چهلمین جشنواره فیلم فجر؛ چهلم مرحوم سینمای ایران

از میان این ۲۲ فیلم، تعدادی ماقبل فیلم و ماقبل نقد‌ند، چندتایی فیلم متوسط‌اند و شاید تنها یکی دو فیلم ارزش دیدن و نقد کردن داشته باشند

جشنواره فیلم فجر زمانی آینه تمام‌نمای سینمای ایران بود - عکس از میزان آنلاین

در ایران و شاید برخی کشورهای دیگر این فرهنگ وجود دارد که وقتی کسی فوت می‌کند، برایش مراسم «کفن‌ودفن» می‌گیرند و بعد هم «شب هفت» و می‌رود تا «چهلم»! سی‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر با اعتصاب فراگیری که صورت گرفت، عملا مُرد و در چهلمین دوره‌اش که امسال باشد، دارد «چلهمش را سپری می‌کند. جشنواره فجر ۱۴۰۰ حسابی سوت‌وکور است و بیشتر اجراها برای صندلی‌های خالی برگزار می‌شود و این استثنایی در تاریخ جشنواره فیلم فجر است که زمانی آینه تمام‌نمای سینمای ایران بود.

جشنواره فیلم فجر در دوران افت‌وخیز خود سال‌های مختلفی را پشت سر گذاشت. از زمانی که هر فیلم برای گرفتن پروانه نمایش باید در جشنواره فیلم فجر نمایش داده می‌شد وگرنه باید صبر می‌کرد تا سال بعد، تا اکنون که هیئت انتخاب گذاشتند و بهروز افخمی، یکی از بدنام‌ترین کارگردانان حاضر، را جزو هیئت منتخب قرار دادند و شهاب حسینی را که حرف و حدیث بسیاری پشت سرش هست، جزو هیئت‌داوران کردند. اقدامی که موجب شد حتی مسعود کیمیایی و پسرش پولاد هم از جشنواره انصراف دهند؛ هر چند به هر حال تهیه‌کننده فیلم آن‌ها را به نمایش می‌گذارد.

اسامی ۲۲ فیلمی که هیئت انتخاب برگزید تا در رقابت چهلمین جشنواره برای سودای سیمرغ رقابت کنند، به ترتیب حروف الفبا عبارت‌اند از: ۲۸۸۸ (کیوان علی‌محمدی و علی‌اکبر حیدری)، بدون قرار قبلی (بهروز شعیبی)، برف آخر (امیرحسین عسگری)، بی‌رویا (آرین وزیردفتری)، بی‌مادر (سید مرتضی فاطمی)، بیرو (مرتضی‌علی عباس میرزایی)، خائن‌کشی (مسعود کیمیایی)، درب (هادی محقق)، دسته دختران (منیر قیدی)، شادروان (حسین نمازی)، شب طلایی (یوسف حاتمی‌کیا)، شهرک (علی حضرتی)، هِناس (حسین دارابی)، ضد (امیرعباس ربیعی)، علفزار (کاظم دانشی)، لایه‌های دروغ (رامین سهراب)، ماهان (حمید شاه‌حاتمی)، مرد بازنده (محمدحسین مهدویان)، ملاقات خصوصی (امید شمس)، موقعیت مهدی (هادی حجازی‌فر)، نگهبان شب (رضا میرکریمی) و نمور (داوود بیدل)

بیشتر ۲۲ فیلم انتخاب شده یا به نام‌های آشنای این سال‌ها مانند مهدویان و شعیبی و میرکریمی مربوط‌‌ند یا به فرزندان چهره‌های آشنا تعلق دارد؛ مانند یوسف حاتمی‌کیا و حمید شاه‌حاتمی که پدرانشان تهیه‌کنندگان فیلم‌هایشان‌اند و البته آقازاده دیگری که فیلم «شهرک» را کارگردانی کرده است؛ علی حضرتی فرزند الیاس حضرتی، سیاست‌مدار و نماینده اصلاح‌طلب‌ها در مجلس شورای اسلامی. باقی هم فیلم اولی یا دومی‌اند؛ با تهیه‌کننده‌هایی نام‌آشنا چون بهرام رادان (علف‌زار) و هومن سیدی (بی‌رویا) و مجید برزگر (بیرو).

البته مسعود کیمیایی و خائن‌کشی هم که تکلیفش روشن است. چند فیلم جنگی بی‌مایه هم در جشنواره شرکت داده شده است که ارزش پرداختن ندارد. شاید تنها استثنا «موقعیت مهدی» (هادی حجازی‌فر) باشد. او هر چند در مقام بازیگر از همان اولین فیلمی که نامش را سرزبان‌ها انداخت (ایستاده در غبار -محمدحسین مهدویان) هر سال به عنوان بازیگر در جشنواره حضور داشته، امسال او را در قامت بازیگر، کارگردان و فیلمنامه‌نویس می‌بینیم.

