس از سقوط طالبان، آنها کم کم دوباره در گوشه و کنار افغانستان ظاهر شدند و دوباره جنگ جزئی از حیات مردم افغانستان شد.
حالا پس از گذشت هجده سال از حکومت مردمسالار، جز شهرهای بزرگ، در همه مناطق افغانستان جنگ به نحوی جریان دارد. در داخل شهرهای بزرگ، از جمله کابل بهعنوان پایتخت کشور، حملات انتحاری و هجوم مسلحانه تروریستها، مرتب و متوالی، خواب را به چشمان مردم حرام کرده است. بسیاری در افغانستان در میانه جنگ به دنیا آمدند و پیش از آن که صلحی را به نظاره بنشینند، چشم از جهان فروبستند.
افغانها به شدت تشنه صلح و آرامشند. ولی صلح دست نیافتنی است، و اگر هم ممکن باشد، به بهای گزافی به دست خواهد آمد. طالبان پس از سالها جنگ حاضر شدهاند که به میز مذاکره برگردند، اما با پیش شرطهایی که عمل کردن به آن، جامعه را دوباره به سوی قهقرا خواهد برد. بیشتر تمایل طالبان به این است که قدرت را بار دیگر به دست آورند، آن هم به زور و نه بر اساس رفراندم یا انتخابات که نماد مردمسالاری است. در چنین اوضاعی است که پس از چهل سال جنگ در افغانستان، ما از روز جهانی صلح تجلیل به عمل میآوریم. آرزوی صلح را داریم، وزارت صلح را هم داریم، تنها چیزی که همچنان نداریم، خود صلح است.