هادی حجازی‌فر پدیده جالبی است؛ ما او را یک بازیگر حزب‌اللهی می‌شناسیم که با فیلم‌های شرکت فیلمسازی سپاه و کارگردانی محمدحسین مهدویان پروبال گرفت اما وقتی به عقایدش نگاه می‌کنیم، با انسان دیگری مواجه می‌شویم. او داریوش مهرجویی را کارگردان ایرانی محبوب خود می‌داند و نام فرزند خود را به دلیل شیفتگی به فیلم هامون مهرجویی «هامون» گذاشته است. کارگردان خارجی محبوب او هم کریشتوف کیشلوفسکی است و از استادانی مانند بهرام بیضایی و حمید سمندریان‌ یاد می‌کند و در آثار تئاتری آن‌ها روی صحنه رفته است. غلامحسین ساعدی را می‌ستاید و از علی‌اشرف درویشیان به نیکی یاد می‌کند. معلوم است که در خانواده‌ای بزرگ شده است که اهل فرهنگ و مطالعه بوده‌اند؛ آن هم در شهری مانند خوی که انسان‌های برجسته‌ای از آن برخاسته‌اند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

فیلم «موقعیت مهدی» که هادی حجازی‌فر امسال در جشنواره دارد، در مورد مهدی باکری است. خانواده باکری‌ها هم خانواده جالبی‌اند. پسر بزرگشان علی باکری، متولد ۱۳۲۲، عضو سازمان مجاهدین خلق ایران بود و در ۲۹ سالگی دستگیر و تیرباران شد. حمید، برادر کوچک‌تر او، در ۲۸ سالگی در جبهه کشته شد و چند ماه بعد خود مهدی در حالی که ۳۰ سال داشت، جان‌ باخت.

در سال ۱۳۸۸ وقتی اعتراض‌ها به تقلب در انتخابات مردم را به خیابان کشاند و «جنبش سبز» شکل گرفت، باز خانواده باکری خبرساز شد. مجتبی ذوالنور، جانشین پیشین نماینده رهبر جمهوری اسلامی ایران در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مدعی شد که فاطمه چهل امیرانی، همسر حمید باکری، به عقد علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت خاتمی درآمده است.

همسر حمید باکری ضمن اعلام اینکه بعد از باکری ازدواج نکرده است، این خبر را تکذیب کرد و خواهر باکری‌ها در اطلاعیه‌ای تند نوشت: «در مورد همسران برادرانم جملات نامربوطی شنیده‌ام. شما اگر ذره‌ای شرم از مقام و خون شهید داشتید، امروز این بی‌حرمتی‌ها را به همسران شهدا نمی‌کردید.» خواهر دیگرشان هم در مصاحبه‌ای با رادیو فردا گفت: «پسر برادرم را دستگیر کردند، بلایی سر ما آمد که زمان شاه نیامد. باور کنید یک ساواکی در خانه مرا نزد. زمان شاه من بعد از شهادتِ برادرم استخدام شدم، خواهر دیگرم نیز در محلی دیگر، در پست بالایی استخدام شد. مهدی دانشگاه قبول شد و تحصیل را شروع کرد... ولی در جمهوری اسلامی ما این توهین‌ها را دیدیم.»

آسیه باکری، دختر حمید باکری، نیز در سخنانی صادق محصولی، وزیر کشور دولت محمود احمدی‌نژاد، را متهم کرد که در زمان مسئولیتش در سپاه پاسداران در شهر ارومیه، حمید باکری را از سپاه پاسداران اخراج کرده‌ بود.

مجموعه این چیزها موجب شد خانواده باکری نزد بخشی از مردم ایران عزیز شود و ساختن فیلمی درباره این خانواده با محوریت مهدی و موقعیتش بی‌شک بازخورد بدی نخواهد داشت. احتمالا این فیلم جوایز زیادی از جشنواره فیلم فجر بگیرد. البته جایزه گرفتن در این جشنواره «بی‌یال و دم و اشکم» افتخاری ندارد. به‌ويژه که این فیلم به گفته خود حجازی‌فر، ۳۰ میلیارد تومان هزینه برداشته است؛ البته یک فیلم سینمایی و شش قسمت سریال آن.

اما معمای اصلی این است که چرا هادی حجازی‌فر با آن سابقه و دانش، باید بازیگر فیلم‌های امنیتی شود. او در ۲۸ سالگی در فیلم «مزرعه پدری» (رسول ملاقلی‌پور) نقش کوچکی بازی کرد و دیگر در هیچ فیلمی بازی نکرد تا ۹ سال بعد که در «ایستاده در غبار» نقش ایفا کرد و دوران شکوفایی‌اش آغاز شد. آیا این بدین معنا نیست که اگر می‌خواهید به خلاقیت‌های خود برسید، باید به سپاه و حکومت باج بدهید؟

از میان این ۲۲ فیلم تعدادی، به قول مسعود فراستی، ماقبل فیلم و ماقبل نقدند، چندتایی فیلم متوسطند و شاید یکی دو فیلم ارزش دیدن و نقد کردن داشته باشند. همان‌طور که در نقد دیگری نوشتم، بهترین فیلم‌ها امسال فیلم‌هایی بودند که به جشنواره فجر نرسیدند یا راه پیدا نکردند یا اساسا ساخته نشدند. سال به سال، دریغ از پارسال.

بیشتر از فرهنگ و هنر